بازتاب ادبیات معاصر داستانی ایران در آلمان
۱۳۹۶ اردیبهشت ۶, چهارشنبهانتشار آثار کلاسیک فارسی، بهویژه اشعار شاعران پرآوازهای چون سعدی، خیام و مولوی در آلمان پیشینهای چند صد ساله دارد. به قولی ترجمه "گلستان" با برگردان آدام اولئاریوس در آغاز قرن هفدهم، نخستین اثر از این دست بوده که از زبان فرانسوی به آلمانی ترجمه شده است.
هر چند نشر ادبیات غیر کلاسیک منثور ایران در این کشور نزدیک به دو سده بعد آغاز میشود، ولی در حال حاضر ناشران آلمانی بیشتر به چاپ مجموعه داستان و رمان علاقه نشان میدهند تا نشر مجموعه شعر از شاعران معاصر ایران. در این میان، مسائل و روابط سیاسی میان این کشور و جهان و بازتاب آنها در رسانههای آلمان در انتخاب آثار قابل نشر از سوی ناشران نقش مهمی بازی میکنند.
تاثیر سیاست بر ادبیات
نشر "ادبیات مدرن" ایران که از پایان دهه ۱۹۷۰ در آلمان آغاز شد، در چند دهه اخیر از رشد چشمگیری برخوردار شده است. این روند پس از "انقلاب اسلامی" در سال ۱۹۷۹ و وجود روابط پرتنش میان رهبران جمهوری اسلامی و کشورهای غربی، شتاب بیشتری گرفت، زیرا برخی از روشنفکران و ناشران بزرگ و کوچک آلمانی که با آن "تصویر تیره و سطحی" که اغلب رسانههای آلمان در رابطه با مثلا "برنامه هستهای" ایران از این کشور ارائه میدادند، سر توافق نداشتند. از این رو کوشیدند با انتشار آثاری که "چهره دیگری از ایران" را مطرح میکرد، با روند "فرهنگسازی" در جامعه مقابله کنند.
پتر کیرشهایم، مدیر بنگاه نشری به همین نام، در پاسخ دویچهوله به این پرسش که آیا مسائل سیاسی در گزینش این و آن کتاب برای ترجمه و انتشار نقشی بازی میکند یا نه، میگوید: «معلوم است که مسائل و فضای سیاسی تعیینکننده است. مناقشات سیاسی در مورد انرژی هستهای، جنگ ایران و عراق و مسئلهی فلسطین، این موضوعها از نظر من مهم هستند و در انتخابم برای چاپ کتاب تاثیر میگذارند.»
بیشتر بخوانید: عشق و سکس در ادبیات برونمرز
برای کیرشهایم کیفیت اثر نیز بیاهمیت نیست. او میگوید: «ولی کیفیت ادبی هم شرط است. این معیار در گزینش کارهای نویسندگان آلمانی هم مورد توجه قرار میگیرد.»
انتشاراتی کیرشهایم تا کنون آثاری چون "دکتر نون زناش را از مصدق بیشتر دوست دارد" از شهرام رحیمیان که در آلمان زندگی میکند، "عقرب روی پلههای راهآهن اندیمشک " از حسین مرتضائیان آبکنار و "احتمالا گمشدهام" از سارا سالار را منتشر کرده است.
جنبهی ادبی یا سیاسی؟
سوزان باغستانی، مترجم زبان آلمانی، با تاکید بر این که جنبه ادبی اثر برای او اهمیت بیشتری از طرح مسائل سیاسی دارد، در این رابطه میگوید: «متاسفانه ناشران به ندرت این نکته را در نظر میگیرند.»
بیشتر بخوانید: "نسل دوم" قلمبدستان در خارج از کشور
یوتا هیملرایش، از مترجمانی که برگردان اغلب آثار ادبیات معاصر ایران به آلمانی به همت او صورت گرفته، ضمن اشاره به این که "ناشران ترجیح میدهند یک اثر هم کیفیت ادبی داشته باشد و هم به مسائل سیاسی روز بپردازد"، یادآور میشود: «ناشرانی که من با آنها کار میکنم البته مسائل سیاسی را در اولویت قرار نمیدهند ولی کارهای کلیشهای با تصاویر قالبی را هم برای چاپ انتخاب نمیکنند.»
سودجویی به بهای تقویت پیشداوری
یکی از انگیزههای ناشرانی که انتشار آثار کلیشهای را در برنامه دارند، کسب سود بیشتر است. آمار نشان میدهد که اغلب کتابهایی که پیشداوریهای خوانندگان آلمانی زبان نسبت به فرهنگهای دیگر را تقویت میکنند، ماهها در صدر جدول کتابهای پرفروش قرار میگیرند.
کتاب "بدون دخترم، هرگز" از بتی محمودی، نویسنده آمریکایی که در سال ۱۹۸۸ جنجال برانگیز شد، از جمله این آثار است. یوتا هیملرایش در این رابطه میگوید: «معلوم است که برای ناشران، فروش و درآمد حاصله از آن مهم است. ولی بنگاههایی که من با آنها در تماسم، اغلب از طریق گرفتن کمک مالی از نهادهای دولتی یا مستقلی که در ترویج این گونه ادبیات میکوشند، میتوانند هزینه چاپ آنها را تامین کنند.»
بیشتر بخوانید: نوشتن به زبان دیگری ...
در کنار بنگاههای انتشاراتی مانند یونیون فرلاگ (در سوئیس) که برخی از آثار منتشره خود را با استفاده از پشتیبانی سازمانهای دولتی یا غیرانتفاعی روانه بازار میکند، اغلب ناشران آلمانیزبان که به چاپ روایتهای گوناگون از نویسندگان مختلف ایران دست میزنند، سرمایه شخصی خود را بهکار میاندازند. اینزل فرلاگ، هوفمنو کمپ، کیرشهایم، روتبوخ فرلاگ و پتر همر فرلاگ از این جملهاند. انتشاراتیهای گلاره و سوژه نیز که با مدیریت محمد علافی و مجید محیط اداره میشوند، همچنین آثاری را منتشر میسازند که به نشاندادن جلوههای گوناگون زندگی در ایران و چندگانگی اجتماعی آن میپردازند.
گلچینهای ادبی
حاصل کار این ناشران و مترجمان، مجموعهای متنوع از آثار مطرح ادبی چند دهه اخیر ایران است: از جمله "شازده احتجاب" از گلشیری، "جای خالی سلوچ"، "کلیدر"، "خاک"، "سفر" و "سرهنگ" از محمود دولتآبادی، "از پرستوها بپرس" به قلم سیمین دانشور، "طوبا" و "زنان بدون مردان" از شهرنوش پارسپور، "چراغها را من خاموش میکنم“ از زویا پیرزاد، "بامداد خمار" از فتانه حاج سید جوادی و سه رمان فریبا وفی؛ "پرنده من"، "رویای تبت" و "ترلان".
برخی از ناشران آلمانی تنها به انتشار آثار ادبی نویسندگان و هنرمندان درونمرز بسنده نکردهاند و به نشر ترجمه کتابهایی از زبانهای دیگر نیز که نویسندگانشان در برونمرز زندگی میکنند، پرداختهاند. تجربههای شخصی نویسندگان این کتابها، دستمایه اصلی آنها را میسازد: "لولیتا در تهران" از آذر نفیسی (آمریکا)، "پرسپولیس" از مرجان ساتراپی (فرانسه) و "پروانه" از شاهدخت جوان (فرانسه) نمونههایی از این دستاند.
خاطرات و یادهای کسانی که در گذشته در ایران به مقابله با بیعدالتیهای جمهوری اسلامی برخاستند و اکنون در برونمرز این رویدادهای تلخ را به رشته تحریر درآوردهاند، در برنامه برخی از ناشران آلمانی جای ویژهای به خود اختصاص دادهاند: "بیداری پس از کابوس" از منیره برادران" و "طعم سوزان آزادی ـ زندگی من به عنوان آخوندی جوان در ایران" از رضا حجتپور، از جمله این کتابها هستند.
"نسل دوم"
چندی است که نویسندگان ایرانی موسوم به "نسل دوم" نیز فعالیت ادبی خود را در عرصه ادبیات آغاز کردهاند و چند رمان از آنان به بازار کتاب آلمان روانه شده است: "شبها تهران آرام است" از شیدا بازیار و "سی و سه پل و یک قهوهخانه" از مهرنوش زائری اصفهانی. این نویسندگان جوان، پس از وقوع "انقلاب اسلامی" به همراه پدر و مادر یا خویشان دیگر خود مجبور به ترک ایران شدند. دستمایه اصلی این کارها که به زبان آلمانی نوشته شدهاند، تجربههای دوران کودکی آنان در ایران و زندگی روزمره در آلمان است که با کشمکشهای فرهنگی در جامعه و خانواده همراه است.