آیا خروج شوروی سابق و امریکا از افغانستان پیامد مشابه داشت؟
۱۴۰۲ شهریور ۹, پنجشنبهبعد از ۲۰ سال ماموریت نظامی و مصارف گزاف، آخرین سرباز ایالات متحده امریکا اواخر شب ۳۰ آگست ۲۰۲۱ افغانستان را ترک کرد. افغانستان حدود سه دهه قبل نیز خروج مشابهی را تجربه کرده بود. آخرین سربازان اتحاد جماهیر شوروی سابق بعد از اشغال ده ساله افغانستان به تاریخ ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ افغانستان را ترک کردند.
به صفحه اینستاگرام دویچه وله بپیوندید
هرچند حضور نیروهای شوروی سابق و ناتو در افغانستان تفاوتهای زیادی داشت، اما پیامدهای این دو خروج از افغانستان، شباهتهای بیشتری دارند. شوروی برای حمایت از حکومت زیر حمایت خود به افغانستان نیرو فرستاد و افغانها یک دهه علیه این اشغال مبارزه کردند.
نیروهای امریکایی و ناتو برعکس، به هدف مبارزه با تروریسم و براساس مصوبه شورای امنیت سازمان ملل متحد در افغانستان ماموریت انجام دادند و طرف جنگ آنها گروه طالبان بود. اشغال افغانستان توسط شوروی مورد حمایت جامعه بینالمللی نبود، اما ماموریت ۲۰ ساله غرب در افغانستان با اجماع بینالمللی همراه بود.
هرچند آمار دقیق از تلفات نظامی و غیرنظامی این دو دوره وجود ندارد، اما براساس آمار ملل متحد، بیش از ۲۴۰۰ تن از سربازان امریکایی در جنگ بیست ساله این کشور در افغانستان کشته شدند. براساس آمار رسمی شوروی سابق، ۱۴۴۵۳ تن از نیروهای آن در افغانستان کشته شده بودند.
فروپاشی حکومتها: پیامد مشابه دو خروج
با خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان، حکومت داکتر نجیب الله تنها حدود سه سال دوام کرد و در روز ۲۸ اپریل ۱۹۹۲ نیروهای مجاهدین وارد کابل شدند و حکومت تحت حمایت شوروی سابق در افغانستان فروپاشید.
خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان پیامد مشابهی داشت، با این تفاوت که هنوز نیروهای امریکایی کاملاً خارج نشده بودند که اشرف غنی از کابل فرار کرد و طالبان در ۱۵ آگست کابل را تصرف کردند.
عبدالبشر (نام مستعار) شهروند ۵۲ ساله که شاهد خروج هردو ابرقدرت از افغانستان بوده است، به دویچه وله گفت: «وقتی شورویها خارج شدند، همه چیز در جای خود بود، ولی با خروج امریکاییها همه چیز برهم خورد، مردم سراسیمه بودند و همه فرار میکردند. هیچ کس نمیدانست کجا میرود و به کجا فرار میکند، هرج و مرج همه جا را فرا گرفته بود.»
طارق فرهادی، تحلیلگر مسایل سیاسی به دویچه وله گفت دلیل سقوط حکومتها این است که این حکومتها وابسته بودند و بنیاد مردمی نداشتند. او در مورد سقوط نظام جمهوری گفت: «سیاستمداران در واقع مجریان حضور غرب در افغانستان بودند.»
وابستگیهای سیاسی، نظامی و مالی و قطع این حمایتها از سوی شوروی سابق و ایالات متحده از عواملی خوانده میشوند که به نظر تحلیلگران در فروپاشی حکومتها نقش داشته است.
فرهادی میگوید: «اتحاد جماهیر شوروی پس از این خروج از افغانستان خود نیز فروپاشید و دیگر توان حمایت از حکومت تحت حمایت خود از افغانستان را نداشت.»
او میگوید تفاوت در این است که حکومت ایالات متحده امریکا با وجود خروج از افغانستان به کمکهای خود به شکل دیگری به افغانستان ادامه داده است.
شکست روند صلح در هر دو مورد
در هر دو مورد، روند صلح نتیجه نداد؛ نه مشی مصالحه ملی اعلام شده توسط داکتر نجیب و نه تلاشهای صلح حکومت جمهوری با طالبان.
داکتر نجیب الله، رئیس جمهور وقت، پس از خروج شوروی سابق مشی مصالحه ملی را اعلام کرد و تلاش کرد تا از طریق صلح با گروههای مجاهدین بر سر تشکیل حکومت به توافق برسد و از فروپاشی حکومت جلوگیری کند، ولی این تلاشها ناکام ماند.
مذاکرات صلح میان حکومت سابق و طالبان که در قطر شروع شده بود، نیز نتیجه نداد و مواد توافقنامه امریکا با طالبان در مورد مذاکرات بینالافغانی نیز به جایی نرسید و امریکا و طالبان یک دیگر را به نقض توافقنامه دوحه متهم کردند.
ترس از تکرار جنگ داخلی
بعد سقوط حکومت داکتر نجیبالله، افغانستان به فراموشی سپرده شد. حالا هرچند وضعیت اندکی متفاوت است و تلاشها به کمک رسانی برای جلوگیری از بحران بشری جریان دارد، اما از لحاظ سیاسی تمرکز جهان به اولویتهای دیگر معطوف شده است.
در آن زمان گروههای جهادی بر سر قدرت درگیر شدند و جنگهای ویرانگر داخلی آغاز شد؛ هرج و مرجی که به شکلی زمینه ظهور و پیروزی طالبان در دوره نخست را مساعد ساخت.
حالا نیز شباهتهایی با آن زمان دیده میشود. طالبان حاضر به تشکیل حکومت همه شمول نیستند و قدرت را انحصار کرده اند. هرچند فعلاً طالبان به دلیل نبود یک گروه مخالف قوی با اطمینان خاطر سیاستهای سختگیرانه خود را تطبیق میکنند، اما مخالفتها با این گروه کاهش نیافته است.
تحلیلگران نگرانند که بیتوجهی جامعه جهانی به وضعیت افغانستان ممکن است باعث تکرار تجربههای تلخ جنگهای داخلی شود.
اسدالله ندیم، تحلیلگر مسایل سیاسی به دویچه وله گفت: «تا زمانی که طالبان از سوی جامعه جهانی تحت فشار قرار نگیرند، اینها حاضر به گفتگو نخواهند شد.»
او میگوید طالبان در داخل افغانستان «حریف» ندارند و به این دلیل با وجود تاکید جامعه جهانی به تشکیل حکومت مشروع و همهشمول، به این خواستها پاسخ مثبت نداده اند.
فرهادی نیز با توجه به این نگرانی میگوید: «افغانستان در خطر است، زیرا حکومتی که همه از آن راضی باشند، به وجود نیامد.»
او توضیح میدهد که استخبارات کشورهای خارجی به این نتیجه رسیده اند که در وضعیت فعلی، «یکپارچه نگهداشتن افغانستان یک چالش کلان است.»
به نظر فرهادی، «اصلاح طالبان تنها از طریق پاکستان» امکان دارد، چون به گفته او، «طالبان از راه پاکستان و با حمایت این کشور به قدرت رسیدند.»
افغانهای چه درسهایی از این دو خروج آموختند؟
به نظر میرسد بحرانها با همه تفاوتها و شباهتها در افغانستان پیوسته تکرار میشود. درسهایی که افغانها از خروج دو ابر قدرت آموختند چیست؟ آیا مردم و سیاستمداران این کشور میتوانند خود سرنوشت خود را تعیین کنند؟ آیا این درایت سیاسی وجود دارد که همه در کنار هم جمع شوند و برای آینده کشور تصمیمگیری کنند؟ وضعیت فعلی نشان میدهد که پاسخ به این سوالها منفی است و حتا احزاب سیاسی مخالف طالبان نتوانسته اند جریان سیاسی فراگیر و واحد ایجاد کنند.
صفحه یوتیوب دویچه وله دری را تماشا کنید
اسدالله ندیم میگوید مردم افغانستان «بسیار کم میآموزند، دیگران را ملامت میکنند و خود مسئولیت نمیگیرند.»
او تاکید میکند که مردم و به ویژه سیاستمداران، نخبگان و فعالان اجتماعی باید بیاموزند که خود مسئولیتپذیر باشند و سرنوشت خود را خود تعیین کنند: «تا زمانی که افغانها خود نتوانند بر سرنوشت خود حاکم شوند، ابرقدرتهای دیگری خواهند آمد و افغانستان را اشغال خواهند کرد.»