1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«جنبش سبز نماد دگرگونی در فرهنگ جامعه است»

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

داریوش همایون در حاشیه سفر خود به آلمان مصاحبه‌ای هم با دویچه ‌وله انجام داد. اعلام رسمی پایان جنگ عراق، گسترش تحریم‌‌ها و تاثیر آن بر جنبش مدنی ایران و آینده جنبش از جمله پرسش‌هایی بودند که در این مصاحبه مطرح شدند.

https://p.dw.com/p/P25t
parstimes.com :عکس ازعکس: Dariush Homayoun

داریوش همایون در دوران حکومت پهلوی روزنامه‌ی آیندگان را انتشار داد و در دوران دولت جمشید آموزگار، وزیر اطلاعات و جهانگردی بود. او اینک از رایزنان حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) و از فعالان سیاسی مخالف حکومت ایران است. همایون در سفر به آلمان با دویچه‌وله به گفت‌وگو نشست به رشته‌ پرسش‌هایی در باره‌ی مسائل داخلی و خارجی ایران پاسخ داد.

دویچه‏وله: آقای همایون، باراک اوباما رسما پایان جنگ عراق را اعلام کرد. حضور امریکا در کشورهای همسایه‏ی ایران، اقیانوس هند و کشورهای حوزه خلیج فارس، یکی از آن دلایلی بود که برخی از تحلیل‏گران با عزیمت از آن، حمله‏ی نظامی به ایران را امری محتمل و ممکن می‏دانستند. آیا رفتن سربازان امریکایی از عراق -گرچه هنوز ۵۰هزار تن از آنان برای مدتی در عراق خواهند ماند- از احتمال حمله‏ی نظامی به ایران کاسته است؟ یا از جانب دیگر، آیا خروج نیروهای آمریکایی از عراق منجر به افزایش نقش جمهوری اسلامی ایران در عراق نخواهد شد؟

داریوش همایون: دومی که حتماً. برای این‏که یک وسیله‏ی دفاع جمهوری اسلامی، حملاتی است که در عراق و افغانستان به امریکایی‏ها خواهد شد و می‏شود. ولی تخلیه‏ی عراق از سربازان امریکایی، معنا ندارد. همان‏طور که گفتید، سربازان امریکایی هنوز به تعداد خیلی زیادی در عراق هستند. عمده آن است که امریکا هرموقع بخواهد، می‏تواند از عراق استفاده کند. ولی البته احتیاجی به آن ندارد.

به نظر من، اتفاقاً این تحول برای ایران خیلی خطیر است. اخطاری در این تحول هست و آن این‏که دست امریکا برای عملیات بر ضد جمهوری اسلامی آزادتر شده است.

تا پیش از قطعنامه‏ی ۱۹۲۹ تحریم‏هایی که از جانب سازمان ملل متحد علیه جمهوری اسلامی اعمال شده بود، تأثیرات لازمه را در پی نداشت و جمهوری اسلامی عملاً در ارتباط با مناقشه‏ی هسته‏ای سازش نکرد و با کشورهای غربی به توافق نرسید. حال صحبت بر سر آن است که تحریم‏ها در قطعنامه‏ی ۱۹۲۹ تشدید شده‏اند و علاوه بر آن، کشورهای اروپایی، امریکا و حتی ژاپن، سوای این قطعنامه، تحریم‏های جدید‏تر و گسترده‏تری علیه ایران اعمال می‏کنند. فکر می‏کنید، دور جدید تحریم‏ها بتواند ایران را وادار به کوتاه آمدن از مواضع اعلام شده‏ی خود بکند؟

این تحریم‏ها نه تنها بسیار گسترده‏تر و شدیدتر است، بلکه هدف عمده‏ی این تحریم‏ها سپاه و منافع اقتصادی سپاه است. چون سپاه طی این مدت کنترل حدود ۸۰ درصد اقتصاد ایران را در دست گرفته، این تحریم‏ها مستقیماً به جیب فرماندهان سپاه مربوط می‏شود و در نتیجه تأثیر آن را دوچندان می‏کند. من تصور می‏کنم که بر اثر این تحریم‏ها، بخت رسیدن به نوعی توافق بیشتر شده است.

در همین رابطه، این پرسش مطرح می‏شود که آیا افزایش فشارهای بین‏المللی، با توجه به درگیری‏ها و تعارضی که در درون خود کشور، بین جنبش اعتراضی و حکومت وجود دارد، تقویت جنبش اعتراضی و مدنی در ایران را به‏دنبال خواهد داشت؟ یا این‏که ممکن است این امکان را به حکومت بدهد که در آینده، سرکوب را راحت‏تر توجیه کند؟

این فشارها، مسلماً مردم را دل‏گرم‏تر می‏کند. برای این‏که یک پشتیبانی بین‏المللی، نه از آن‏ها، ولی بر ضد جمهوری اسلامی است.

علاوه بر این، دست و بال حکومت بر اثر این تحریم‏ها خیلی خیلی تنگ‏تر شده است و تنگ‏تر هم خواهد شد. چرا که درآمد‏های‏شان کم‏تر می‏شود و هزینه‏های‏شان فوق‏العاده بالاتر خواهد رفت. چنان‏که هم‏اکنون نیز مجبور هستند، بنزین را ۲۵درصد گران‏تر بخرند.

این است که همه‏ی این‏ها به سود جنبش سبز است و به همین دلیل، فشار مضاعفی بر جمهوری اسلامی وارد می‏شود که موضوع اتمی را به شکلی فیصله بدهند که به کارشان سر و صورتی ببخشند.

آقای همایون، آیا طی ۱۴-۱۵ ماه گذشته، هرگز مچ‏بند سبز به دست‏تان زده‌اید؟

خیر؛ من زیاد اهل سمبل‏ها نیستم. عمق قضیه بیشتر برای‏ام مهم است. ولی طی ۱۴-۱۵ ماه گذشته، من دست‏کم ۱۰۰ مطلب در این‏باره نوشته‏ام و یا گفته‏ام.

ممکن است موضع خودتان در ارتباط با جنبش سبز را یک بار دیگر برای شنوندگان و خوانندگان ما در ایران توضیح بدهید؟ علی‏رغم این‏که بارها در این‏باره صحبت کرده‏اید و در اینترنت منتشر شده است، اگر بخواهید خلاصه بگویید، جنبش سبز را چگونه می‏بینید؟

شب گذشته من در جمعی در همین‏باره سخنرانی داشتم و یکی از معترضین به من، گفت که من بیش از حد سبز شده‏ام. راست می‏گوید؛ من بسیار به جنبش سبز اعتقاد دارم و امیدوارم.

برای این‏که من از آغاز فکر می‏کردم که مشکل اصلی ما، مشکل سیاسی نیست. بلکه مشکل فرهنگ سیاسی و فرهنگ و ذهن مردم است و امیدوار بودم که در زندگی خودم، دگرگونی ذهن ایرانی را ببینم. ناگهان -البته سابقه‏اش طولانی است، ولی بروز آن ناگهانی بود- در جنبش سبز، در جلوی چشم من، این روی‏داد اتفاق افتاده است.

تئوری‏ مشهوری به نام تئوری «نقطه‏ی جابه‏جایی» (Tipping point) وجود دارد که بر مبنای آن، همان‏طور که یک ویروس گسترش پیدا می‏کند و در یک لحظه‏ تعدادش آن‏قدر زیاد می‏شود که واگیردار و همه‏گیر می‏شود، مسائل اجتماعی، فکری، سلیقه و سبک نیز در یک جامعه، به یک نقطه‏ی جابه‏جایی می‏رسند.

این نقطه‏ی جابه‏جایی در جامعه‏ی ما، درست در جنبش سبز روی داد و از این‏جا، ما می‏توانیم آینده‏ی ایران را تقریباً به‏روشنی پیش‏بینی کنیم. آینده‏ی ایران در میان کشورهای پیشرفته‏ی جهان است. ما به‏طورقطع از دنیای اسلامی، از جهان سوم و از جهان خاورمیانه بیرون آمده‏ایم.

گفتید که هرگز مچ‏بند سبز نداشته‏اید. فرض را بر این ب‏گذاریم که شما هم مچ‏بند سبز را دست‏تان می‏کردید. چه حادثه‏ای باید اتفاق می‏افتاد که شما این مچ‏بند سبز را از دست‏تان بیرون بیاورید؟ یعنی رهبران جنبش سبز چه کاری را باید انجام می‏دادند یا نمی‌دادند که شما از ادامه پشتیبانی خودتان از جنبش سبز چشم پوشی می‌کردید؟

البته به‏جای مچ‏بند، من گاه‏گاهی کراوات سبز بسته‏ام. چون به لباس‏ام می‏خورد. ولی آن بحث دیگری است. اگر جنبش سبز این گفتمان لیبرال- دمکراسی را که مشخصه‏ی اصلی آن است، از دست بدهد و اگر دوباره آلوده‏ی تفکرهای ملی‏- مذهبی و گرایش‏های مذهبی بشود، اگر به دست گرایش‏های افراطی قومی ملت‏سازان بیفتد، اگر تکه‏تکه بشود، اگر یکی موج سبز بشود و دیگری حرکت سبز، امید من بر باد خواهد رفت. ولی تاکنون، خوشبختانه، این اتفاقات نیفتاده است.

به عنوان آخرین پرسش، هرچند می‏دانم سؤال سختی است و حتماًّ بارها هم از شما سؤال شده است -اگر از خود من هم بپرسند، نمی‏توانم پاسخ بدهم- ولی من این جسارت را می‏کنم و این سؤال را از شما می‏پرسم. می‏دانیم که پیش‏گویی کار بسیار سختی است، ولی اگر بخواهید پیش‏‏بینی‏ای نسبت به آینده‏ی جنبش سبز، جنبش اعتراضی‏ کنونی و وضعیت سیاسی ایران داشته باشید، آن پیش‏بینی کدام است؟

من تصور می‏کنم که این دهه‏ی میلادی، دهه‏ی پایانی جمهوری اسلامی، به صورتی است که می‏شناختیم و می‏شناسیم. این چشم‏اندازی کلی است. ولی پیش‏بینی این‏که در شش ماه یا یک سال آینده چه روی خواهد داد، حقیقتاً مشکل است. گاهی شرایطی پیش می‏آید که پیش‏بینی ۱۰ سال بعد، خیلی آسان‏تر از یک ماه بعد است.

مصاحبه‌گر: جمشید فاروقی

تحریریه: فرید وحیدی

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه