1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

داریوش همایون: یک فاجعه کامل در همه زمینه‌ها

۱۳۸۶ بهمن ۱۹, جمعه

یک ویژگی انقلاب اسلامی آن بود که بر خلاف انقلابات بزرگ دیگر، می خواست ویران کند، نه برای آنکه جهان نوینی بسازد بلکه به جهان مرده ای که در زمان خودش نیز جز با کشتار و تاراج سرپا نمی ایستاد بازگردد.

https://p.dw.com/p/D4gs
«انقلاب ایران تصویری است که در کابوس های ما نیز نمی آمد»
«انقلاب ایران تصویری است که در کابوس های ما نیز نمی آمد»عکس: DW

شما اصولا در مورد انقلابات چه فکر می‌کیند و نظرتان نسبت به انقلاب بهمن چیست؟

انقلاب در معنی کلاسیک آن یک پدیده روشنگری فرانسوی است که در تاکید خود بر خردگرائی از طبیعت آدم‌ها و موقعیت‌ها دور می افتاد و برای ساختن جهان نوینی بر ویرانه جهان کهن می کوشید. "ساختن پس از ویران کردن،" این معنی انقلاب برای تقریبا همگان، به استثنای بریتانیائی های خردمند که عقل سلیم را بر سیستم سازی برتری می دهند، بوده است. اکنون پس از تجربه انقلاب های بزرگ از فرانسه تا اسلامی (و نه بهمن که آن انقلاب را از ویژگی اصلیش جدا می کند) ورشکستگی اندیشه اصلی انقلابی ــ ویران کردن گذشته برای ساختن بر روی ویرانه ها ــ می باید آشکار تر شده باشد. با انقلاب نه گذشته را می توان یکسره ویران کرد نه آینده ای که "به نامش چه جنایت ها می کنند" ساخته می شود.

یک ویژگی انقلاب اسلامی آن بود که بر خلاف انقلابات بزرگ دیگر می خواست ویران کند، نه برای آنکه جهان نوینی بسازد بلکه به جهان مرده ای که در زمان خودش نیز جز با کشتار و تاراج سرپا نمی ایستاد بازگردد. این مهم نیست که بسیاری ار انقلابیان آرمان های دیگر در سر داشتند ــ اعتبار خود آن آرمان ها و با ربط بودنشان به نیاز ها و امکانات جامعه ایرانی به کنار. مهم آن است که برای نخستین بار در تاریخ جهان عناصری پاک بیگانه از یک ایدئولوژی و حتا دشمن آن، با شیفتگی به رهبری بزرگ ترین نمایندگان آن ایدئولوژی گردن نهادند. چنین خودکشی ایدئولوژیک که متاسفانه به "خودکشی" فیزیکی بسیاری نیز انجامید یک ویژگی دیگر انقلاب اسلامی است. سومین ويژگی آن انقلاب شرکت مستقیم و فعالانه رهبری سیاسی رژیمی بود که انقلاب بی هیچ پرده پوشی برای نابودی آن راه افتاده بود. دربرابر نمونه پادشاهی پهلوی، مثال بوربن ها رنگ می بازد. لوئی شانزدهم و نخست وزیرانش دست کم برای رهبری انقلاب با رهبری انقلابی در رقابت نمی بودند.

نیرو های انقلابی همه حق داشتند که پایان رژیم پهلوی را نیز بخواهند. حق هر کسی است که تا پایان با امری مخالفت ورزد. آنچه درسی برای آینده شد آن بود که در اموری به بزرگی سرنوشت ملی، نمی باید از اصول منحرف شد. اموری هست که سیاستبازی بر نمی دارد. درس دیگری که می باید امیدوار بود گرفته شده باشد آن بود که قدرت را در سیاست بجای هدف نمی باید گذاشت. قدرت وسیله است.

نتایج انقلاب را چه می‌بینید؟

آنچه از انقلاب برآمده یک فاجعه کامل در همه زمینه‌ها برای ملت ایران است. انقلاب توانسته است حکومت و اقتصادی به ایران بدهد که کشور ما را یک لیبی بزرگ تر و یک پمپ بنزین غول آسا گردانیده است. نفتی که صادراتش با روند کنونی یک دهه دیگر عملا به پایان خواهد رسید، به مصرف روزانه می رسد و دور ریخته می‌شود و بیرون می رود و مردمی دست به دهان روز را شب می کنند تا بامدادی با لگد سخت روزگار از خواب پرانده شوند. آنچه را که حکومت ناشایسته سالاران ــ حکومتی که در کشور شگفتی زای ما نیز باورنکردنی است ــ در پایمال کردن حقوق مردم و از میان بردن میراث و منابع ملی و پائین بردن سطح فرهنگی توده ها می کند در اینجا فهرست نمی توان کرد. تصویری است که در کابوس های ما نیز نمی آمد.

ولی این تصویر دلگیر دورنمائی روشن دارد. سی ساله گذشته گره ایدئولوژی را از ذهن بهترین لایه های اجتماعی ایران باز کرده است. از این مهم تر با از میان رفتن امپراتوری شوروی لعنت دویست ساله همسایگی با روسیه از جغرافیای ایران برداشته شد و انقلاب و جمهوری اسلامی سنگ آسیای 1400 ساله مذهب سیاسی را از گردن فلسفه حکومتی ایران فرونهاد. برای نخستین بار پس از نزدیک چهارده سده ما دیگر قربانی جغرافیای خود ــ سرزمینی گشوده بر امواج بیابانگردان ویرانگر و در همسایگی قدرت های جهانجوی خارجی ــ نیستیم. با نمایشی هم که اسلام به عنوان اداره کننده جامعه و حکومت داده است دوران قربانی تاریخ هزار و چهارصد ساله بودن نیز به پایان می رسد. در عرفیگرا (سکولار) ترین کشور خاورمیانه اسلامی مردمی که تراژیک ترین تاریخ و بالا ترین تجربه تاریخی را در این گوشه جهان دارند، می آموزند که مذهب را به خانه و مسجد ببرند.

اکنون تاسف آور ایران را آینده ای هست که دستمایه هایش زشتی و بدی و اشتباهات یک دوران هدر شده و نوید بخش تاریخی خواهد بود.