۱۲ سال پس از ۱۸ تیر: دانشگاه همچنان زنده است
۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعهروز چهارشنبه ۱۶ تیرماه سال ۱۳۷۸ آخرین شماره روزنامه سلام به مدیر مسئولی موسوی خوئینیها منتشر شد. این روزنامه به دلیل فاش کردن نقش سعید امامی در قتلهای زنجیرهای و نیز قدرت سیاسی پشت پردهی این مدیر وزارت اطلاعات، پس از ۸ سال انتشار توقیف شد. آخرین تیتر اول این روزنامه این خبر بود: "سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است".
یک روز پس از توقیف "سلام" بعد از ظهر پنجشنبه ۱۷ تیرماه دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران در اعتراض به این توقیف دست به تحصن زدند. نیمههای شب و در اولین ساعات آغازین روز جمعه ۱۸ تیرماه اولین حملات نیروهای امنیتی و لباس شخصی به کوی آغاز شد. حملاتی که تا روز ۲۱ تیرماه ادامه داشت.
سهشنبه ۲۲ تیرماه آیتالله خامنهای رهبر جمهوی اسلامی، طی سخنانی با گریه از طرفدارانش خواست که حتی اگر عکس او را هم پاره کردند عکسالعمل نشان ندهند. این در حالی بود که تا آن روز بارها و بارها به دانشجویان در دانشگاههای مختلف حمله شده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند. شامگاه همان روز نیروهای سپاه نیز رسما وارد عمل شدند.
چهارشنبه ۲۴ تیرماه طرفداران خامنهای به عوت سازمان تبلیغات اسلامی به خیابانها آمدند و طی یک راهپیمایی حمایتشان را از وی اعلام داشتند. حرکت اعتراضی دانشجویان سرکوب شده بود.
تولد جنبش نوین دانشجویی
توقیف روزنامه "سلام"، تحصن دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران و حملات پی در پی بعدی به کوی، سرآغاز موج جدیدی از حرکتهای دانشجویی پس از انقلاب ایران شد، حرکتی که به عقیدهی بسیاری از تحلیلگران سیاسی نقطه آغاز جنبش نوین دانشجویی ایران پس از انقلاب بود.
این حرکت تازه و نوپای دانشجویی به شدت و در عرض یک هفته سرکوب شد. تعداد زیادی دانشجو بازداشت و به حبسهای طولانیمدت محکوم شدند و یک نفر نیز کشته شد.
موج اول مهاجرت اجباری دانشجویان به خارج از ایران از همین تاریخ بود. احمد باطبی را شاید بتوان یکی از اولین این مهاجران دانست که ابتدا به اعدام و سپس به ۱۵ سال حبس محکوم شد اما توانست در دوران مرخصی از ایران بگریزد.
اکبر محمدی دانشجوی دیگری بود که در ۱۸ تیرماه دستگیر شد و او نیز ابتدا به اعدام و سپس به ۱۵ سال زندان محکوم شد. وی در هشتم مرداد ۱۳۸۵ و پس از تحمل ۷ سال زندان در پی چند روز اعتصاب غذای خشک در زندان اوین درگذشت.
تعداد دیگری از دانشجویان بازداشتشده در آن تاریخ همچنان در زندان به سر میبرند از جمله بهروز جاوید تهرانی که در زمان دستگیری ۱۹ سال داشت و حشمتالله طبرزدی.
حرکت نوپای دانشجویان ایران هرچند به شدت سرکوب شد، اما دیگر هرگز خاموش نشد، هر سال در سالگرد ۱۸ تیر دانشگاههای بزرگ ایران شاهد برگزای مراسم، سخنرانیها، تجمع و تحصن هستند. نسل جدیدتر فعالان جنبش دانشجویی که بسیاری از آنان مانند مجید دری، ضیا نبوی، بهاره هدایت و شبنم مددی هماکنون در زندان هستند خود را ادامهدهندهی راهی میدانند که دانشجویان ۱۲ سال پیش آغاز کردند.
۲۲ خرداد ۸۸ و سرکوب دوباره جنبش دانشجویی
آن چیزی که ناظران سیاسی از آن با عنوان "جنبش نوین دانشجویی ایران" نام میبرند با فراز و نشیب فراوان اما با سرعت و قدرت راه خود را تا سال ۸۸ ادامه داد. اما انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و پیامدهای پس از آن، این حرکت را نیز همچون دیگر حرکتهای مدنی ایران دچار توقف و رکود کرد. میزان سرکوب این بار بسیار شدیدتر از ۱۲ سال قبل بود. تنها نگاهی به تعداد کشتهشدگان و دستگیرشدگان و مهاجران اجباری پس از ۲۲ خرداد ۸۸ نشاندهندهی شدت سرکوب است.
این روزها با گذشت ۱۲ سال از آغاز حرکت دانشجویان ایران پس از انقلاب، بسیاری از فعالان دانشجویی در زندان هستند. عبدالله مومنی، مجید دری، ضیا نبوی، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، شبنم مددزاده، میلاد اسدی و حسن اسدی زیدآبادی از جمله کسانی هستند که پس از انتخابات ۸۸ دستگیر شده و همچنان در زندان هستند.
سعید حبیبی، محمد صادقی، آرش بهمنی، علی هنری و بسیاری دیگر مجبور به ترک ایران شدند.
مهدی عربزاده، هادی کحالزاده و دیگرانی نیز که یا به علت بیماری و یا با استفاده از مرخصی در بیرون از زندان هستند، عملا امکان فعالیت ندارند.
امروز جنبش دانشجویی در کجا ایستاده است؟ محمد صادقی عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت که د رحال حاضر در پاریس اقامت دارد در این باره چنین میگوید: «من معتقدم که کماکان علیرغم فشار نهادهای امنیتی، دانشجویان به انحای مختلف سعی میکنند نقش خودشان را ایفا کنند و در برابر موارد نقض نقض حقوق بشر دست به اعتراض بزنند. کما اینکه طی دو سال گذشته هم ما شاهد بودیم که در مقاطع مختلف زمانی و بر حسب مناسبتهای مختلف با کمترین امکانات و بیشترین محدودیتهایی که بر دانشجویان اعمال شده، اما فریاد اعتراض خودشان را بلند کرده و دست به اعتراض زدهاند. فکر میکنم در ۱۸ تیرامسال بازهم یکبار دیگر جریانات دانشجویی فریاد اعتراض خودشان را قطعاً سرخواهند داد و دست به اعتراض خواهند زد».
وی میگوید فعالان دانشجویی به درستی میدانند در شرایط بحران و سرکوب باید چه راهکارهایی را جایگزین راهکارهای پیشین کنند. وی برخی از این گزینهها را اینگونه بر میشمرد: «توزیع و انتشار نشریات دانشجویی در خارج از دانشگاه، در شرایطی که میشود امکان دستیابی به محیط بازارو به محیط خانواده را داشت و همین طور آگاهیرسانی و اطلاعرسانی به بدنهجامعه، تشکیل گروههای غیررسمی در خوابگاههای دانشجویی و همچنین ارتباط و عضویت در تشکلهای غیرسیاسی نظیر کمیتههای پژوهشی یا فعالیتهای فوق برنامه و همچنین اعتراضات دانشجویی در قالب فعالیتهای صنفی نظیر آنچه در دانشگاه امیرکبیر در ۹ اردیبهشت ماه سال جاری شاهد بودیم، که جمع کثیری از دانشجویان در اعتراضات صنفی نسبت به کیفیت بد غذا یا مشکلات خوابگاهها اعتراضی را در سطح دانشگاه برگزار کردند که با استقبال دانشجویان هم مواجه شد و البته در حاشیه آن هم به طرح مطالبات سیاسی پرداختند».
فعالیت مخفی حزبی و سازمانی در شرایط سرکوب
سعید حبیبی فعال دانشجویی مقیم برلین معتقد به نوع دیگری از فعالیت دانشجویان است. او با مقایسه شرایط فعلی ایران با سالهای دهه ۴۰ شمسی و پس از وقایه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چنین میگوید: «به نظر من وقتی خواستهها رادیکال میشود، دیگر جنبش دانشجویی به معنای کلاسیکآن خیلی نمیتواند پاسخگو باشد. به عبارت دیگر فعالیتها صرفاً در دانشگاه صورت نمیگیرد. به نظر میرسد که در شرایط رادیکال، احزاب رادیکال و گروههای سیاسی رادیکال که البته میتوانند زمینهی دانشجویی داشته باشند، آنها نقش اساسی و تعیینکننده را میتوانند ایفا کنند، چنانچه در دههی ۴۰ و ۵۰ شمسی هم کسانی از جنبش دانشجویی آمدند و پاسخشان به شرایط آن زمان تشکیل سازمانها و گروههای خودشان بود و نه صرفاً فعالیت در قالب جنبش دانشجویی».
وی به طور مشخص از احزابی سخن میگوید که نه در قالبهای کلاسیک و علنی، بلکه به صورت مخفی فعالیت میکنند و آنها را پاسخگوی نیاز فعلی جامعه ایران میداند.
آقای حبیبی به تجربه "سازمان چریکهای فدایی خلق" اشاره کرده، میگوید: «یک زمانی جوانان و دانشجویان این کشور در فضای سرکوب سالهای ۴۰ و در حقیقت پس از خرداد ۴۲، گروههای مختلف و با گرایشات چه اسلامی چه مارکسیستی جمع شدند و احزابی تشکیل دادند که واقعاً در فضای آینده کشور تأثیرگذار بود. بهعنوان مثال "سازمان چریکهای فدایی خلق" پایه اولیهاش در حقیقتدانشجویانی بودند که از دانشگاه برخاستند، از فعالین شناختهشدهی دانشگاه بودند، از قبیل بیژن جزنی، حمید اشرف، مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان که همه اینها فعالین دانشجویی بودند و بعد پاسخشان به شرایط آن زمان تشکیل سازمانی بود به نام "سازمان چریکهای فدایی خلق"».
وی این نوع از فعالیت را پاسخ و عکسالعمل جوانان آن نسل به شرایط آن زمان میداند. البته تصریح میکند که "سازمان چریکهای فدایی خلق" بخشی از جنبش دانشجویی نبوده بلکه "تحول جنبش دانشجویی به یک فعالیت سیاسی جدی و حرفهای" بوده است.
سعید حبیبی میگوید: «من فکر میکنم در شرایط فعلی هم مسئله همین طور است. یعنی ما نمیتوانیم انتظاری از احزاب اصلاحطلب یا رسمی داشته باشیم که حالا مثلاً میخواهند در پارلمان اعضایی داشته باشند. بلکه باید سازمانهایی باشند که مشخصاً و حرفهای در زمینهی تغییر وضع موجود فعالیت کنند».
دانشجویان خارج از کشور
"کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی" سازمانی بود متشکل از دانشجویان ایرانی مقیم خارج (عمدتاً اروپای غربی و امریکا) که در یکی دو دههٔ قبل از انقلاب ۵۷ به یکی از سازمانهای مخالف رژیم سلطنتی ایران بدل شد و جمع کثیری از دانشجویان ایرانی را علیه حکومت بسیج کرد. مهمترین سالهای فعالیت این کنفدراسیون دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی بود که در این سالها مهمترین بلندگوی اعتراض نیروهای مخالف رژیم ایران به حساب میآمد.
اکنون که لااقل ۱۲ سال از موج مهاجرت دانشجویان ایرانی و فعالان دانشجویی به خارج از ایران میگذرد، آیا ظرفیت و توان تشکیل دوباره چنین اتحادی در خارج از ایران وجود دارد؟
سعید حبیبی معتقد است اصولا ضرورت تشکیل چنین نهادی در شرایط کنونی و با توجه به وسعت اطلاعرسانی و ابزارهای نوین آن به چشم نمیخورد.
او میگوید: «با توجه به امکانات و ابزارهای رسانهای و ارتباطی که اکنون در جامعه ایران وجود دارد، الآن خیلی راحتتر و سریعتر میشود آن فعالیتی که آن زمان کنفدراسیون میکرد را انجام داد. اگر کنفدراسیون آن زمان بزرگترین بلندگوی دانشجویان و فعالین سیاسی داخل کشور در سطح بینالمللی بود، الان ما مشکل زیادی در این زمینه نداریم. به عبارت دیگر به نظر من جامعه جهانی واقعاً از اتفاقاتی که در داخل ایران میافتد مطلع است و نیازی نیست یک سازمان گستردهای با آن تشکیلاتی که مثلاً کنفدراسیون داشت، امروز بخواهد آن فعالیت را انجام دهد. برای همین من تأکیدم بیشتر بر داخل کشور است و به نظر من اگر در داخل کشور یک سازماندهی در این قالب صورت گیرد، خیلی تأثیرگذارتر خواهد بود تا این که این سازماندهی بخواهد در خارج از کشور باشد».
محمد صادقی اما قائل به وظایف و کارکردهایی است که دانشجویان خارج از کشور میتوانند و باید انجام دهند خواه در قالب تشکیلاتی با نام و عنوان مشخص و خواه بدون آن. او برخی از این کارکردها را اینگونه بر میشمارد: «ارتباط با فعالین جنبشهای دانشجویی در کشورهایی که شرایطی شبیه به ایران دارند. همچنین حساسسازی و اطلاعرسانی در خصوص وضعیت فعالین منتقد دانشجویی که زیر ضرب سرکوب در ایران هستند، برای نهادهای بینالمللی و کشورهای دیگر و از سوی دیگر انتقال تجربه که نسل جدیدی از دانشجویان که در خارج از کشور هستند، بتوانند تجربهای را که طی سالها فعالیت در حوزه دانشجویی در داخل کشور کسب کرده بودند، اینک که در فضای آزادتری قرار دارند، بتوانند این تجربیات را از طریق ارائه تحلیلها یا راهکارها به فعالین دانشجویی داخل کشور منتقل کنند. اگرهم این امکان وجود نداشت، حداقل بتوانند صدا و فریادی باشند از آنچه در جامعه دانشگاهی ایران بر فعالین منتقد دانشجویی و بهویژه دانشجویان زندانی در ایران میرود برای مجامع بینالمللی و بتوانند صدای آنها در خارج از کشور باشند».
دانشجویان داخل ایران برای دوازدهمین سالگرد خیزش نوین جنبش دانشجویی مانند هر سال و علیرغم فضای بسته و خفقانی در داخل کشور، مراسم گوناگونی تدارک دیدهاند. در دانشگاههای مختلف و به طور مشخص در تهران قرار است تحصن و راهپیمایی صورت بگیرد. شعار حامیان این فراخوان همان چیزی است که ۱۲ سال است تکرار میشود: "دانشگاه زنده است".
میترا شجاعی
تحریریه: علی امینی