گونتر گراس "در مسیر آلمان تا آلمان"
۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبهگونتر گراس روز جمعه (۶ فوریه) در دانشگاه شهر گوتینگن آلمان، بخشهایی برگزیده از کتاب تازهی خود را در برابر حدود ۹۰۰ شنونده قرائت کرد. در همان آغاز این جلسهی کتابخوانی، لیوان شراب گراس واژگون شد و نوشتههای روی میز را خیس کرد. وی فریاد کشید: «خراب شد. چه آغاز نمناکی!».
گونتر گراس هرگز رویکرد انتقادی خود را نسبت به چگونگی روند وحدت دو آلمان پنهان نکرده است. وی در سال ۱۹۹۰ پس از فروریزی دیوار برلین، شروع به نوشتن یادداشتهایی روزانه کرد تا ناخشنودی خود را از این روند روی کاغذ آورد. نتیجهی آن یادداشتها، اکنون در کتابی به نام “در مسیر آلمان تا آلمان“، در برابر خواننده است.
این یادداشتها از اول ژانویهی ۱۹۹۰ تا اول فوریهی ۱۹۹۱ را دربرمیگیرد. در این فاصلهی زمانی، گونتر گراس به سفرهای زیادی، بویژه در ایالتهای شرقی آلمان، دست زد. او به همراه رییسجمهوری آلمان از لهستان دیدن کرد، در کنگرهای به نام «کالبدشکافی نفرت» در اسلو شرکت کرد و تعطیلات تابستانی را در کنار خانوادهی خود در فرانسه و دانمارک گذراند.
گراس از همان آغاز نسبت به چگونگی روند وحدت دو آلمان بدبین بود. «اریش لست» نویسندهی لایپزیگی، او را “بدبین ملت“ نامیده بود. گراس در دورهای که خوشبینی و شادی سراسر آلمان را فراگرفته بود، احساس میکرد که این روند ناکام خواهد ماند. به همین دلیل، خواهان یک وحدت آرام و تدریجی بود و نه پیوستن آلمان شرقی به غربی. پیشنهاد او این بود که دو کشور برپایهی یک قانون اساسی تازه، اتحاد یا کنفدراسیونی تشکیل دهند و آن را به رفراندوم عمومی بگذارند.
گراس میخواست به مردم آلمان شرقی این شانس داده شود تا آیندهی خود را خود بسازند، نه اینکه سرنوشت آنان توسط آلمان غربی رقم زده شود. او خود را زبان مردم شرق آلمان میدانست. در آن زمان، بسیاری به گراس حمله و حتا او را تهدید کردند. بسیاری از آلمانیها او را “خائن به منافع ملی“ خواندند. گراس بارها به شرق آلمان سفر کرد تا با مردم صحبت کند. برداشتهای او از این سفرها در کتاب تازهی او بازتاب یافته است.
گراس به رغم همهی همبستگیهایی که با مردم آلمانشرقی داشت، از نوشتن سرخوردگیهای خود در این کتاب خودداری نکرده است. در یادداشت روزانهی ۲ مارس ۱۹۹۰ پس از شرکت در جلسهای در تئاتر عروسکی شهر درسدن نوشته است: «اکنون خلقیات راستگرایانه که به صورت دیدگاههای ملیگرایانه، خارجیستیزانه، یهودیستیزانه و ماتریالیستی مبتذل بیان میشوند، آشکارا و بیکم و کاست مجال بروز مییابند».
کتابخوانی در یکی از سالنهای دانشگاه و در برابر شنوندگانی که عمدتا دانشجو هستند، بستر مناسبی برای رودررویی فکری داغ و مناقشهبرانگیز است، آنهم وقتی کسی مانند گونتر گراس نویسندهی کتاب باشد. گراس از جایگاه سخنران، دیدگاههای خود را در سال ۱۹۹۰ برای شنوندگان بازگو کرد و تاریخچهی پیدایش آلمان واحد را شکافت.
گونتر گراس پس از نزدیک به بیست سال که از وحدت دو آلمان میگذرد، از این روند ترازنامهی مثبتی ارائه نمیدهد. به باور او: «آنچه ما در سال ۱۹۹۰ تجربه کردیم، وحدتی نسیه بود. این آغاز قرض بالاآوردنی بود که تا امروز ادامه یافته است. در رفتار سرمایهداری پس از فروپاشی اتحادشوروی، همهی آن نشانههایی آشکار بود که امروز باعث رنج ماست».
امروز بسیاری با این سخنان گونتر گراس دربارهی حوادث دو دههی گذشته موافقاند. با این همه، کتاب تازهی وی یک تحلیل تاریخی نیست، بلکه یادداشتهای روزانه است. گراس در این کتاب، با لحنی طنزآلود و انتقادی گزارش میدهد. رویدادهای سیاسی در سایهی لطیفهها و ظرافتهای زبانی او قرار دارند. ایدههای بسیاری از روایتهای بعدی گراس، نخستین بار در جریان این یادداشتهای روزانه نطفه بستهاند. کتاب تازهی گراس گزارشی روایی از دورهای است که چرخ تاریخ را با قدرت به گردش درآورده بود.