پیروزی اوباما و آیندهی روابط ایران و آمریکا
۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبهرهبران اکثر کشورهای جهان به پیروزی تاریخی باراک اوباما واکنش نشان دادند. در ایران اما مقامهای رسمی ارشد کشور دربارهی نتایج شگفتانگیز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اظهارنظری نکرده است.
در روز نخست اعلام پیروزی اوباما، خبرگزاریهای ایران تنها اظهارنظر دو تن از نمایندگان مجلس را منتشر کردهاند که "پیروزی اوباما" را "نشانهی شکست سیاستهای جورج بوش" توصیف کردهاند. حداد عادل یکی از این نمایندگان گفته است: «هر کس که رئیس جمهور آمریکا باشد چارهای ندارد جز اینکه از راه بوش برگردد و این هم به سود ملت آمریکا و هم به سود مردم جهان خواهد بود.»
محمدحسن ابوترابیفرد، نماینده دیگر و نایبرئیس اول مجلس نیز گفته است: «آمریکاییها مجبور هستند برای نجات از باتلاقی که بوش برای آنها ایجاد کرده بود تغییری در سیاست های خود بدهند.»
اما سکوت مقامهای رسمی ایران در برابر پیروزی اوباما واقعیت اهمیت آمریکا برای ایران را منعکس نمیکند. ایالات متحدهی آمریکا و مخالفتهای آن با برخی سیاستهای خارجی و داخلی ایران، مهمترین چالش خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران در طول ۳۰ سال موجودیت آن بوده است. این چالش در سالهای اخیر و در پی بالاگرفتن بحران اتمی ایران، ابعادی خطرناک و تهدیدآمیز یافته است.
برای ایالات متحدهی آمریکا نیز "جمهوری اسلامی ایران" یک معضل مهم سیاست خارجی است، معضلی که همچنان حلناشده بر روی میز گردانندگان سیاست خارجی آن کشور باقی مانده است. برخی تحلیلگران براین نظرند که با راهیافتن باراک اوباما به کاخ سفید، ممکن است فضای مساعدی برای پایان ۳۰ سال تنش و مناسبات خصمانه میان دو کشور پدید آید.
باراك اوباما در دورهی تبلیغات انتخاباتی خود اعلام کرد که آمادهی مذاکره بدون پیششرط با ایران است. او بعدها این موضع خود را قدری تعدیل داد، اما در مجموع موضعی منعطف و آمادهی تعامل از خود نشان داده است.
در ایران نیز در میان گروهی که اکنون قدرت سیاسی را به طورر یکپارچه در اختیار دارند و پیش از این مخالف هر گونه مذاکره و رابطه با آمریکا بودند، نوعی آمادگی برای آغاز گفتوگو با آمریکا دیده میشود. واکنشی که در ایران به امکان گشایش دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران داده شد، چنین نشانی در خود داشت. با این حال بسیاری از تحلیلگران میگویند به چنین فضا و امکانانی نباید بیش از اندازه بها داده شود. زیرا در گذشته نیز فرصتهای مناسبی برای شکستن یخ مناسبات منجمد شدهی ۳۰ ساله پیش آمد، اما از آن استفاده نشد و یا آگاهانه و به عمد تخریب گردید.
طرحی برای ماههای آتی
با وجود این، به نظر میرسد اگر طرف ایران نیز عجله و علاقهای به حل مسائل خود با ایالات متحدهی آمریکا نداشته باشد، در واشنگتن ارادهای جدی وجود دارد که مسئلهی ایران با هدف حل آن، به طور جدی در دستور کار قرار گیرد. یک نشانهی چنین رویکردی در آمریکا، گزارشی است که اخیراً از سوی موسسهی BPC «Bipartisan Policy Center» انتشار یافت. این مرکز یک موسسهی مشاورهی سیاسی است که توسط چهار سناتور سابق، رابرت دول و هوارد بیکر از حزب جمهوریخواه و توم داشل و جورج میچل، از حزب دموکرات تاسیس شده است. مقر این موسسه در واشنگتن است.
گزارش موسسهی BPC که در ۱۱۷ صفحهای تنظیم شده، دربرگیرندهی طرحی دربارهی رویکردهای آتی دولت آمریكا در مواجهه با پرونده هستهای ایران است. به نظر تهیهکنندگان طرح، تمام پیشنهادهای ارائهشده در آن باید بلافاصله پس از انتخابات چهارم نوامبر به مرحله اجرا درآیند.
در این طرح به دولت آمریکا پیشنهاد شده که مذاکرات مستقیم با ایران را آغاز کند. حتی توصیه شده که واشنگتن از پیششرط "توقف غنیسازی اورانیوم برای آغاز مذاکرات" صرفنظر كند. اما لازم است که برای این مذاکرات یک چارچوب زمانی مشخص - مثلا سه ماه - تعیین گردد. از اتحادیه اروپا نیز خواسته شود که این چارچوب زمانی را پیشاپیش تایید کند. در عینحال کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید تعهد دهند که با اقدامهای بعدی پیشبینی شده در طرح همراهی میکنند.
بنا بر این گزارش، تهران باید مسئولیت شکست احتمالی این آخرین تلاش سیاسی را برعهده بگیرد. در پایان مهلت مقرر که عملا به صورت یک اولتیماتوم درمیآید، تهران نه تنها باید مفاد قطعنامههای شورای امنیت، از جمله تعلیق غنیسازی اورانیوم را بپذیرد، بلكه همچنین با بازرسی مداوم تاسیسات هستهای خود از سوی آژانس نیز موافقت کند. با توجه به ناآکامی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در پی بردن به ماهیت برنامهی اتمی ایران، پیشنهاد شده است که مکانیزمهایی همانند آنچه در بارهی عراق به کار گرفته شده، در مورد ایران نیز اعمال گردد. منظور طرح تعیین کمیسیون ویژه بازرسی از سازمان ملل است که پیش از حمله به عراق و سقوط صدام در جستجوی سلاح هتسهای در آن کشور بود.
محاصره بنادر ایران
در ادامه این گزارش ۱۱۷ صفحهای آمده است، پس از پایان دورهی سه ماهه مذاكرات، اگر ایران از همکاری سرباز زند، باید تحریمهای شدیدتری علیه آن کشور اعمال گردد. در اقدامهای تنبیهی که در طرح پیشنهاد شده، در کنار تدابیری چون قطع کامل مناسبات بانکی آن کشور با جهان، محاصرهی سواحل ایران در خلیح فارس در کانون اصلی توجه نویسندگان طرح قرار دارد. محاصرهی سواحل ایران در درجهی نخست باید متوجه جلوگیری از ورود بنزین به ایران و در نهایت قطع صدور نفت ایران گردد که درآمد حاصل از آن، تامینکنندهی تقریبا دوسوم درآمد کل کشور است.
تنظیمکنندگان این طرح پیشنهادی، در ادامه از رئیسجمهور آیندهی آمریكا خواستهاند که توان جنگی آمریكا در منطقه خلیج فارس را گسترش دهد. در این راستا پیشنهاد شده درکنار تقویت پایگاه نظامی آمریکا در شبهجزیره عربستان، برای ایجاد پایگاهها و تاسیسات نظامی در شرق، غرب و شمال ایران نیز تلاش شود. لازمهی این امر آن است که دیپلماسی فعالی در برابر گرجستان، آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان، ترکیه و حتی پاکستان در پیش گرفته شود تا موافقت آنها را برای استقرار نیروهای آمریكایی و تدارکات لازم برای عملیات نظامی جلب نماید.
در طرح گفته میشود برای افزایش پتانسیل نظامی تهدیدکننده در منطقه، به جای دو ناو هواپیمابر، چهار ناو باید در آبهای اقیانوس هند به گشتزنی بپردازند. این تدابیر نظامی باید هرچه سریعتر عملی گردد، اگر نه در فاصلهی چند روز، دستکم به فاصلهی چند هفته.
نویسندگان این طرح در پایان پیشنهادهای خود آوردهاند، به محض آنکه آرایش نظامی در منطقه به پایان رسید، باید یک اولتیماتوم رسمی به ایران داده شود. در این اولتیماتوم باید توقف غنیسازی اورانیوم و انهدام تمام مراکزی که به نحوی در خدمت برنامههای تولید سلاح اتمی هستند، خواسته شود. پس از پایان اولتیماتوم در صورت خودداری ایران، عملیات جنگی آغاز میشود. رهبری جنگ باید اساس را بر نیروی هوایی و دریایی قرار دهد. عملیات زمینی منتفی خواهد بود، اما عملیات زمینی کماندویی امکانپذیر است. هدف آن است که ایران از طریق یک بمباران هوایی چندین هفتهای به تسلیم وادار گردد.