1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
اجتماعی

پای صحبت یک ویلچرنشین شادکام

۱۳۹۶ آذر ۱۰, جمعه

تنها ۲۱ سال داشت که مجبور شد روی صندلی چرخدار بنشیند و برای همیشه با راه رفتن وداع کند. در باره آن اتفاق تلخ و جزییاتش چیزی نمی‌گوید، اما حرف‌هایش در باره زندگی، دوستانش، حرفه‌اش و نقشه‌هایش برای آینده شیرین‌اند.

https://p.dw.com/p/2oXKT
Iran - Gesellschaft Leben mit Behinderung
عکس: DW/M. Mesbah

۳۶ سال است که عبدالله فداکار، کوهنورد و بسکتبالیست پیشین، روی ویلچر می‌نشیند. قامت ۱۸۸ سانتیمتری‌اش، حتی روی صندلی چرخدار هم بلند دیده می‌شود. ورزیده و ورزشکار است و چند گلدان پر از مدال دارد؛ از مدال قهرمانی پرتاب وزنه تا نیمه ماراتون...

تا چند سال قبل، ورزش حرفه‌ای می‌کرد اما حالا ورزش می‌کند تا بدنش و دست‌هایش برای ساخت ساز آماده بمانند. جان بخشیدن به چوب و ساختن ویولا، ویولن و ویولنسل را عاشقانه دوست دارد.

در یک غروب پاییزی به خانه‌ عبدالله فداکار می‌روم. خانه‌ای ویژه یک ویلچرنشین با درهای پهن، دستگیره‌های کوتاه، حمام و توالت فراخ و آشپزخانه‌ای که قفسه‌ها و ظرفشویی آن، برای حرکت با چرخ مناسب‌سازی شده‌‌اند.

او ۲۰ سال قبل به آلمان آمده و ساکن برلین است. در بدو ورود به ورزش حرفه‌ای رو آورده و تا کسب مدال قهرمانی در پرتاب وزنه و دیسک پیش رفته است: «دوست داشتم اینجا را بشناسم و وارد جامعه شوم. از همان اول که زبان هم نمی‌دانستم سراغ بچه‌های معلول رفتم. شش ماه بعد از ورود، یک باشگاه بسکتبال پیدا کردم که هم‌تیمی‌‌هایم با ماشین دنبالم می‌آمدند و مرا به تمرین می‌بردند. بعد از دو سه سال بسکتبال را کنار گذاشتم و رفتم جایی که جزء تیم ملی پارالمپیک آلمان بود و پرتاب وزنه و دیسک می‌کردند. هفته‌ای سه مرتبه تمرین جدی داشتم. در سال ۲۰۰۰ قهرمان مسابقات پرتاب دیسک شدم و مدال طلا گرفتم.»

در همین ایام هفته‌ای ۳۰ساعت هم کار می‌کرد و دوره ویولن سازی می‌گذراند. به همین خاطر در سال ۲۰۰۴ با ورزش حرفه‌ای خداحافظی کرد تا امتحان بدهد: «پس از شش سال باید آماده کار می‌شدم و البته سن هم بالا رفته بود.»

همه مدال‌ها و کاپ‌هایش را تا قبل از ۲۰۰۴ گرفته اما تا همین حالا، هر سال در نیمه ماراتون برلین شرکت داشته است. یک "لیگه راد" یا "دوچرخه لمیده" دارد که هفت ماه سال آن را با ماشین به پیست مخصوصی در فرودگاه تمپل هوف برلین می‌برد تا تمرین کند اما وقتی هوا سرد می‌شود و پاهایش یخ می‌زنند، دوچرخه را در اتاق نشیمن روی غلطکی می‌گذارد که خودش ساخته است. جنب و جوش بدنی او با این دوچرخه دو دلیل عمده دارد: سرحالی و نشاط روحی و حفظ ورزیدگی برای ساختن ساز.

Iran - Gesellschaft Leben mit Behinderung
عکس: DW/M. Mesbah

عبدالله فداکار در ایران هم سه‌تار می‌ساخت. می‌گوید اتفاق باعث ویلچرنشینی‌اش شد اما ساخت ساز اتفاقی نبود: «به موسیقی علاقه داشتم و حتی دوره راهنمایی با چوب و سیم‌های ترمز چرخ، سنتور ساخته بودم.» حالا هم در برلین و در خانه‌اش، اتاقی را به کارگاه مبدل کرده؛ کارگاهی برای تولید، فروش، اجاره و یا تعمیر و بازسازی سازهای قدیمی.

می‌گوید به خاطر معلولیت به آلمان نیامد بلکه می‌خواست محیط دیگری را تجربه کند و بیشتر یاد بگیرد. اینجا که آمد دنیای جدیدی را دید که حتی شامل ساختن ساز می‌شد: «صنعت ساخت ساز در ایران و اینجا زمین تا آسمان فرق دارد. وسایل و ابزار کار خیلی متفاوتند. تحقیقات مدون زیادی هم دارند. مثلا در ارتباط با ویولن سازی کتاب‌های فراوانی هست اما در ایران اطلاعات بیشتر سینه‌به سینه و شفاهی هستند و یکی دو کتاب بیشتر در این باره نیست.»

آیا انتخاب حرفه جدید، صرفا به خاطر این بوده که روی صندلی می‌نشیند؟ جواب منفی می‌دهد و می‌گوید ده سال در ایران با چوب کار کرده و با چوب اخت شده بود: «برای ساختن چند ساز یک درخت قطع می‌شود. من از این که یک زندگی دوم به تنه درخت می‌دهم خیلی لذت می‌برم.»

معتقد است که چوب برای خودش شخصیت دارد، همان‌طور که اثر انگشت آدم‌ها با هم یکی نیست هیچ چوبی هم شبیه چوب دیگر نیست. چوب یک چیز زنده است، قوانینی دارد و هر چوبی می‌گوید باید با آن چکار کرد: «من ساز را دوست داشتم و این را هم در نظر گرفتم که چه کاری با شرایط جسمی من هم هماهنگی دارد. من روی چرخ هستم. ویلچر محدودیت‌هایی دارد که من قبول‌شان کرده‌ام. مثلا نمی‌توانم کمد بسازم چون چیز بزرگی است.»

Iran Gesellschaft Abdollah Fadakar
عکس: DW/M. Mesbah

ارتفاع همه چیز در خانه عبدالله فداکار برای فرد نشسته تنظیم شده است. آیا در ایران چنین خانه‌هایی را دیده است؟ پاسخش منفی است: «ولی بدتر از همه اماکن عمومی هستند که هیچ امکانی ندارند. مثلا وقتی به دستشویی احتیاج داری، بدبخت می‌شوی. یک بار در خیابان به دوستم گفتم باید بروم توالت. گفت تنها راه نجات‌ات این است که به بیمارستان در این نزدیکی بروی. ولی برای ورود به آن بیمارستان باید از چند پله ‌بالا می‌رفتم. قید توالت را زدم.»

او خنده‌رو، خوش صحبت و بذله‌گوست. در مقایسه شرایط ویلچرنشین‌ها در آلمان و ایران می‌گوید توجه و کمک در اینجا قانونمند و منطقی است و در ایران شخصی و موردی: «در آلمان چشم‌ها به دیدن توانخواهان عادت دارند و رفتارها ناشی از آموز‌ه‌های اجتماعی هستند. راننده پیاده می‌شود و برای تو رمپ می‌گذارد و مسافران هم کمک می‌کنند تا چرخ را بالا بکشی. اما در ایران، احساسات و کنش فردی عمل می‌کند. ترحم نمی‌کنند اما توجه‌شان جنبه شخصی دارد.»

تعریف می‌کند که یک بار به میدان توپخانه رفت و با مسرت در محل مخصوص معلولان ماشین‌اش را پارک کرد: «اما وقتی بیرون آمدم باید پانصد متر می‌رفتم تا دررو پیدا کنم. بعد دیدم دور تا دور پیاده‌رو جدول‌های بزرگی هست و نرده گذاشته‌اند که جلوی ورود موتوری‌ها را بگیرند. برای همین برگشتم. یک بار هم با داداشم می‌خواستیم از پیاده رو خارج شویم دیدیم میله‌های حائل را قفل کرده‌اند و اصلا نمی‌شد تکان‌شان بدهیم. مردم وقتی وضع را دیدند، پنچ شش نفری مرا با چرخ بلند کردند؛ ترق گذاشتند آن‌ور روی زمین و گفتند یاعلی، برو به امان خدا... »

Iran Gesellschaft Abdollah Fadakar
عکس: DW/M. Mesbah

در سفر به ایران او از امکاناتی چون حمام و دستشویی مخصوص معلولان برخوردار نیست اما معتقد است که خلاء این کمبودها را وجود آدم‌های صمیمی پر می‌کند: «اطرافیانم برای من در ایران یک صندلی می‌گذارند در حمام و مراقب وضع من هستند. در آلمان در خانه تنها هستم ولی با یک تلفن یا یک دکمه به مرکزی متصل می‌شوم که مشخصات و آدرس مرا دارد. اگر مثلا نتوانم از جایم بلند شوم به دادم می‌رسند.»

می‌گوید دو سه سال طول کشید تا واقعیت ویلچرنشینی را از عمق وجود بپذیرد. حالا و با گذشت ده‌ها سال از آن اتفاق، حسرت کارهایی را که قبلا می‌کرد ندارد. در برهه‌هایی افسردگی داشته اما زندگی را کوه‌سان می‌بیند و از آن راضی است: «عاشق شغلم هستم. ورزش می‌کنم تا فیت باشم و بتوانم ساختن ساز را که کار سختی است ادامه بدهم. برلین را هم خیلی دوست دارم چون می‌توانی در آن رابطه‌ها و آدم‌هایت را پیدا کنی.»

ساعتی از دیدار با عبدالله فداکار می‌گذرد و شب فرا رسیده است. دست‌هایش را به هم می‌مالد و می‌گوید زندگی زییاست. بعد ویلچر را با خنده‌های ریز به طرف یخچال می‌گرداند تا تدارک شام را ببیند.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه