پاسخهای شیرین عبادی به پرسشهای شما- بخش اول
۱۳۸۹ خرداد ۴, سهشنبهدر پاسخ به فراخوان بخش فارسی دویچهوله (صدای آلمان) تعداد زیادی از شنوندگان رادیوی صدای آلمان و خوانندگان وبگاه فارسی دویچهوله، سؤالاتشان را از طریق ایمیل، فاکس و یا تلفن با ما درمیان گذاشتند. تعداد سؤالات بسیار زیاد است و متاسفانه نمیتوانیم به همهی آنها پاسخ بدهیم؛ ولی تلاش کردیم بخشی از این سؤالات را به شکلی انتخاب کنیم که همهی موضوعات را دربر بگیرد.
شنوندهای از انگلستان پرسیده چگونه است که کشورهای غربی که طرفدار حقوق بشر هستند، در برابر دیکتاتوریهای عربی در خاورمیانه سکوت میکنند؛ چون از همپیالههای خودشان هستند، ولی مدام روی نقض حقوق بشر در ایران دست میگذارند؟ به این دلیل فکر نمیکنید جوایز حقوق بشری که طی سالهای گذشته به ایرانیان تعلق گرفته، نظیر جایزهی نوبل، جنبهی سیاسی دارد؟
شیرین عبادی: باید بگویم متاسفانه نقض حقوق بشر در همه جا دیده شده است. ما نمیتوانیم وضعیت تبعیضآمیز زنان را در کشورهایی مانند عربستان نادیده بگیریم. یا نمیتوانیم نسبت به وضعیت اسفناک مردم بیپناه غزه بیتفاوت باشیم. یا نمیتوانیم کشتار مسلمانان در چین را از یاد ببریم. یا نمیتوانیم چشم بر زندانهایی مانند گوانتانامو و ابوغریب ببندیم.
نقض حقوق بشر در این کشورها کاملا محسوس است. اما باید توجه داشته باشیم که نقض حقوق بشر در امریکا یا اسراییل یا عربستان سعودی توجیه کنندهی نقض حقوق بشر در بقیهی کشورها، از جمله ایران، نیست و ایران نمیتواند بگوید چون آنها مرتکب نقض حقوق بشر میشوند، پس ایران هم حق دارد مرتکب نقض حقوق بشر بشود.
از سوی دیگر، این وظیفهی مدافعان حقوق بشر در هر کشوری است که با نقض حقوق بشر در کشور خودشان مبارزه کنند و وضعیت حقوق بشر را در کشورشان به دنیا اعلام کنند. مدافعان حقوق بشر در برخی از کشورها مانند ایران فعالتر هستند؛ برای این که حقوق بشر یک فرهنگ است که خوشبختانه در ایران بهوجود آمده است.
اما آیا شما تا بهحال صدایی از یک نهاد غیردولتی حقوق بشری در عربستان شنیدهاید؟ در زمینهی نقض حقوق بشر در اسراییل نیز باید بگویم که خوشبختانه فلسطینیها در این زمینه خیلی خوب کار کردهاند و به همین دلیل است که حتی حکم دستگیری برخی از سران ارتش اسراییل در بعضی از کشورها مانند فرانسه صادر شده است.
سؤالهای زیادی در مورد سفری که مقامات سازمان ملل قرار است به زودی به ایران داشته باشند، مطرح شده است. مجموعهی این سؤالات بیشتر بر این نکته متمرکز بوده که آیا شما تماسی با این گزارشگران ویژه داشتهاید و با آنها هماهنگ کردهاید؟ آیا آنها میدانند که از چه جاهایی و از چه بخشهایی از زندان اوین باید دیدن کنند و با چه کسانی صحبت کنند؟
سالهاست که دولت ایران گزارشگران حقوق بشر را به ایران راه نداده است. آخرین گزارشگر حقوق بشر در سال ۲۰۰۵ به ایران آمده است و از آن موقع به بعد به هیچ گزارشگری اجازهی ورود به ایران داده نشده است. این یکی از مواردی است که همواره سازمان ملل روی آن انگشت گذاشته است. من و سایر مدافعان حقوق بشر بارها از سازمان ملل خواستهایم گزارشگران خود را به ایران بفرستد اما ایران موافقت نکرده است.
اخیراً آقای لاریجانی، رییس کمیسیون حقوق بشر قوهی قضاییه، در یک سخنرانی اعلام کردند دولت ایران موافقت خواهد کرد که خانم پیلای، کمیساریای عالی حقوق بشر یا آقای بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل به ایران بیاید. اگر این حرف درست باشد و صرفاً مصرف داخلی نداشته باشد، ما استقبال میکنیم که آنها به ایران بیایند. مردم ایران هم متقابلاً همین درخواست را دارند.
طبیعتاً وقتی گزارشگران به ایران بیایند، علاوه بر ملاقات با مقامات دولتی، تماس با سایر افرادی که در این زمینه اطلاعاتی دارند، از جمله خانوادههای زندانیان سیاسی و خانوادهی افرادی که کشته شدهاند و همچنین بازدید از زندانها در دستور کارشان قرار دارد.
دولت ایران میتواند با این گزارشگران همکاری کند و یا اجازهی بازدید و ملاقات به آنان ندهد که در این صورت آنان در گزارششان قید خواهند کرد که دولت ایران با آنان همکاری نکرده و اجازهی بازدید و ملاقات آزادانه به آنان داده نشده است که خود این نقطهی منفی دیگری در کارنامهی نقض حقوق بشر ایران خواهد شد.
آیا شما یا دیگر فعالان ایرانی حقوق بشر در خارج از کشور و یا نهادهای بینالمللی حقوق بشر احیاناً لیستی تهیه کرده و به آنان دادهاید که بهتر است از چه جاهایی بازدید کنند و با چه کسانی ملاقات کنند؟
بله؛ هم از طرف من و سایر مدافعان حقوق بشر و هم از سوی مؤسسات بینالمللیای مانند «سازمان عفو بینالملل» و یا «فدراسیون بینالمللی جوامع حقوق بشر» درخواستهایی شده و اسامیای اعلام شدهاند. همانطور که گفتم، این دیگر بستگی دارد به این که آیا دولت ایران واقعا راست میگوید؛ این گزارشگران را به ایران راه میدهد و اجازهی فعالیت آزاد به آنها میدهد یا خیر.
بخش زیادی از سؤالات به امکان پیگرد قضایی بینالمللی سران جمهوری اسلامی و به طور مشخص آقای احمدینژاد، آقای خامنهای و یا کل دولت جمهوری اسلامی به عنوان شخصیت حقوقی، به خاطر وقایع پس از انتخابات، کشتارهای خیابانی، اعدامها و… مربوط میشود. حتی یکی از خوانندگان ما بهطور مشخص گفته که لباس شخصیها به منزل ایشان حمله کرده و وارد خانهی آنان شدهاند. آیا این امکان وجود دارد که اینگونه وقایع در دادگاههای بینالمللی پیگیری شود؟
برای این که پروندهی شخص و یا حکومتی در دادگاه کیفری بینالمللی، یعنی «آیسیسی» مورد رسیدگی قرار بگیرد، باید آن کشور به آیسیسی پیوسته باشد. اما دولت ایران به این دادگاه ملحق نشده و بنابراین به طریق معمولی نمیشود به اینگونه اتهامات در دادگاه کیفری بینالمللی رسیدگی شود.
راه دیگری باقی میماند و آن راهی است که قبلاً سودان طی کرد. یعنی نقض حقوق بشر آنچنان در سودان چشمگیر بود و چنان کشتاری صورت گرفته بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد پروندهی رسیدگی به اتهامات حکومت سودان و شخص عمر البشیر، رییس جمهور فعلی سودان را به دادگاه بینالمللی ارجاع کرد و الان عمر البشیر تحت دادرسی است و دستور جلب او هم صادر شده است.
به این ترتیب یا باید دولتی به دادگاه بینالمللی ملحق شود و یا این که شورای امنیت سازمان ملل متحد با این مسئله موافقت کند که در مورد ایران فعلاً هیچکدام اتفاق نیفتاده است.
یکی دیگر از کاربران ما این پرسش را مطرح کرده که شما همیشه بر روشهای مسالمتآمیز و غیرخشونتبار مبارزات مردمی تاکید میکنید. ولی با توجه به وقایع اخیر، اعدامهای صورت گرفته، بازداشتهای خودسرانه و برخوردهایی که در خیابان با مردم میشود، به نظر شما تا کی میتوان به این روشهای مسالمتآمیز ادامه داد و چگونه میتوان در مقابل کسانی که -آنطور که این خوانندهی ما توصیف کرده- اینقدر وحشیانه عمل میکنند، با آرامش ادامه داد؟
باید توجه داشت که دولت ایران علاقه دارد که مردم دست به خشونت بزنند. زیرا این امر باعث میشود که دولت بتواند سرکوب و خشونتی را که اعمال میکند، توجیه کند. در همین راستاست که متاسفانه بهدروغ اتفاقاتی مانند قتل ندا و کشتار مردم در خیابان را منتسب به خود مردم میکنند. یعنی شاهد بودهایم که در چندین مورد گفتهاند مردم خودشان دست به شورش زدهاند و اینها را کشتهاند. چرا که دنیا و افکار عمومی در سطح ملی و بینالمللی، دولت ایران را متهم به سرکوب و خشونت میکند.
به این دلیل دولت ایران بسیار علاقهمند است که مردم دست به خشونت بزنند و این همان چیزی است که مردم ایران نباید انجام بدهند و همان دامی است که مردم نباید در آن بیفتند.
پیگیری مسالمتآمیز و مداوم خواستهای دمکراتیک مردم، بالاخره راه را برای دمکراسی باز میکند. هرچند که مبارزهی مسالمتآمیز راه را طولانیتر میکند و هزینهای هم برای مردم بار میکند، ولیکن راهی است که مسلماً به پیروزی ختم خواهد شد.
این تجربهای است که ما در سالهای اول انقلاب هم داشتیم. دیدیم که اعلام مبارزهی مسلحانه از سوی یک گروه، باعث شد که چگونه دولت به خودش اجازه بدهد و سرکوب و کشتار را توجیه کند.
خانم عبادی، سؤالات زیادی از داخل و خارج ایران در اینباره مطرح شده که با توجه به شناختی که دنیا از شما دارد و این که شما یک شخصیت بینالمللی هستید و با توجه به این که در داخل ایران هم دید بسیار مثبتی نسبت به شما وجود دارد، چرا مایل نیستید نقشی مانند بینظیر بوتو را بازی کنید و به نوعی رهبری مبارزات مردم ایران را بر عهده بگیرید؟
خانم بینظیر بوتو یا خانم آونگسان سوشی –که الان در برمه در حبس خانگی بهسر میبرند- رهبران سیاسی بودند و حزب داشتند. حیطهی کار آنها با حیطه و محدودهی فعالیتهای حقوق بشری تفاوت میکند. یک لیدر سیاسی جلوی مردم حرکت میکند، به مردم راه را نشان میدهد و میگوید این کار را بکنید یا آن کار را نکنید، به این رأی بدهید یا به آن رأی ندهید و… اما مدافع حقوق بشر در حقیقت پشت مردم حرکت میکند و سعی میکند کسانی را که از راه بازماندهاند، کمک کند تا به آنچه میخواهند برسند.
من همواره به عنوان یک مدافع حقوق بشر در ایران فعالیت کردهام و در این ارتباط از افرادی دفاع کردهام که ممکن است با عقاید آنها موافق نبوده باشم. اما تا حدی که میتوانستم کمکشان کردهام که بتوانند صحبتشان را بکنند. در این ارتباط هم از سلطنتطلب دفاع کردهام که سلطنتطلب نیستم، هم از مجاهد دفاع کردهام که با عقاید آنها موافق نیستم، هم از کمونیستها دفاع کردهام که کمونیست نیستم، هم از بهاییها دفاع کردهام که بهایی نیستم و…
بنابراین، این که من از چه افرادی دفاع میکنم، صرفا برمیگردد به اعتقاد من به آزادی بیان و نه همراهی و همسویی من با آنها. تفاوت یک لیدر سیاسی با مدافع حقوق بشر هم در همین است. من هرگز قصد ندارم وارد فعالیتهای سیاسی بشوم و هیچوقت هم خودم را در قالب یک رهبر سیاسی ندیدهام.
البته فکر میکنم شما پاسخ این سؤال را هم تا حد زیادی دادید، ولی چون چندین بار مطرح شده ، بازهم آن را طرح میکنم. پرسیدهاند: آیا فکر نمیکنید اگر شما به عنوان یک فعال حقوق بشر و یک چهرهی شناخته شدهی داخلی و بینالمللی، فراخوانی به همهی کنشگران و سازمانهای بینالمللی حقوق بشر بدهید که در سالگرد ۲۲ خرداد حرکتی دستهجمعی انجام بدهند، میتواند مفید باشد؟
هر فردی که برای نقض حقوق بشر نگران است و دغدغه دارد، در این زمینه فعالیت میکند. فعالیت هرکس هم بستگی به امکانات و وسایلی دارد که در اختیار اوست. بنابراین احتیاج به فراخوان نیست. هرکدام از ما فعالیت خودمان را در این زمینه انجام میدهیم. احزاب سیاسی هم با توجه به ایدههای سیاسی و روشی که تاکنون داشتهاند، در این زمینه فعالیت میکنند.
من ضرورتی نمیبینم که من یا فرد دیگری فراخوان بدهیم که همهی مردم چهکار بکنند و یا چهکار نکنند. همانطور که گفتم، من رهبر اپوزیسیون نیستم، لیدر حزبی نیستم؛ بلکه مدافع حقوق بشرم و در این ارتباط وظایف خودم را تاکنون انجام دادهام.
یکی از خوانندگان ما به طور مشخص پرسیده است که: چرا هیچ موضعگیری روشن و شفافی از شما در برابر اعدامهای روز یکشنبه، ۱۹ اردیبهشت، مشاهده نکردهایم؟
ایشان سایتهای مختلف و اخبار مختلف را پیگیری نکردهاند. «کانون مدافعان حقوق بشر» که من افتخار ریاست آن را دارم، در این زمینه مشخصاً موضعگیری کرده است. من هم در چندین مصاحبهی گوناگون، از جمله در دویچهوله، تلویزیون صدای امریکا، رادیو فردا و روزنامههای مختلف اعلام موضع کردم و الان کافی است به آرشیو سایتهای مختلف نگاه کنند و ببینند در این زمینه موضعگیری کردهام یا نه.
اگر هم حوصله ندارند به این سایتها مراجعه کنند، الان عنوان میکنم که با مسئلهی اعدام مخالف هستم؛ خصوصاً اعدام زندانیان سیاسی، بهویژه در شرایطی که این پنج نفر را اعدام کردهاند. یعنی در حالتی که آنان از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند، در حالتی که حق دفاع آنها محترم شمرده نشده بود و در حالتی که حتی در مورد سه نفر از آنان حکم اعدام قطعی نشده بود و اعمال مادهی ۱۸ در مورد آنها تمام نشده بود. از آن بدتر، جنازهها را تحویل خانوادهها ندادهاند. دردناکتر اینکه طبق اطلاعات رسیده، مادر و خواهر شیرین علمهولی را دستگیر کردهاند، برای این که با رسانهها مصاحبه نکنند. تمام اینها نقض فاحش و آشکار حقوق بشر است که مردود است.
شنوندهی دیگری پرسیدهاند که نظر شما در مورد (آنطور که ایشان گفتهاند) مبادلهی کلوتید ریس، شهروند فرانسوی با قاتل شاپور بختیار چیست؟ آیا از نظر حقوقی و قانونی این کار اشکال داشت یا خیر؟
قاتل شاپور بختیار، برخلاف آنچه روزنامههای دولتی اعلام کردند، در دادگاه صراحتاً به گناه خود اعتراف کرده بود و گفته بود که این قتل را طبق دستور دولت ایران انجام داده است. این اعترافات در پرونده وجود دارد و در روزنامههای ۱۹ سال پیش فرانسه هم قید شده و هرکس مایل باشد، میتواند با مراجعه به آرشیو این روزنامهها اقرار قاتل را بشنود.
طبق قوانین دولت فرانسه و چون در آنجا اعدام ممنوع است، او را به حبس ابد محکوم کردند. طبق همین قوانین، محکومین به حبس ابد در صورتی که رفتار خوبی در زندان از خودشان نشان بدهند، میتوانند بعد از مدتی از بخشودگی استفاده کنند. میزان این بخشودگی را هم در دادگاه اول مشخص میکنند.
در دادگاه مشخص شده بود که قاتل شاپور بختیار بعد از ۱۸ سال میتواند درخواست عفو کند. این ۱۸ سال هم چند ماه بود که تمام شده بود. او درخواست عفو کرد و از این روش قانونی استفاده کرد و عفو شد.
اما این که آیا درست است با تقاضای عفو یک قاتل که به جنایت خود اقرار هم کرده است، در چنین شرایطی موافقت بشود و او را با فردی مبادله کنند، مسئلهی دیگری است که مسئولین سیاسی دولت فرانسه باید در این زمینه توضیحات بیشتری بدهند. ولی من به عنوان یک حقوقدان باید بگویم آنچه در فرانسه اتفاق افتاد، مطابق با قوانین فرانسه بود. النهایه، حقیقت را به مردم فرانسه اعلام نکردند.
برای خواندن ادامه این پرسش وپاسخ، روی لینک زیر کلیک کنید