پاسخهای شیرین عبادی به پرسشهای شما- بخش دوم
۱۳۸۹ خرداد ۴, سهشنبهخانم عبادی، سؤالهای زیادی در مورد ایرانیان خارج از کشور و مدافعان حقوق بشر در خارج از ایران مطرح شده است. پرسیده شده که به نظر شما، آیا فعالیتهای آنان کافی است؟ آیا بهتر نیست که همهی آنها اختلافات جزیی را کنار بگذارند و یکپارچهتر عمل کنند؟ به طور کلی، شما چه پیشنهادی برای بهتر شدن و هدفمندتر شدن فعالیتهای ایرانیان خارج از کشور دارید؟
به برکت جنبش سبز، اختلافات سیاسی ایرانیان خارج از ایران، بسیار کمتر شده است. یعنی پنج سال پیش اختلافات خیلی شدیدتر بود. اما الان تقریباً قسمت زیادی از این اختلافات، اگر حل نشده باشد، حداقل فراموش شده و همه روی دمکراسی و حقوق بشر متمرکز شدهاند که این اتفاق بسیار میمون و مبارکی است و امیدوارم به همین شیوه ادامه بدهند و توجه داشته باشند که آنچه فعلاً برای ما اهمیت دارد، دمکراسی است.
چندین تن از شنوندگان و خوانندگان آذریزبان ما سؤالاتی را در مورد حق آموزش زبان مادری مطرح کردهاند. به طور مشخص یکی از آنان پرسیده است که چرا شما به عنوان یک فعال حقوق بشر، هیچ واکنشی در برابر ممنوعیت آموزش و کاربرد زبان ترکی در آذربایجان ندارید؟ و خواننده دیگری پرسیده کلاً نظرتان در بارهی تحمیل زبان فارسی به ملل غیرفارس ایران چیست و چرا به مناسبت روز جهانی زبان مادری، شما و حتی کانون مدافعان حقوق بشر، بیانیهای صادر نکردهاید؟
توجه دوست عزیزمان را به نامهای که خطاب به مجمع عمومی سازمان ملل متحد نوشتهام، جلب میکنم. من در این نامه که در همه جا هم درج شد، علت مخالفت خودم را با عضویت ایران در شورای حقوق بشر ذکر کرده بودم که یکی از این دلایل، بیتوجهی به مسائل اقوام مختلفی که در ایران زندگی میکنند، از جمله آذریزبانها است.
طبق قانون اساسی، اقوام مختلف میتوانند زبان مادری خود را در مدارسشان تدریس کنند. اما این اقوام متاسفانه تاکنون از این حق محروم ماندهاند. امیدوارم این حق به آنان داده شود. برای این که بسیار دردناک است که زبان مادری تدریس نشود.
زبان رسمی ما زبان فارسی است، اما زبان اقوام مختلف باید در مدارس تدریس شود. این امر موجب تضعیف قدرت ملی نخواهد شد، بلکه احترام به اقوام مختلفی که در ایران زندگی میکنند، باعث تقویت ملی هم خواهد بود.
سؤالاتی در مورد سختتر شدن شرایط برای ادامهی تحصیل ایرانیان در خارج از کشور مطرح شده است؛ برخی از شنوندگان و خوانندگان ما معتقدند که این محدودیتها نتیجهی تحریمهاست و گفتهاند این تحریمها راه کسانی را که اهل علم هستند، برای ادامهی تحصیل در خارج از کشور بسته و خواستهاند نظر شما را در این مورد بدانند.
متاسفانه همینطور است. یکی از اعتراضات من به دولتهای اروپایی، امریکا و کانادا -که عمدتاً ایرانیها برای ادامهی تحصیل به این کشورها میروند- همین است. صدور ویزا برای ادامهی تحصیل دانشجویان ما یا صدور ویزا برای خانوادهها و افراد عادیای که میخواهند برای دیدن بستگانشان به این کشورها سفر کنند، بسیار دشوار شده و علت این کار را هم رفتار نامناسب حکومت ایران اعلام میکنند.
من در پاسخ به این کشورها میگویم: اگر رفتار حکومت ایران به نظر شما نامناسب است، چرا باید مردم ایران را تنبیه کنید؟ چگونه است که هیأتهای صدنفرهی فرهنگی و تبلیغاتی ایران به کشورهای اروپایی میروند و برنامه اجرا میکنند، اما وقتی یک دانشجو از دانشگاهی اروپایی یا امریکایی پذیرش میگیرد، مانع از ادامهی تحصیل او میشوید؟! این مسئلهای است که من بارها به آن اعتراض کردهام.
یکی دیگر از خوانندگان و شنوندگان ما که نویسنده هستند، از شما پرسیدهاند که آیا هیچ بخشی از فعالیتهای شما و همکاران محترمتان، پیگیر حقوق ضایع شده از شاعران و نویسندگانی میشود که کتابهایشان ماهها، بلکه سالها، در انبار وزارت ارشاد میماند و مجوز انتشار نمیگیرد؟
مهمترین رشتهی فعالیت من برای آزادی بیان است. زیرا تا ملتی آزاد نباشد که عقاید خود را بیان کند، چگونه میشود اعلام کرد که حکومتی دمکرات است؟ در این زمینه، علاوه بر افشاگریهایی که بهطور مداوم انجام میدهم، حتی دو سال پیش از سوی تعدادی از نویسندگان و همچنین ناشران، به دیوان عدالت اداری شکایت کردیم و مدتی هم دنبال این شکایت رفتیم. اما از آنجایی که متاسفانه کمتر شاهد اجرای عدالت در قوهی قضاییه ایران هستیم، به این شکایت رسیدگی نشد و هنوز هم بسیاری از کتابها اجازهی چاپ نمیگیرند و یا اگر اجازهی چاپ میدهند، کتاب را تکهپاره میکنند، یعنی بعضی از بخشهای آن را حذف میکنند.
باید بگویم که سانسور حتی شامل ترجمهی آثار معروف ادبی هم شده است. در گفتوگویی که با یکی از مترجمین سرشناس ایرانی داشتم، او میگفت که کتاب ادبی معروفی را ترجمه کرده و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داده است. به او گفتهاند که حدود ۵۰ مورد را باید حذف کند. ایشان از من میپرسید: من چگونه میتوانم در یک متن ادبی شناخته شده دست ببرم و قسمتی را حذف کنم؟!
اینها مشکلاتی است که در ایران نه تنها الان، بلکه سالها است با آن درگیر و مخالف آن هستیم.
یکی از هموطنان مقیم ایران پرسیدهاند که آیا قصد بازگشت به ایران را ندارید و فکر نمیکنید در ایران بتوانید اقدامات مهمتری انجام بدهید، حتی با وجود خطر دستگیری؟
باید بگویم که خطر دستگیری مهم نیست. هرچند قانوناً هم نمیتوانند من را دستگیر کنند برای این که تمام کارهای من مطابق با قوانین ایران است.
اما علت این که من فعلاً خارج از ایران هستم، آن است که در ایران به علت سانسور شدید و اختناق زیادی که وجود دارد، امکان فعالیتهای حقوق بشری تقریباً از بین رفته است.
همچنین با توجه به روش دادگاهها که خود شما در ایران شاهد آن هستید که چه احکامی صادر میشود، به عنوان یک وکیل هم نمیتوانم در دادگاه خیلی مفید باشم. زیرا که بسیاری از زندانیان سیاسی اعلام کردهاند که دادگاه استقلال ندارد و همان حکمی را برای آنان نوشته است که روز اول بازجو تهدید کرده بود و گفته بود آنها را اینقدر در زندان نگاه میدارد.
بنابراین در چنین شرایطی، نه به عنوان یک وکیل مدافع و نه به عنوان یک مدافع حقوق بشر زیاد نمیتوانم در ایران فعالیت کنم. به همین دلیل فعلاً ترجیح دادهام خارج از ایران باشم که بتوانم برای ایران مفیدتر فعالیت کنم.
خانم عبادی، تعدادی از شنوندگان و خوانندگان ما خواستهاند نظر شما را در مورد مشی اصلاحطلبی و مفید بودن آن در شرایط کنونی بدانند. آنان معتقد هستند که بعد از انتخابات ۲۲ خرداد و وقایع پس از آن، اصلاحطلبی در ایران شکست خورده است. آیا شما نیز چنین نظری دارید؟ و اگر نظرتان این است، فکر میکنید برای برونرفت از این بنبست چه باید کرد؟
جنبش دمکراتیک ایران که نام دیگر آن جنبش سبز است، علیرغم خشونتهای دولتی و سرکوب شدیدی که وجود دارد، به راه خود ادامه داده است. این جنبش ساختار یک حزب سیاسی را ندارد، یعنی عمودی نیست. در یک ساختار عمودی یک یا چند نفر به عنوان رهبر آن بالا هستند و به مردم میگویند که چه بکنید. اما جنبش دمکراتیک ایران ساختار افقی و شبکهای دارد.
به همین دلیل است که آقایان کروبی و موسوی که همراه این جنبش هستند و باعث تقویت این جنبش هم شدهاند، تاکنون از سوی دولت دستگیر نشدهاند. برای این که دولت میداند با دستگیری آنها این جنبش نه تنها فروکش نخواهد کرد، بلکه مردم بیشتر عصبانی میشوند، خشمگینتر هم خواهند شد و واکنش بسیار تندی نشان خواهند داد.
این جنبش فروکش کردنی نیست و دامنهی آن روزبهروز گستردهتر میشود. علت آن هم خشونت دولت است؛ کسی که بچهاش را بکشند، آیا فراموش میکند؟ آیا خانوادهی کسی که در زندان است، راحت در منزل مینشینند؟ طبیعی است که نه! هرچقدر حکومتی ضعیفتر شود، خشنتر با مردم رفتار میکند.
ما شاهد بودیم که هفتهی پیش پنج زندانی سیاسی اعدام شدند و دولت حتی جنازههای آنان را تحویل خانوادههایشان نداد. برای این که میترسید برایشان مراسم بگیرند. یا دولت از خانوادهی افرادی که در جریان تظاهرات مسالمتآمیز بهقتل رسیدند، تعهد میگرفت که مراسمی برپا نکنند.
وقتی حکومتی از مردهی مردم هم میترسد، بنابراین حکومت قویای نیست و پایگاه مردمیاش ضعیف شده است. اینگونه مسائل نشان میدهد که جنبش دمکراتیک ایران روزبهروز دارد قویتر میشود.
میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی