نامههای سرگشاده به رهبر: تجلی خشم و بیزاری
۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبهمحمد نوریزاد، نویسنده و فیلمساز منتقد، در پانزدهمین نامهی سرگشادهی خود به آیتالله خامنهای، از تلاشگران دلسوز و باوجدان کشور دعوت کرد که به رهبر جمهوری اسلامی نامه بنویسند، از شرایط ناگوار بگویند، مسئولیت او را در برابر خدا و میهن یادآوری کنند، هرچند امیدی نیست که "مقام ولی فقیه" برای این هشدارها و شکوهها گوشی شنوا داشته باشد.
"به کارهای خود ادامه دهید!"
سایت "سحام نیوز"، پایگاه اطلاعرسانی "حزب اعتماد ملی" نامهای از مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی را منتشر کرده است. واحدی در نامهی سرگشاده خود پیشاپیش گفته است که انتظار ندارد رهبر انقلاب از راهی که در پیش گرفته برگردد و به "آبادی ایران و سربلندی اسلام" توجه کند. او خطاب به آیتالله خامنهای میگوید: ترک راهی که در پیش گرفتهاید "جز با کوچ شما به دنیای دیگر یا به پایان رسیدن ریاست متزلزل شما بر کشور میسر نخواهد بود."
سردبیر سابق روزنامه "آفتاب یزد"، نومید از تغییر رویهی رهبر انقلاب، مینویسد: «شما هیچگاه با اراده خود، تن به تغییر و اصلاح ندادهاید و هرگاه که فشارهای داخلی یا خارجی، تغییر و اصلاحی را بر شما تحمیل کرده، شما پس از پشت سر گذاشتن بحران، نه تنها به جایگاه پیشین بازگشتهاید، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفتهاید تا احساس حقارت ناشی از تغییر تحمیلی را به نحوی جبران نمایید.»
او سپس با ذکر چندین نمونه از این گونه "عقبگردهای مصلحتی" در کارنامهی سیاسی رهبر انقلاب، از او میپرسد: «امروز که شرایط کشور از هر زمان دیگری بحرانیتر و عملکرد شما از هر دوره دیگری مناقشه برانگیزتر است شما هیچ نشانهای از تمایل به اصلاح از خود بروز ندادهاید، لذا نمیدانم دوستانم به کدام امید شما را به اصلاح فرا میخوانند؟»
با این آگاهی است که واحدی از آیتالله خامنهای تقاضا میکند: «از شما میخواهم به کارهای خودتان ادامه دهید، زیرا تنها با ادامه موقت حکومت شما، آخرین حلقهها از زنجیره آگاهی مردم ایران تکمیل خواهد شد... تا خوشبینترین ایرانیان نیز بدانند که نام ایران واسلام، ملعبهای در دست مزدوران شماست... اگر شما چند صباح دیگر بر تخت لرزان خویش بنشینید، سادهلوحترین هموطنان من هم باور خواهند کرد که شما به چیزی جز بقای حکومت خویش نمیاندیشید و برای آن حاضرید همه سرمایههای ملی، عقیدتی و فرهنگی ملت ایران را به حراج بگذارید.»
نویسندهی نامه سرگشاده نتیجه میگیرد که رهبر انقلاب به رغم رفتار جابرانه و تفرعنآمیز، برای حفظ قدرت خود به سازشهای خوارکننده نیز آماده است. او مینویسد: «امروز شما آنقدر ضعیف شدهاید که حتی در برابر عروسک دستساز خود یعنی محمود احمدینژاد هم یارای ایستادن ندارید. او از دو سال قبل با ابلاغ احکام متعدد به نام مشایی و نشاندن او بر صندلی کنار خود در جلسات هیئت دولت، دستور شما برای برکناری او از سمت معاون اولی را به تمسخر گرفت.»
مشاور مهدی کروبی رهبر انقلاب را متهم میکند که القاب دینی مانند "آیتالله" را به دلخواه در راه اهداف و مقاصد سیاسی خود به کار میبندد. فقهای نامی و معتبر را که از حکومت او دوری جویند را به سادگی از این عنوان محروم میکند، و آنگاه مشتی نوکران دستآموز را "آیتالله" میخواند، او من باب مثال از ملایانی مانند مصباح یزدی و سید احمد خاتمی نام میبرد.
"عبرت تاریخی"
عبدالعلی بازرگان، از فعالان ملی – مذهبی، نامهی خود را خطاب به "رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه" مرقوم کرده است. او به یاد رهبر جمهوری اسلامی میآورد که اطرافیان او از چه قماشی هستند: «شما مشتی مقلد و مداح و مجیزگوی یا فرصتطلب شیفته قدرت و ثروت را میدان دادهاید.»
آقای بازرگان به آیتالله خامنهای یادآوری میکند که چه عاقبتی در انتظار او و شیوهی حکمرانی اوست: «شما امروز همه امور ملک و ملت را در ید قدرت خود گرفته و تسلط مطلقه بر همه شئون کشوری و لشکری پیدا کردهاید، میدانید که اتحاد جماهیر شوروی هم با همه قدرت و شوکتش نتوانست به شیوه استبدادی ادامه حیات دهد و بدون حمله خارجی درهم پاشیده شد و امروز درست۲۰ سال از آن عبرت تاریخی میگذرد، موجبات چنین سرانجامی، به اضافه خطر تهاجم خارجی، در انتظار ایران است که ممکن است مملکت ما را هم به سرنوشت عراق و افغانستان تبدیل کند و صدها هزار قربانی به جای گذارد. در این صورت آیندگان خون آنان را به پای شما خواهند نوشت. آیا به چنین عاقبتی اندیشیده و پاسخ خود را در برابر خدا و خلق او آماده کردهاید؟»
"چه دشمنی با این ملت دارید؟"
ابراهیم نبوی نیز با نوشتن نامهای از دعوت محمد نوریزاد استقبال کرده است. این روزنامهنگار طنزنویس به زبانی ساده از بلاها و نابسامانیهای بیشماری میگوید که به خاطر ادامه حکومت "ولی فقیه"، دامان ایرانیان را گرفته است. او مینویسد: «اصلا به این موضوع فکر کردهاید که چندین نفر، چندهزار نفر، چند میلیون نفر، فقط به خاطر اینکه شما بر سر کار بمانید، بیمار و افسرده و غمگین و نسبت به یک زندگی طبیعی و عادی نومیدند؟ چقدر مردم خودکشی میکنند، به خاطر اینکه شما زندهاید و حکومت میکنید؟ چقدر از مردم فرزندانشان را نمیبینند، چون شما میخواهید رهبر باشید؟... میدانید چقدر از دختران این سرزمین فاحشه میشوند، چقدر پسران این سرزمین به تحقیر تن میدهند و چقدر پدران جلوی فرزندشان سرشکسته میشوند و... چون شما حاکم این کشورید؟ چون شما هر روز ورزش میکنید و سالم میمانید تا میلیونها نفر در سکوتی وحشتبار خفه شوند و بمیرند و آرزوی سعادت، خندیدن، شادمانی، شوق، نشاط، زندگی را به گور ببرند یا آنچنان نشاط و زندگی را در دوررس ببینند که انگار هرگز به آن نخواهند رسید؟»
نویسنده سپس با اشاره به ناآرامیهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، که به سرکوب "جنبش سبز" و دستگیری رهبران و فعالان آن منجر شد، مینویسد: «بهترین زنان و مردان این کشور را که برای حفظ مصلحت ایران پشت سر موسوی، نشان سبز مقدس کشور را بر دست و بازو داشتند، زدید و کشتید و به محبس افکندید، و به دروغ یک ارتش را پول دادید تا تمام حکومت را تسخیر کند که همین جوانک نادان را بر کرسی ریاست نگه دارد. در این اشتباه حتی خود احمدینژاد هم از شما کمتر مقصر بود.»
آقای نبوی سرنوشت رضاشاه پهلوی و محمدرضا شاه و آیتالله خمینی را به یاد "رهبر انقلاب" میآورد. او میگوید که آنها نیز خطاهای بزرگی مرتکب شدند، اما این درایت را داشتند، که "وقتی فهمیدند اشتباه کردهاند، مردم و کشور را قربانی نکردند. شما چه اصراری دارید که ایران را از روی نقشه جهان محو کنید؟ چه دشمنی با این ملت دارید؟ آیا این ملت چون شما را دوست ندارد، باید حقیر و فقیر و معتاد و فاسد و بیمار و مسموم و بی منزلت شود؟ آیا این کشور چون اندازهاش از شما بزرگتر است، باید نابود شود چون شما نمیخواهید بروید؟"
نامهی نبوی با این پیام پایان میگیرد که دیگر نمیتوان به تغییر رویهی رهبر جمهوری اسلامی امید داشت و خطاب به او میگوید که اکنون دیگر تنها یک راه باقی مانده است: «مردم منتظر نشستهاند تا بروید. متاسفم که راهی برای بازگشت شرافتمندانه باقی نگذاشتید، حداقل زودتر بروید و بگذارید مردم بیش از این از حضورتان در رنج نیافتند.»
AA/SI