قربانی زندهی یک قتل ناموسی!
۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعهروز ۲۱ نوامبر سال ۲۰۰۷، برای آیلین کورکماز (Aylin Korkmaz) روز فاجعهباری بود. او هر بار که به آئینه نگاه میکند، به یاد این روز هولناک میافتد: چیزی که در آئینه میبیند، صورتش نیست، جای زخمهای عمیقی است که از گردن شروع میشود، تا شقیقه پیش میرود و میان لبهایش گم میشود. موهای سیاه و پرپشت آیلین جای خالی گوش راستش را میپوشاند. او که اکنون ۳۷ سال دارد، چهرهی خود را اینگونه توصیف میکند: «زخمهام طوریه که انگار قسمتهایی از صورتم را با چرخ خیاطی بههمدوختهاند.»
هر لحظه که آیلین به آئینهنگاه میکند، شوهر سابقش، ممد (محمد)، را هم به یاد میآورد؛ زیرا این صورت دفرمهشده و اثرات همیشگی زخمهایش کار اوست. این مرد روز ۲۱ نوامبر سال ۲۰۰۷ ناگهان در پمپبنزینی که آیلین در آن کار میکرد، ظاهر میشود و با دو چاقو بهجان او میافتد. این مرد "غیرتی"، در حال وارد آوردن ۲۷ ـ مین ضربهی چاقو به بدن آیلین بوده که مأموران پلیس سر میرسند و دستگیرش میکنند. ممد در بازجوییها، برای این عمل وحشیانهاش تنها یک توضیح دارد: «سر و گوشش شروع کرده بود به جنبیدن! داشت آبروی ما را میبرد.»
حفظ آبرو
برای حفظ همین آبرو، آیلین مجبور شده بود در سال ۱۹۹۱، وقتی ۱۸ سال بیش نداشت و در شهر آدانای ترکیه تحصیل میکرد، از سر اجبار به عقد و ازدواج ممد درآید. خانوادهی آیلین تصور میکردند، ممد، از آنجا که مقیم آلمان بود، صاحب خانه و خودرو و درآمد ثابت است. آیلین تنها چند ساعت پیش از خواندن خطبهی عقد از نام و نام خانوادگی همسر آیندهاش باخبر شد. کورکماز در این رابطه میگوید: «با این ازدواج، او صاحب من شد، مثل این که صاحب ماشین و تلفناش بود... و من میبایست مثل همانها کار میکردم.»
آیلین تازه پس از آن که با همسرش به شهر بادن ـ بادن آلمان رسید، متوجه شد که او نه تنها مال و منالی ندارد، بلکه بیکار و بیخانه هم هست و از آن گذشته از یک زن آلمانی، از ازدواج اولش، فرزندی هم دارد. اینان مجبور شدند، چهار هفتهی تمام در یک خودروی کرایهای زندگی کنند. امروز آیلین کورکماز دروغهایی را که ممد به خانوادهی او گفته، اینطور تفسیر میکند: «این داستان برای خیلیها اتفاق میافتد. من در این رابطه اولین و آخرین دختری نیستم که فریب خورده. ولی تنها کسی هستم که از یک قتل ناموسی جان سالم بدربرده است.»
روشنگری
آیلین کورکماز این تجربیات تلخ را در کتابی منتشر کرده است. او بهمنظور روشنگری در مورد "قتلهای ناموسی" با رسانهها مصاحبه میکند، در مدارس با دانشآموزان به بحث و گفتوگو میپردازد و برای زنانی که مثل او گرفتار تعصبات و افکار سنتی هستند، صفحهی اینترنتی راه انداخته است. چیزی که کورکماز مطلقاً نمیپسندد، بازی کردن نقش "قربانی" است. او معتقد است، سکوت برای حفظ آبرو، خود نوعی همکاری با جانی و پشتیبانی از جنایت است.
آیلین کورکماز، خود سالها با این سکوت، زندگی را به کام خود تلخ کرده است؛ زندگیای همراه با توهین و تحقیر و کتک. شوهر بیکار و کمسوادش، ممد، همیشه بهانهای برای کتک زدن او پیدا میکرد. حتی در دوران بارداری، حتی پس از بهدنیا آوردن سه بچه، حتی جلوی دوست و آشنا و فامیل و سر و همسایه. یک بار که ممد در سال ۲۰۰۳ جلوی یک رستوران او را به باد کتک میگیرد، آیلین به دادگاه میرود و تقاضای طلاق میکند. با این حال به زندگی با "پدر بچههایش" زیر یک سقف ادامه میدهد. کورکماز امروز میگوید: «قسم خورده بودم، بچههایم را بیپدر بزرگ نکنم.»
فرار و مجازات
از آنجا که ممد همچنان به رفتار وحشیانهاش با آیلین و فرزندانش ادامه میدهد، او که در این فاصله با مدرک دیپلم، زبان آلمانی را فراگرفته و به شغل صندوقداری در فروشگاهی مشغول است، "پدر بچههایش" را ترک میکند و در ژوئن سال ۲۰۰۷ با اجاره کردن خانهای مستقل، به تنهایی و آزادانه به کار و زندگی میپردازد. ولی این امر به مذاق همسر "با غیرتش" خوش نمیآید و تصمیم به قتل او میگیرد و روز ۲۱ نوامبر ۲۰۰۷ این تصمیم را به مرحلهی اجرا درمیآورد.
ممد در اوت سال ۲۰۰۸ در دادگاهی در بادن ـ بادن محاکمه و به ۱۳سال زندان محکوم میشود. وقتی به او خبر زنده ماندن مادر سه فرزندش را دادند، نعره زد: "نه!" آیلین کورکماز میگوید: دادستانی قرار است او را در سال ۲۰۱۴ آزاد کند، به شرط آن که بلافاصله به ترکیه فرستاده شود. ولی آیلین نگران آنست که ممد، با مدارک تقلبی دوباره به آلمان باز گردد و کارش را که ناتمام مانده، (یعنی قتل کورکماز) به پایان ببرد.
FF/BM