رگههای آنچه امروز در ایران میگذرد و آنچه طی چهار دهه با نام اسلام در ایران گذشته را میتوان در کتاب مقدس و آموزههای دین نیز پی گرفت. این موضوع آنگاه ملموستر میشود که به تنشهای موجود و پایانناپذیری بنگریم که سالهاست در منطقه خاورمیانه، بین اعراب و اسرائیل از یکسو و ایران و دیگر کشورهای اسلامی جاریست.
یان آسمن، مصرشناس و دینشناس سرشناس آلمانی، در کتاب "تکخدایی و زبان خشونت" به خشونتی میپردازد که بنیان در کتاب مقدس دارد؛ به خشونتی که ادیان ابراهیمی را در کینهپراکنی، نفرت و دشمنسازی، در رابطه با هم قرار میدهد. این ادیان خدایی دیگر را تاب نمیآورند و رقیب را برنمیتابند. حقیقت که انحصاری باشد، دشمن و ملحد و کافر نیز خلق میشوند و در پی آن، خشونت جامه تقدس بر تن کرده، جنایت میآفریند.
یان آسمن با تکیه بر کار بزرگ فروید، "موسی و یکتاپرستی" میخواهد برای این پرسشها پاسخی بیابد: «آیا در نهاد اندیشه یکتاپرستی، یعنی پرستش فقط یک خدا و تمایز قایل شدن بین دین حق و ناحق یا خدای حق و خدای ناحق، خشونت نهفته است؟» و «آیا ممکن است رابطهای میان حقیقت انحصاری یکتاپرستی و زبان خشونت وجود داشته باشد؟».
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
به نظر آسمن، دو نوع یکتاپرستی در تاریخ وجود دارد. نوع نخست آن این است که بپذیریم "همه خدایان یکی هستند". نوع دوم آن میتواند چنین باشد که "هیچ خدایی جز خدا"ی ما وجود ندارد. مردم مصر قدیم، بابلیها، یونانیها، هندیها و رومیها خدایانی از نوع نخست داشتند. این خدایان در روند تاریخ "سرانجام به این درک میرسند که همه خدایان یکی هستند".
نوع دوم اما از سال ۱۳۵۰ پیش از میلاد در مصر شروع شد و "سپس به شکلی در یکتاپرستی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان دیده میشود. این نوع یکتاپرستی را میتوان ... به عنوان یکتاپرستی انحصاری تعریف کرد". نوع دوم خلاف نوع نخست با یک انقلاب از گذشته میگسلد و به زبان خشونت سخن آغاز میکند.
او با تکیه بر "معناشناسی فرهنگی" میکوشد رابطهای بین محقق شدن یکتاپرستی با خشونت در دیروز و تشریح آن به زبان خشونت در امروز بیابد. او معترف است که خشونت پیش از یکتاپرستی نیز وجود داشته، ولی یکتاپرستی رویکرد به خشونت، گناه و نفرت را شرعی میکند و با "قدرت سیاسی در رابطه قرار میگیرد نه حقیقت". و این البته همان خشونتیست که از آخناتون در مصر کهن تا اسلام در جهانِ امروز جریان دارد.
به نظر آسمن زبان خشونت را در سنگنبشتههای شرق کهن نیز میتوان یافت که امری رایج میان پادشاهان بود و قدرت سیاسی به آن ممکن میشد. در همین راستاست که میبینیم قوانین آشوریان از عهد عتیق سر در میآورند. هدف "اطاعت مطلق" است. آنجا که خدا "حسود" و "مضطرب" باشد، خشونت به امری خدایی بدل میگردد: «اگر به قصد حمله به شهری نزدیک شدی، ابتدا به آنها پیشنهاد صلح کن. اگر بر سر صلح توافق کردند و دروازههای شهر را بر تو گشودند، آنگاه همه مردم آنجا باید رعای تو شوند و برای تو بیگاری کنند. ولی اگر پیشنهاد صلح تو را رد کردند و خواستند با تو بجنگند، آنگاه اجازه داری که شهر را محاصره کنی... همه مردان را از دم شمشیر تیز بگذران. ولی زنان و کودکان و پیران و حیوانات را میتوانی از آن خود کنی... همه آنها غنایم تو هستند...» (عهد عتیق، تنبیه، بخش ۲۰، بندهای ۱۴-۱۰، به نقل از یان آسمن) و این همان قانونی است که بعدها به قرآن نیز راه مییابد. چنین قوانینی اگر جعلی هم باشند، همواره در واقعیتهای تاریخی به کار گرفته میشوند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
یکتاپرستی راهی را گشود که در آن انسان مکلف شد تا زندگی خویش را با شریعت در رابطه قرار داده، طبق "کتاب" احکام زندگی کند. و در این راستا «زبان خشونت منبعیست که در جنگ قدرت مورد سوءاستفاده قرار میگیرد تا با توسل بدان دشمنان موهومی ساخته شوند و ترس و احساس خطر همیشگی دامن زده شوند».
نویسنده میکوشد علت وجود زبان خشونت را در متون مقدس و پیامد خشونتبار آن را در گسترش دینهای توحیدی بررسد و در نهایت فرهنگی را بازیابد که اسطورهها و نمادها هنوز در آن کاربردی فکری دارند و به زندگی شخص دیندار و رفتار او معنا میبخشند.
در چیرگی و گسترش تکخدایی است که احکام الاهی فرمانبرداری و وفاداری مطلق را بین خدا و بنده جاری میگردانند. ایمان که بنیان در واژه عبری "اموناه" دارد و به معنای پایبندیست، "غیرت" را در فرد سازماندهی میکند و تخم کینه و تعصب را در او پرورش میدهد تا در برابر بیایمانی و بیغیرتی، و در نابودی آن، خشونت آغاز کند.
به نظر آسمن، زبان ادیان ابراهیمی زبانی برای اطلاعرسانی نیست؛ زبان امر و اجراست. دیندار باید بشنود و بهجا آورد. به نظر او، با توجه به اینکه خشونت از ابزار اعمال قدرت است، امکان دگرگونی دین در جهان مدرن امکانپذیر است و در شرایطی ویژه، به همان شکلی که در فرهنگ غرب دیده میشود، میتواند از اعمال خشونت دینی نیز کاسته شود. مسیحیت در واقع در دوران سکولاریسم و روشنگری مجبور به پذیرش "حقیقت"هایی دیگر شد و بنیانهای جامعه مدرن را پذیرفت.
در این شکی نیست که کاربرد خشونت در تاریخ اجتماعی انسان پیوستهایام تغییر شکل داده است. بسیاری از عرصههای آن اکنون در جهان متمدن به عنوان بزه شناخته شده و بزهکار مورد پیگرد قانون قرار میگیرد. روشنگری در این راستا همیشه فرهنگساز بوده است.
در شناخت ماهیت جمهوری اسلامی و عملکرد آن "یکتاپرستی و زبان خشونت" اثریست گرانقدر و خواندنی. از این اثر دو ترجمه به زبان فارسی در فضای مجازی موجود است: "یکتاپرستی و زبان خشونت"، ترجمه ب. بینیاز، انتشارات پویا، آلمان و نیز "تکخدایی و زبان خشونت" ترجمه فرهاد سلمانیان که رادیو زمانه منتشر کرده است.
(نقل قولهای درون متن برگرفته از ترجمه ب. بینیاز از کتاب "یکتاپرستی و زبان خشونت" هستند)
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.