رابطه ایران و امریکا: رابطهای در برزخ
۱۳۸۸ دی ۲۹, سهشنبهشعار ’’تغییر‘‘ شعار اولیه و اساسی باراک اوباما در مبارزات انتخاباتیاش برای ریاست جمهوری امریکا بود. وی اعلام کرده بود که عزم خود را برای تغییر در سیاستهای داخلی و بینالمللی ایالات متحده جزم کرده است.
یکی از اصلیترین چالشهای سیاست خارجی امریکا از سی سال پیش تا کنون، روابط تیره این کشور با جمهوری اسلامی ایران بوده است. در چند سال اخیر پرونده هستهای ایران نیز به این روابط تیره اضافه شده و دولتهای امریکا را با مشکلی جدی و چندجانبه روبرو کرده است، مشکلی که تا کنون هیچیک از روسای جمهوری امریکا موفق به حل آن نشدهاند.
باراک اوباما نخستین رئیسجمهور رنگینپوست امریکا اعلام کرد که برای حل این مشکل آماده است. وی اولین رئیسجمهوری ایالات متحده بود که گفت حاضر است بدون پیششرط با دولت ایران گفت و گو کند. در زمان اوباما بود که برای اولین بار نماینده دولت امریکا در مذاکرات اتمی ایران با گروه پنج به علاوه یک شرکت کرد و نیز وی اولین رئیسجمهوری امریکا بود که پس از قطع روابط با دولت ایران، برای مردم و نیز دولتمردان ایران پیام تبریک نوروزی فرستاد.
باراک اوباما در پیام نوروزی خود به مردم ایران گفت: «برای کمابیش سه دهه، روابط بین ملتهای ما دستخوش تنش بوده اما در این زمان، انسانیت مشترک خود را به یاد می آوریم که ما را به هم پیوند میدهد».
رئیسجمهوری امریکا خطاب به رهبران ایران گفت: «در طول سالها، بین دو کشور اختلافات جدی بروز و رشد کرده اما دولت من اینک به اقدامات دیپلماتیک برای رسیدگی به تمامی مسایل بین ما و پیگیری ارتباطهای سازنده میان ایالات متحده، ایران و جامعه بینالمللی متعهد است».
اما آیا اینها اقدامات کافی برای حل مشکلات میان دو کشور بوده است؟ آیا دست دوستی باراک اوباما آنگونه که آیتالله خامنهای گفت، دستی آهنین پوشیده در دستکشی مخملی است؟ آیا به غیر از سخنان مسالمتجویانه، اقدام عملینیز از سوی دولت امریکا برای بهبود روابط با ایران صورت گرفته است؟
از سوی دیگر آیا این دست دوستی، آهنین یا غیرآهنین، از سوی ایران فشرده شده؟ آیا واکنش دولت ایران به این سخنان متفاوت، واکنشی از سر خوشایندی بوده؟ و آیا اصولا دولت ایران حداقل در حرف، خواهان بهبود روابط خود با امریکا هست یا نه؟
عباس عبدی تحلیلگر سیاسی در اینکه رفتار اوباما با سلف خود بوش متفاوت بوده است تردیدی ندارد. وی میگوید: «در مجموع میتوان گفت که رفتار آقای اوباما در تعامل با ایران، قطعا با بوش متفاوت بوده است. در این که این رفتار تغییر کرده، تردیدی نیست. ادبیات او از همان ابتدا متفاوت بود و فکر میکنم مؤثر هم بود. اما این که قدمهای بیشتری برداشته شده باشد، شاید به دلیل بحرانی که در داخل ایران وجود دارد، یا نیروهای داخل ایران فرصت این کار را پیدا نکردند یا شرایط برای اتفاقات مهمتر از آنچه تا کنون رخ داده، خیلی مناسب نبوده است. تفاوت سیاست اوباما با بوش، در مجموع کاملا مشهود و روشن است. شاید اگر در این فاصله بوش بر سر کار میبود، رفتارهای دیگری میکرد و حتی آثار و عوارض دیگری هم میداشت که قطعا مثبت نبودند».
دکتر منصور فرهنگ کارشناس سیاست بینالملل نیز معتقد است اوباما تا کنون حسننیت خود را برای بهبود روابط با ایران نشان داده ولی این دولت ایران بوده که پاسخ درخوری به این حسننیت نداده است. او میگوید: «بدون تردید این تلاش انجام گرفته است. تلاش اوباما از دوران مبارزات انتخاباتی او شروع شد و امید این بود که ایران علاقهمند به یافتن راهحل مسالمتجویانهای برای تنش هستهای کشور باشد. اوباما بر مبنای این فرض، مذاکرهی بدون قید و شرط با ایران را آغاز کرد. ولی تا کنون ایران در موضع خود هیچ تغییری نداده و رفتار و عملکرد اوباما را به عنوان ضعف و عقبنشینی در موضع امریکا تلقی کرده و موضع خود را سرسختانهتر از پیش در جامعهی بینالمللی ادامه میدهد».
اوباما و پرونده هستهای ایران
دولتمردان ایران میگویند اوباما در کنار این سخنان به ظاهر آشتیجویانه، به سیاست قدیم خود در قبال ایران ادامه داده است. تمرکز دولتمردان ایرانی البته بر پرونده اتمی ایران است. به زعم آنان اوباما همچنان از سیاست تحریم علیه ایران دفاع میکند و این با سخنان مسالمتجویانه او در تناقض است.
دکتر فرهنگ در پاسخ به این افراد خاطرنشان میکند که اوباما اولین رئیسجمهوری امریکا بود که حق ایران را برای غنیسازی اورانیوم پذیرفت. اما به نظر وی دولت ایران با عدم پذیرش خواست جامعه بینالملل عملا راهی جز تحریم برای غرب باقی نگذاشته است. دکتر فرهنگ میگوید: «مسالهی هستهای ایران از آن نوع مناقشات بینالمللی است که نه جامعهی بینالمللی میتواند نسبت به آن بیاعتنا باشد و نه در حال حاضر راهحل مسالمتجویانهای برایش وجود دارد. بنابراین تحریم، حد وسطی میان جنگ و تقابل، و بیعملی و بیاعتنایی است. تردیدی نیست که تلاش برای ازدیاد تحریمها تا زمانی که به توافق نرسند، ادامه خواهد یافت و این مربوط به شخص اوباما نیست. مربوط به سیستم سیاسی امریکا، سازمان انرژی هستهای و به طور کلی جامعهی جهانی است که در این رابطه، امریکا در رأس آن قرار دارد».
هوشنگ امیراحمدی کارشناس روابط ایران و امریکا به پذیرش غنیسازی اورانیوم توسط ایران از سوی امریکا اشاره میکند. او در این مورد معتقد است که ایران و امریکا یک مرحله بسیار مهم در پرونده اتمی را پشت سر گذاشتهاند. امیراحمدی میگوید: «من اعتقاد دارم که در آینده امریکا حاضر خواهد بود –الان هم حاضر است− که اگر بتواند با جمهوری اسلامی بر سر این که فقط غنیسازی اورانیوم انجام بگیرد و بمبسازی نشود، به توافقی برسد. یعنی ما امروز در رابطهی ایران و امریکا بحث غنیسازی نداریم، بحث بمبسازی داریم و این تغییری بسیار اساسی است».
اوباما و جنبش سبز
بیست و پنجم خرداد ماه سه روز پس از برگزاری انتخابات درایران، باراک اوباما که آن زمان در ایتالیا به سر میبرد در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات گفت: «من از خشونتهایی که در تلویزیون دیدم بسیار رنج بردم. فکر میکنم فرایند دموکراتیک، آزادی بیان، امکان مخالفت مسالمت جویانه مردم، همه اینها ارزشهایی جهانی هستند و باید محترم شمرده شوند. هر وقت شاهد خشونتی هستم که بر مردمی روا داشته میشود که مسالمت جویانه مخالفت میکنند و هر وقت آمریکائیان چنین چیزی را ناظرند، فکر میکنم آنها به درستی، رنج می برند».
چند روز پس از وقایع عاشورا در ایران نیز اوباما در این مورد چنین گفت: «آنچه که در داخل ایران در حال روی دادن است، با ایالات متحده یا هیچ کشور دیگری ارتباط ندارد بلکه مربوط به مردم ایران و آرمانهای عدالتخواهی آنها و یک زندگی بهتر برای خودشان است. تصمیم رهبران ایران برای حکومت از طریق توسل به ترس و ستمکاری، به از میان بردن آن آرمان ها توفیق نخواهد یافت. و همانگونه که من در اسلو هم اعلام کردم، این روش هنگامی بروز میکند که دولتها از آرمانهای مردم خود بیش از قدرت هر کشور دیگری وحشت دارند».
با وجود اینگونه اظهارنظرهای باراک اوباما در مورد جنبش اعتراضی ایران، اما هنوز برخی از ناظران و نیز گروهی از مردم ایران معتقدند رئیسجمهور امریکا آنگونه که باید از اعتراضات اخیر مردم ایران حمایت نکرده است.
عباس عبدی معتقد است اتفاقا این نقطه قوت سیاست اوباما بوده است: «قسمت درست سیاست اوباما همین قضیه بوده است. این که عدهای فکر میکنند آنها (امریکاییها) باید از جناحی در داخل کشور طرفداری کنند، ناشی از گرایشات غلط سیاسیای است که در ذهن بعضیها مانده است و هنوز امیدشان به خارج و اینگونه مسایل است. اوباما رییس جمهور امریکاست و باید دنبال منافع امریکا باشد. منافع امریکا را هم خودشان تشخیص میدهند نه ما. اما این به آن معنا نیست که علیه دیگران باشند. آنها در چهارچوب منافع خودشان عمل میکنند. حتی فکر میکنم یکی از دلایلی که مسایل داخلی ایران حاد نشد، این است که اوباما متفاوت از بوش موضعگیری کرد و برای مخالفان جنبش مردم ایران فرصت زیادی فراهم نکرد که انگ امریکایی بودن را به این حرکتها بزنند و این نقطهی قوت، صحیح و مثبت موضعگیری اوباما بود، نه نقطهی منفی آن».
دکتر منصور فرهنگ دراین مورد معتقد است که سیاست امریکا در قبال نقض حقوق بشر در ایران همانند سیاستی است که در این زمینه در قبال دولت اتحاد جماهیر شوروی و چین کنونی دارد. او میگوید: «اگر ایران و امریکا بتوانند در رابطه با مسالهی هستهای ایران به توافق برسند، انتقادات امریکا از وضع حقوق بشر در ایران و یا سرکوب دگراندیشان در آن کشور، در همان سطحی قرار میگیرد که مثلا در رابطه با چین قرار گرفته است. یعنی تعیین کنندهی خط مشی سیاست خارجی امریکا نخواهد بود و در این مورد تفاوتی بین اوباما، بوش و دیگران نیست. بلکه اهداف امنیتی و اقتصادی سیاست خارجی امریکا است که تعیین کنندهی خط مشی برخورد امریکا با ایران است. هرچند در کنار آن، توجه به حقوق بشر هم به عنوان یک حربهی تبلیغاتی و ایدئولوژیک وجود دارد ولی تعیین کنندهی این خط مشی نیست».
آیا دست دوستی امریکا از طرف دولت ایران فشرده خواهد شد؟
صرف نظر از موانعی که بر سر راه بهبود روابط ایران و امریکا به وجود آمده، اکثر تحلیلگران سیاسی معتقدند اوباما تا کنون تلاش خود را برای این منظور به کار برده و حداقل حسن نیتش را نشان داده است.
اما شرایط خاص سیاسی داخل ایران هماکنون به گونهای است که امکان بهبود روابط را بسیار ضعیف کرده است. پرسش اینجاست که اگر شرایط ایران تغییر کند و به یک ثبات نسبی برسد، آیا دست دوستی اوباما از سوی دولت ایران فشرده خواهد شد؟
پاسخ عباس عبدی به این پرسش منفی است: «قبلا در زمان بوش هم عقیدهی من همین بوده و الان هم همینطور است؛ فکر نمیکنم که این تغییر جهت در اینجا پاسخ مثبتی را بگیرد. گرچه ممکن است اینها معتقد باشند تغییر جهتی که داده شده کافی هم نیست. من بدون این که بخواهم در مورد کافی بودن یا نبودنش بحث کنم، معتقدم که در شرایط کنونی این تغییر جهت برای بهبود روابط دو کشور خیلی نتیجهی مثبتی نخواهد داشت. اما همین که تنشها کم شود، مثبت است».
هوشنگ امیراحمدی اما دید متفاوتی دارد. او میگوید دولت ایران هم در سخن و هم در عمل نشان داده که خواهان بهبود روابط با امریکاست. وی به سخنان آیتالله خامنهای در این زمینه اشاره کرده و میگوید: «پاسخ آقای خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی به نامهها و سخنان آقای اوباما در مجموع مثبت بود. آقای خامنهای برای اولین بار به اوباما نگفت: برو گمشو! مانند همان حرفی که در رابطه با خانم آلبرایت گفته بود. بلکه گفت: ما حرکتهای شما را تا الان میپسندیم. حرفهایتان خوب است، ولی ما منتظر عمل هستیم. ایشان منتظر عمل بود که مسایل داخلی و خارجی رخ داد و متاسفانه جلوی حرکت عملی را گرفت».
این کارشناس روابط ایران و امریکا همچنین معتقد است ایران گامهای عملی هم برای بهبود رابطه با امریکا برداشته است. امیراحمدی میگوید: «مثلا همین پیشنهاد ایران که بخشی از اورانیوم کمتر غنی شده را به خارج از ایران بفرستد و در مقابل آن اورانیوم بیشتر غنی شده دریافت کند، حرکت عملی و خیلی مهمی بود. ولی این پیشنهاد هم در دستاندازهای مسایل داخلی کشور افتاد و عملی نشد. همچنین تحولاتی در منطقه و در امریکا روی داد و متاسفانه جلوی آن گرفته شد».
به نظر هوشنگ امیراحمدی رابطه ایران و امریکا هماکنون جلوتر از دوران بوش و عقبتر از ایدهآل مورد نظر اوباماست: «گرچه حرکت مهمی در جهت مثبت انجام نشده، در جهت منفی هم دستکم تا این لحظه حرکت منفی زیادی انجام نشده است. ما امروز نسبت به دو یا سه سال پیش، در وضعیت بهتری در رابطهی ایران و امریکا قرار داریم. وضعیت ما تقریبا از وضعیتی که آقای بوش ایجاد کرده بود، خیلی بهتر است. اما وضعیتی را که آقای اوباما میخواست به وجود بیاورد، به وجود نیامده است. در حقیقت در برزخ هستیم، نه در جهنم آقای بوش هستیم و نه در بهشتی که آقای اوباما قول داده بود، قرار داریم. این رابطه فعلا در وسط و در برزخ قرار گرفته است».
میترا شجاعی
تحریریه: بهمن مهرداد