حسین کروبی:<br> حمله مسلحانه به منزل ما، پاسخ آیتالله خامنهای به نامه مادرم بود
۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعهدویچهوله: آقای کروبی، الان در ایران ساعت حدود دوازده و نیم، بیست دقیقه به یک بعدازظهر جمعه ۱۲ شهریور است. آیا اطراف منزل پدر آرام شده یا اینکه همچنان شلوغ است؟
حسین کروبی: از ساعت هشت و نیم صبح آقایان بلند شدهاند آمدهاند و خانه را محاصره کردهاند. یعنی از شمال و جنوب و شرق و غرب، کاملاً کوچه را محاصره کردهاند. از حدود یکی دو ساعت پیش هم ۲۰-۳۰ تا موتور سوار به آنان ملحق شدهاند. الان جمعیتی تقریباً ۲۰۰ نفره جمع شدهاند و شروع کردهاند به تخریب شیشههایی که سالم مانده بودند. تقریباً هرچه سالم مانده بود و دیشب چون تاریک بود، ندیده بودند، در روز روشن دارند تخریب میکنند. تقریباً نگذاشتهاند هیچچیزی سالم بماند.
درست است که در منزل را به آتش کشیدند؟
بله؛ در منزل را با ریختن بنزین بر روی آن به آتش کشیدند. البته محافظان سریع آب ریختند و آن را خاموش کردند. ولی بنزین ریختند آتش زدند. صبح هم آمدند و سیمهای تلفن خانه را قطع کردند. الان تلفنهای ثابت خانه کاملاً قطع شده است.
دیشب حدود سه چهار ساعت آب نداشتیم. چون تیرهایی که شلیک میکردند، به یکی از لولههای آب برخورد کرد که اصلاً خانه را آب برداشته بود و مجبور شدیم آب ساختمان را قطع کنیم. بالاخره ساعت دو نیمهشب توانستیم یک فرد تأسیساتی را خبر کنیم که آمد و لولهای را که ترکیده بود، درست کرد و توانستیم آب خانه را دوباره وصل کنیم. فعلاً آب و برق داریم.
در خبرها آمده بود که نیروهای گارد ویژه دخالت کردهاند و مهاجمان را عقب راندهاند. آیا این خبر صحت دارد؟
این خبر مال دیشب بوده. ساعت ۱۲ نیمهشب دیشب، بالاخره یگان ویژه آمد اینجا. البته کاری هم نکردند. فقط وقتی آمدند، آنها بلند شدند رفتند. چون خسته هم شده بودند. از ساعت نه و نیم تا آن موقع خیلی شعار، مداحی، روضه و سخنرانی و تخریب کرده بودند. بههرحال فعالیتشان خیلی زیاد بود و خسته شدند رفتند. اما از هشت و نیم صبح امروز مجدداً با اتوبوسهایشان برگشتهاند.
گفته شده که سرتیم محافظان آقای کروبی مجروح و به بیمارستان منتقل شدها. حال ایشان الان چطور است؟
وقتی شروع کردند به تیراندازی به طرف منزل، چون خیلی تیر به سمت خانه انداختند، ایشان میرود بیرون که از آنها خواهش کند تیراندازی نکنند. اما او را میگیرند و به قصد کشت میزنند. ایشان از ناحیهی چشم، سر، دنده و… آسیب شدیدی میبیند. حتی شنیدم، زیر دست و پا و در حال کتک خوردن بیهوش شده است. او را به بیمارستان منتقل کردهاند.
تنها خبری که توانستیم از او بگیریم تا همان دیشب بود که ایشان بیمارستان است. امروز هنوز نتوانستهایم خبری بگیریم. چون اصلاً کسی نمیتواند وارد خانه بشود یا از آن خارج شود.
الان نیروهای مهاجم خانه را محاصره کردهاند یا گارد ویژه؟
خیر؛ همان نیروهای مهاجم هستند.
تیرهایی که شلیک میکردند، تیر مشقی بود یا تیر واقعی؟
خیر؛ تیر واقعی. بیش از ۱۰-۱۵ تیر فقط به آسانسور، دیوارها و… خورده است که فیلمبرداری میکنیم و بعداً فیلماش را میفرستیم.
جمعی از طرفداران آقای کروبی اعلام کردهاند که روز شنبه (فردا) مقابل منزل ایشان تجمع خواهند کرد. البته آقای کروبی از مردم خواستهاند که این کار را نکنند. شما میتوانید از طرف آقای کروبی پیامی در این مورد به ما بدهید؟
من پیام حاجآقا را تکرار میکنم؛ چون دیشب از من خواستهاند از طرف ایشان اعلام کنم و خواهش کنم که هیچکسی چنین کاری نکند. چون اگر کسی به اینجا بیاید، حتماً با او برخورد بدی میکنند و حاجآقا هم اصلاً راضی نیستند که خونی از کسی ریخته شود. آنقدر اوضاع اینجا متشنج است که اگر کسی به اینجا بیاید، درگیری مسلحانه خواهد شد. چون این افراد هم به سلاح گرم و هم به سلاح سرد و هم گاز اشکآور مسلح هستند. دیشب داخل ساختمان گاز اشکآور هم انداختند. یعنی اینها الان به همه چیز مسلح هستند.
خانم کروبی، مادر شما، در این باره نامهای به آیتالله خامنهای نوشته بودند. آیا پاسخی دریافت کردهاند؟
پاسخ نامهی مادرم این بوده که از پریشب آمدهاند و شروع به تخریب کردهاند. دیشب هم که آن را به حد اعلایاش رساندند و امروز هم که تشریف دارند. پاسخ نامه همین بود دیگر.
آقای کروبی، برخورد همسایگان شما چطور است؟ آیا آنها شکایتی نمیکنند؟ نمیخواهند دستکم آنها از اینگونه برخوردها به جایی شکایت کنند؟
دیشب ما شاهد بودیم که چندتا از همسایهها اعتراض کردند که رفتند شیشههای آنها را هم شکستند. یعنی رعب و وحشتی در همسایهها ایجاد کردهاند که بعد از قضیهی دیشب که شیشههایشان را شکستند، کسی جرأت نمیکند حتی از خانهاش بیرون بیاید.
غیر از سرتیم محافظان آقای کروبی، آیا برای بقیهی اعضای خانواده یا خود آقای کروبی مشکلی پیش نیامده؟
نه؛ الحمدالله همه خوب هستند. عروسها، پسرها، حاجآقا، حاجخانم و نوهها همه با هم هستیم و الحمدالله همه خوب هستند.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: شهرام احدی