تاریخیترین نماز جمعه در ایران با حضور بیش از یک میلیون نفر<br>مصاحبه با شیرین عبادی
۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعهدر طول برگزاری نماز جمعه (۲۶ تیرماه ۱۳۸۸) در حالی که شماری از هواداران احمدینژاد تلاش داشتند با شعارهای خود سخنان هاشمی رفسنجانی را قطع کنند، بیش از یک میلیون نفر در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران علیه دولت احمدینژاد، علیه سیاستهای چین و روسیه در دفاع از دولت حاکم شعار میدادند. در این زمینه دویچه وله گفتوگویی داشت با شیرین عبادی، تلاشگر جهانی حقوق بشر.
دویچه وله: خانم عبادی، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی پس از سه هفته حضور علنی پیدا کردند، آنهم در نمازجمعهای که خطبههای آن را آقای هاشمی رفسنجانی برعهده داشت. فکر میکنید تا چه اندازه میتوان این نماز جمعه را پراهمیت دانست؟
شیرین عبادی: این نماز جمعه یکی از تاریخیترین نمازجمعههای ایران و بلکه جهان اسلام است. علت اهمیتاش فقط حضور آقایان کروبی و موسوی نیست، بلکه حضور چشمگیر مردم که بیش از یک میلیون گزارش میشود، و این بسیار بااهمیت است. از سوی دیگر مردم در اینجا شعارهایشان را عوض کردند. شعارها قبلا بوسیلهی فردی که به شوخی از سوی مردم "وزیر شعار" لقب داده شده بود هدایت میشد و دائما این شعار تکرار میشد که "مرگ برآمریکا، مرگ بر غرب، مرگ بر اسراییل". اما شعار خودجوش مردم در این خطبه "مرگ بر چین" و "مرگ بر روسیه" بود و علتش هم این است که دولت جمهوری اسلامی ایران تاکنون مدعی بوده که از مسلمانان دفاع میکند، اما چشماش را بر کشتار مسلمانان بیدفاع در چچن و در چین میبندد. علتش هم این است که آنها شریک سیاسی و اقتصادی ایران هستند. دولت ایران در شورای امنیت همواره دو رأی مثبت چین و شوروی را دارد، و مردم این را میدانند. مردم میدانند که دولت ایران به اتکای حمایت روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل با مردم بدرفتاری میکند و در داخل دست به نقض آشکار حقوق بشر میزند. بنابراین، این خطبه از این جهت تاریخی بوده که مردم برای اولینبار خودشان بدون هدایت "وزیر شعار"، شعار میدهند و شعارشان این بار "مرگ برچین" و "مرگ بر روسیه" است. زیرا آنها همواره حمایتگر دولت جمهوری اسلامی بودند، خصوصا در شورای امنیت سازمان ملل متحد.
فکر میکنید با انتقادهای مستقیم و غیرمستقیمی که آقای هاشمی رفسنجانی به حکومت کرد، میتوان این را به معنای تفاهم با اپوزیسیون تعبیر کرد؟
هم بله و هم خیر. آنچه آقای رفسنجانی گفتند، عین حقیقت است که اپوزیسیون میگوید. ولی این تمام حرف اپوزیسیون نیست. ازجمله آنچه همه علاقمند بودند که آقای رفسنجانی اضافه برآنچه گفتند بدان اشاره کنند، تعداد کشتهشدگان بود. و اینکه چرا افرادی که در روزهای ۲۴ و ۲۵ خرداد کشته شدند، در خیابان به وسیلهی مأمورین دولتی، جسد آنها را دهها روز نگه میدارند و بعد دانه دانه تحویل خانوادهها میدهند و ازشان رسید میگیرند که اینها در تظاهرات کشته نشدهاند و حق ندارند که راجع به اینها حرف بزنند و مراسم یادبود بگذارند. بنابراین آنچه آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه گفتهاند عین واقعیت بود، ولیکن تمام واقعیت نبود. واقعیت متأسفانه دردناکتر از آنچه هست که ایشان گفتند.
آقای رفسنجانی گفتهاند، بگذارید مردم و رسانهها حرفشان را بزنند. آیا این به معنای خواست آزادی بیان است؟ آیا انتظار داشتید که آقای رفسنجانی به این گونه با صراحت صحبت بکنند؟
خواست آزادی بیان در ایران سالهاست که از سوی مردم و ژورنالیستها و ارباب جراید مطرح شده است. و الان بسیار خوشحالم که این خواست مورد تأیید یکی از افراد بانفوذ حکومت قرار گرفته است و بدین شیوه خواست مردم و حقانیت آنها در آزادی بیان به اثبات رسیده است. یعنی الان با شنیدن این حرف تمام دنیا میفهمد که اعتراض مردم به سانسور شدیدی که در ایران است، درست بوده. حتا از تریبون نماز جمعه دومین شخصیت مهم ایران از نبود آزادی بیان گله میکند! پس بنابراین آنچه مردم و ما قبلا اعتراض میکردیم و میگفتیم که ایران بزرگترین زندان خبرنگاران در سطح جهان است، این را حالا دیگر همه باور میکنند. بله! معنای این حرف این است که آزادی بیان در ایران بسیار محدود است.
آقای رفسنجانی دعوت به آشتی میان دو اردوگاه متخاصم کرده است. فکر میکنید بدین گونه وضعیت در ایران آرامتر خواهد شد؟
ببینید، قبل از این که بین دو گروه رقیب آشتی برقرار بشود، بایستی به آشتی بین مردم با حکومت اندیشید. این مردم هستند که دارند بتدریج از حکومت فاصله میگیرند. بنابراین باید کاری کرد که مردم اعتمادشان به حکومت برگردد و این فاصله را کم بکنند. به نظر من آنچه در ایران اتفاق افتاده و جریان دارد، فقط رقابت انتخاباتی نیست. فقط مسئله این نیست که دو گروه سیاسی مقابل هم ایستادهاند و میخواهند سر قدرت با همدیگر منازعه داشته باشند. نخیر! این مردم هستند که در میدان هستند و گلههای دیرینهی خودشان را الان بر زبان میآورند. چنانچه در شعار خودجوش نمازجمعه دیدیم. میگویند: "مرگ برچین" و "مرگ بر روسیه". مگر چین و روسیه در منازعات انتخاباتی دخالت داشتند. نه، این طور نیست. پس چرا مردم میگویند "مرگ بر چین" و "مرگ بر روسیه"؟ برای اینکه دولت ایران مرتکب نقض حقوق بشر شده است، آنهم بارها و بارها، سالها و سالها. مردم اعتراض کردند، ولیکن همواره در شورای امنیت چین و روسیه از اعمال ایران حمایت کردند و این در حالتیست که هر دو کشور خودشان از ناقضان مهم حقوق بشر در جهان هستند و از افرادی هستند که مسلمانها را بیدفاع و بیگناه میکشند.
در دنبالهی همین صحبت شما در مورد رابطهی میان مردم و حکومت، آقای رفسنجانی در سخنان خودشان به حکومت نسبت به فقدان اعتماد میان مردم و حکومت هشدار دادند و خواستار این شدند که این اعتماد میان مردم و حاکمیت احیا بشود. فکر میکنید در این وضعیت بحرانی چنین اعتمادی قابل احیا است؟
بله، اگر عقلانیت به خرج داده بشود و اگر به حرف مردم گوش بدهند، طبیعتا مردم هم اعتمادشان را برمیگردانند. و برای این کار، من قبلا هم بارها گفتهام، چهار مسئله باید اتفاق بیفتد. در درجهی اول خشونتهای دولتی باید متوقف بشود، و حال آنکه دیدیم حتا در نمازجمعهی امروز هم خشونت اتفاق افتاد و به سوی مردم بیگناهی که برای نمازخواندن میرفتند حمله کردند. ازجمله اشاره میکنم به دستگیری خانم شادی صدر که در حقیقت او را دستگیر نکردند، بلکه ربودند. عدهای لباس شخصی بدون داشتن هیچ حکمی کشان کشان یک زن مسلمان را که به نمازجمعه میرفت آنچنان دستگیرش کردند که حتا روسری و لباسش ازتناش بیرون آمد. این شیوهی رفتار با مردم بایستی متوقف بشود. دوم، کلیهی دستگیرشدگانی که بعد از انتخابات دستگیر شدهاند، بایستی فوراً بدون قید و شرط آزاد بشوند. سوم به آسیبدیدگان و خانوادهی شهدایی که بعد ازانتخابات جان خودشان را در راه آزادی از دست دادند، بایستی خسارت پرداخت بشود. و چهارم، این انتخابات باید باطل اعلام شود، و انتخابات دیگری تحت نظارت سازمان ملل متحد برگزار گردد. با این چهار شرط است که مردم اعتمادشان برمیگردد . هرکدام از این چهار شرط بخواهد حذف بشود، بازجای اما واگر باقی میماند و مردم فاصلهشان را با حکومت حفظ میکنند. همچنانکه تا الان هم حفظ کردهاند.
با این شروطی که شما ذکر کردید، به نظر میآید چنین اعتمادی قابل احیا نیست. زیرا از قرار معلوم حاکمیت مقاومت میکند. بنابراین میپرسیم، آیا نظام حکومتی ایران دستخوش بحران شده است؟
مسلماً آنچه در ایران هست حالت عادی نیست و بحران یکی از نامهایش است. مردم میبینید که از هر فرصتی برای بیان آلام خودشان برای بیان گلههای سالیان سال خودشان دارند استفاده میکنند. حکومت بایستی عاقل باشد. با چند حرکت سیاسی که به سمت مردم میتواند برود، میتواند از آنها دلجویی کند و دو مرتبه همان مردم خوب مهربان پشتیبان حکومت خواهند بود. اما آن چهار شرط باید اتفاق بیفتد.
حالا پس از این نماز جمعه که به نظر شما نمازجمعهای تاریخی بوده، فکر میکنید اعتراضها همچنان ادامه خواهند یافت؟
بله. چگونه میشود مادری که بیش از بیست روز است به دنبال فرزندش میگردد و بعد متوجه میشود جسد فرزندش در این مدت در سردخانه بوده و به او نمیگفتند و منتظر بودند سروصداها بخوابد، آیا این مادر باید فراموش کند؟ چه طور میشود که خانوادهی تعداد کثیری که اعضایشان در زندان هستند، اینها فراموش کنند که عزیزانشان اسیرند؟ چه گونه میشود افرادی که فقط به صرف این که ما اعتراض داریم به خیابان آمدند، آنچنان کتک خوردند که استخوانشان شکسته و زخمیشدهاند، این آلام را فراموش کنند؟ و چگونه میشود که مردم گلههای سالیان سال را به این راحتی فراموش کنند؟ بنابراین من به شما قول میدهم آنچه در ایران اتفاق افتاده است فروکش کردنی نیست. اعتراضات مردم تمام نشده است. جنبش تمام شدنی نیست. فقط رنگ عوض میکند. یک موقعی به صورت خیابان آمدن، یک موقعی هم به صورت شعار "الله اکبر"، یک موقع هم به صورت کمیتهی مادران عزادار و شیوههای دیگر. مردم ایران خلاقیت دارند. علیرغم سرکوبهایی که میبینند، علیرغم سانسورهایی که هست، اعتراض خودشان را بیان میکنند. من خوشحالم که بگویم مردم ایران به آن درجه از بلوغ سیاسی رسیدهاند که اعتراضات خود را بسیار مسالمتآمیز بیان کنند. این اعتراضات تمام شدنی نیست.
مصاحبهگر: داود خدابخش
تحریریه: بهرام محیی