"بدن شرمزدهی" زنان ایرانی
۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبهچندی پیش کتاب "پشت حجاب ایران ـ نگاهی به کشوری در پرده"، از کریستیانه هوفمن، (Christiane Hoffmann) در انتشاراتی معتبر دومون، به زبان آلمانی منتشر شد. این روزنامهنگار ۴۱ سالهی هامبورگی، بین سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۴ برای روزنامهی فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ از تهران گزارش مینوشت. پیش از آن هوفمن، گزارشگر همین روزنامه در مسکو بود. تجربههای او از این کشور امکان میدهند که بتواند با دیدی متفاوت و غیر معمول به مسائل ایران، این "کشور در پرده"، نزدیک شود و رویدادهای سیاسی آن را با حوادثی که در روسیه رخ دادهاند، مقایسه کند. هوفمن همچنین در این کتاب برخی از شرایط اجتماعی ایران و آلمان را با یکدیگر میسنجد.
مقایسه و "کشف" تضاد
مقایسه کردن، اصولاً یکی از شیوههای بررسی مسائل در این کتاب است. خواننده در هر فصل با دادههایی که در نگاه اول، غیرقابل مقایسه بهنظر میآیند، روبرو میشود. رویدادهای مهم در کتاب "پشت حجاب ایران" به همان اندازه دقیق و موشکافانه به تصویر کشیده میشوند که اتفاقات بهظاهر کم اهمیت؛ اتفاقاتی که سرانجام به نتایج بزرگ و تعیینکننده میانجامند: اینچنین است که خواننده مثلاً پیمیبرد که برای دریافت اجازهی کار به عنوان روزنامهنگار در ایران، نه تنها وزارت ارشاد، بلکه برخی دیگر از نهادهای دولتی، از جمله وزارت امور خارجه و سازمان امنیت کشور نیز حق اظهار نظر دارند. نمونهی دیگر این که فائزه هاشمی، دختر رئیسجمهور پیشین ایران، هاشمی رفسنجانی، یکی از ثروتمندترین و بانفوذترین مردان ایران، زمانی آشکارا با معممهای محافظهکار در افتاد، چون پنهان نکرد که در پارکی در تهران دوچرخه سواری میکند. این محافظهکاران قدرتمند معتقدند که ورزش زنان، در تضاد با قاعدهها و سنتهای اسلامی است.
قاعدهای که هوفمن در مصاحبههای جالب، متنوع و متعدد خود در این کتاب رعایت میکند، هم بهنوعی به "کشف تضادها" منتهی میشوند: تضادهای بین حرف و عمل، بین قصد و موضع. مثلاً او یک بار با جمیله کدیور، هنگامی که استاد دانشگاه و نمایندهی مجلس بود، به صحبت مینشیند. موضوع گفتوگو، مسئلهی "تنفروشی" در ایران است. هوفمن در این مصاحبه متوجه میشود که کدیور درپاسخهای خود، هیچگاه واژهی "تنفروش" را بهکار نمیبرد و از "زنان خیابانی" یا "زنان ویژه" صحبت میکند. بهنظر او عجیب است که کدیور با چنین برخوردی، سالها پیش با چند تن دیگر از زنان نمایندهی مجلس، دست به تشکیل جمعیتی برای یاری به این زنان زدهاست.
بخش زنان غسالخانهی بهشتزهرا
کتاب "پشت حجاب ایران ـ نگاهی به کشوری در پرده"، پر از مصاحبهها، توضیحات، اطلاعات و تفسیرهایی از این دست است؛ موضوعهایی که این روزنامهنگار پرکار، ابتدا با دقت و وسواسی آشکار، دربارهشان تحقیق کرده است. هوفمن همچنین در مورد تجربههای خود از "مکانهای در پرده" که معمولاً غریبهها به آنها راهی ندارند، گزارش میدهد. به روی او ولی همهی درها بازند، چون او از این امتیاز ویژه برخوردار است که زن است و همسر سفیر سوئیس در ایران: او از جمله میتواند به "بخش زنان غسالخانهی بزرگترین گورستان تهران"، بهشتزهرا، برود و سروگوشی آب بدهد. او همچنین به بخش "زنان و زایمان" یکی از مهمترین بیمارستانهای پایتخت راه مییابد. هوفمن در این بخش، از آنجا که خود حامله است، با یکی از مشهورترین پزشکان متخصص بیماریهای زنان که مسلمانی متعصب است، به گفتوگو مینشیند و برخورد و رفتار "غیرعادی" و "اسلامی" این متخصص را با خود و دیگر زنان باردار زیر ذرهبین میگذارد.
حمام سونا و نمادهای فرهنگی
هوفمن به حمام سونای زنان تهران هم میرود و برای شنیدن صحبتهای همجنسان ایرانی خود گوش میخواباند. در این حال او میکوشد، برداشتهای سوبژکتیو خود را با شاخصهای فرهنگ اسلامی پیوند بزند و به نتیجهی کلی و عامی دستیابد. مثلاً او با دقت در رفتار زنان ایرانی، به این نتیجه میرسد که آنها «بدن خود را نادیده میگیرند.» چون حاضر نیستند در خارج از کابین، لباس عوض کنند و با مایو در اطاق سونا مینشینند. دلیل این «رفتار خوددارانه»، بهنظر هوفمن شرم است. او مینویسد: «زنان ایرانی سعی میکنند، بدن خود را کمتر دریابند و در عین حال، برعکس، دیوانهوار میکوشند که زیباتر و زیباتر جلوه کنند، انگار که زیبایی میتواند، بر شرم غلبه کند. انگار که میتوان با زیبایی بیشتر این حکم را تغییر داد؛ حکمی که مردسالاری اسلامی دربارهی آنان صادر کرده است: این که بدن زن، خطرناک است، که بدن زن نظم جامعه را بههم میریزد، که سلامت جامعه را تهدید میکند و از این رو باید هر طور شده در خفا بماند.» هوفمن همچنین مینویسد که زنان ایرانی دائم به «بدن شرمزدهی» خود میپردازند: «بند و مومک میاندازند، آرایش میکنند، نقش و نگار میکشند، دماغ عمل میکنند، سینه و شکمشان را به دست جراح میسپارند، پوست صورت میکشند، چربی در میآورند، خلاصه پول و وقت فراوانی صرف میکنند تا به کمالی برسند که آنها را سرانجام درخور عشق سازد، کمالی که به آنها اطمینان دهد که دوست داشته میشوند، کمالی که دست آخر بهشان اجازه دهد که از خود خجالت نکشند.»
اینگونه قضاوتهای کلی و برداشتهای عام هرچند در این و آن فصل کتاب به چشم میآید، ولی در مجموع، به جامعیت بررسیهای همهسویه و سرشار از اطلاعات نویسنده خدشه وارد نمیسازد. با اینحال اگر کسی در پی تأئید تصاویر کلیشهای و رایجی که در کشورهای غربی در بارهی ایران وجود دارند، در این کتاب میگردد، بیشک مغبون خواهد شد.
Christiane Hoffmann, Hinter den Schleiern Irans. Einblicke in ein verborgenes Land Dumont, Köln 2008, 340 S., 19,90 E
برای خواندن مصاحبه با کریستیانه هوفمن، به لینک زیر مراجعه کنید.