بار دیگر، «آوای وزغ» گونتر گراس در تهران
۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبهگونتر گراس سالهای طولانی برای اهل مطالعه در ایران نامی آشنا بود، بدون آنکه چیزی زیادی از او به فارسی ترجمه شده باشد. شاید اگر ده سال پیش جایزهی ادبی نوبل به او تعلق نمیگرفت، در این وضع تغییر زیادی به وجود نمیآمد. نخستین کتابی که از گراس به فارسی منتشر شد «موش و گربه» با ترجمهی کامران فانی بود. این کتاب در سال ۱۳۵۰ انتشار یافت و تا ۱۳۷۸ ظاهرا نه نیازی به تجدید چاپ آن احساس میشد، نه به انتشار کتابهای دیگر گونتر گراس. در این فاصله، به طور پراکنده، آثاری از گراس در نشریهها و مجموعهها منتشر شده است. برگردان فارسی «موش و گربه» در چهار سالی که از اهدای نوبل به گراس میگذشت، لااقل چهار بار تجدید چاپ شد.
جایزه نوبل و ترجمههای مکرر از آثار گراس
در یک دههی گذشته نزدیک به بیست کتاب از گونتر گراس به فارسی ترجمه و منتشر شده است. «طبل حلبی»، رمانی که پنجاه سال پیش منتشر شد و شهرتی جهانی برای گراس به همراه آورد، در همین سالها با دو ترجمهی مختلف به فارسیزبانان عرضه شد. از برخی دیگر از آثار گراس، مانند «قرن من» و «کفچه ماهی» نیز دو ترجمه وجود دارد. یکی دیگر از این ترجمههای مکرر «آوای وزغ» است. این رمان را نخستین بار عبدالرحمن صدریه ترجمه و در سال ۱۳۸۰ منتشر کرده بود، اما مانند برگردان او از «طبل حلبی» که یک سال قبل از ان به بازار آمد نظر خوانندگان و منتقدان را چندان جلب نکرد.
بازآفرینی ادبی آنچه از دست رفته
گونتر گراس در شهر دانتسیگ (گدانسک) متولد شده که اکنون در لهستان قرار دارد. این شهر، به عنوان زادگاه از دست رفته، وقایع جنگ دوم جهانی و روابط پرتنش آلمان و لهستان، از مسائلی هستند که گراس در بسیاری از آثارش، از جمله در «آوای وزغ»، به آنها پرداخته است. سال ۲۰۰۵ بر اساس این رمان فیلمی ساخته شد. گونتر گراس در گفتوگویی که بیستم اکتبر همان سال، به این مناسبت در نشریهی «مرکور» منتشر شد، در مورد احساسش نسبت به زادگاهش میگوید، این مسئله را به عنوان واقعیتی برآمده از جنگ پذیرفته است. گراس میافزاید، این موضوع به او به عنوان نویسنده انگیزهای بلندپروازانه داده تا «آنچه را از دست رفته با امکانات ادبیات، با امکانات زبان بازآفریند. و این تلاش از "طبل حلبی" تا "آوای وزغ" ادامه داشته است.»
واکنش ادبی به اتحاد دو آلمان
«آوای وزغ» با دیدار مردی آلمانی و زنی لهستانی در دانتسیگ آغاز میشود که هر دو در جنگ دوم جهانی از وطن رانده شدهاند. راوی جایی اشاره میکند که این دیدار چند روز پیش از فروریختن دیوار برلین و اتحاد دو آلمان شرقی و غربی اتفاق افتاده است. گراس از مخالفان این اتحاد به شمار میرود و «آوای وزغ» واکنش ادبی او به این واقعه و بیانگر نگرانیهای او از آیندهی اروپاست. داستان مانند اغلب آثار گراس با درهمآمیزی واقعیت و تخیل روایت میشود. راوی که ناشناس میماند، وقایع را بر اساس یاداشتها و اسنادی که برایش پست کردهاند نقل میکند. این یادداشتها را کسی فرستاده که ادعا میکند نیم قرن پیش با راوی روی یک نیمکت مینشسته. نویسنده میگوید، باید این خرت و پرتها را برای طرف پس میفرستاد، اما آدرسی از فرستنده در کار نبود. راوی، آنطور که گراس نوشته، به این ترتیب در متن داستان آن زن و مرد قرار میگیرد.
تمایل گراس برای ارائهی چشمانداز تبعات اتحاد دو آلمان با این ترفند آشکار میشود که مینویسد، فرستنده تاریخ نامه را ده سال جلوتر زده. دو شخصیت اصلی «آوای وزغ» رابطهی خود را با ایدهی راهاندازی یک گورستان آلمانی− لهستانی برای راندهشدگان هر دو کشور ادامه میدهند.
ترجمهای در هزار نسخه
مترجم دومین ترجمهی «آوای وزغ» به فارسی آرش طهماسبی است. او بر این کتاب مقدمهای نوشته تا آنگونه که میگوید «نظر و برداشت شخصی خود را از داستان پیشرو بیان» کند. مترجم مینویسد، تا کنون سه رمان از گراس خوانده است و میکوشد «شباهتهای بسیاری» را که میان آنها دیده با خواننده در میان بگذارد. طهماسبی در ادامه اشارهای نیز به زندگینامهی گونتر گراس دارد و تذکر میدهد: «این قسمت را کمابیش از روی مقدمهی کتاب "کفچه ماهی" ترجمهی آقای عبدالرحمن صدریه، انتشارات فردوس، تنظیم» کرده است. طهماسبی در مورد برگردان صدریه از «آوای وزغ» و ضرورت ترجمهی دوبارهی آن توضیحی نداده است. برگردان جدید این کتاب از روی ترجمهی انگلیسی آن انجام شده است. این کتاب را نشر شهر خورشید در سال ۱۳۸۸ روانه بازار کرده و برخلاف اصل آلمانی که Bestseller شد، تیراژ روایت فارسی آن هزار نسخه بیشتر نیست.
بهزاد کشمیریپور
تحریریه: بابک بهمنش