ایران و عربستان؛ در آستانه جنگی تمام عیار یا صلحی پایدار؟
۱۳۹۴ دی ۱۶, چهارشنبهقطع روابط دیپلماتیک عربستان سعودی با ایران و در پی آن دنبالهروی سودان، بحرین و جیبوتی از قدرتمندترین کشور عربی و قطع رابطه دیپلماتیک با ایران تا کنون تنها پیامدهای حمله به سفارت عربستان در تهران نبوده است. کویت و امارات متحده عربی، سطح روابطشان با ایران را به کنسول تنزل دادند و اردن نیز سفیر ایران را برای تذکر فرا خوانده است.
اینها پیامدهایی است که در عرض چند روز پس از اعدام شیخ نمر، روحانی شیعه سعودی در عربستان روابط میان دو کشور را تیره کرده است.
ایران و عربستان سعودی اما تا کنون و در دوران عمر ۳۷ ساله جمهوری اسلامی هرگز روابط دوستانه و نزدیکی با یکدیگر نداشتهاند بلکه بر عکس در بسیاری موارد موضوعاتی باعث قطع موقت روابط دیپلماتیک دو کشور نیز شده است.
مشهورترین این موارد کشتار حجاج ایرانی توسط پلیس سعودی در راهپیمایی موسوم به "برائت از مشرکین" در سال ۱۳۶۶ بود و پس از آن برنامه ترور سفیر عربستان در آمریکا در سال ۱۳۹۰ که ادعا شد از سوی ایران برنامهریزی شده بوده و تا مدتی روابط دو کشور را تیرهتر از آنچه بود کرد.
حالا اما اوضاع کمی فرق کرده؛ نه منطقه دیگر شباهتی به ۳۰ سال پیش دارد و نه رهبران کنونی عربستان همانهایی هستند که در سال ۱۳۹۰ بودند. دولت روحانی نیز با دولت احمدینژاد تفاوت اساسی دارد.
علیرضا نوریزاده، تحلیلگر مسائل کشورهای عربی در گفتوگو با دویچهوله تفاوت رویکرد رهبران کنونی عربستان سعودی با رهبران پیشین این کشور را اینگونه توضیح میدهد: «ملک عبدالله که قبلا هم در مقام امیر عبدالله ولیعهد کشور به علت بیماری ملک فهد عملا زمام امور را در دست داشت، اصولا مردی مسالمتجو بود که ترجیح میداد مشکلات در اتاقهای دربسته حل شود. کمتر حرفهای تند میزد و عملا هم دوران وی دوران آرامش در روابط با ایران بود. به همین دلیل حداقل در سالهای ریاست جمهوری دوره دوم هاشمی رفسنجانی و دو دوره خاتمی روابط دو کشور از روابط عادی همسایگی به مراتب فراتر رفته بود. در حالی که در رهبری جدید محوریت با افرادیست که به قاطعیت معروفاند از جمله محمد بن نایف که در مقام معاون وزیر کشور و سپس وزیر کشور در عربستان به کسی معروف است که کمر القاعده و بعد داعش را شکست.»
نوریزاده اما میگوید حکومتگران جمهوری اسلامی نتوانستند این تغیر شرایط در عربستان را "هضم" کنند و در نتیجه سیاستشان را در مقابل عربستان بر همان منوال قبلی ادامه دادند.
در برابر تندروتر شدن رهبران سعودی، از دید علیرضا نوریزاده، رفتار ایران هم به سمت تندروی بیشتر رفته است: «جمهوری اسلامی علیرغم مداخلاتی که در کشورهای عربی میکرد، ولی در دوران پادشاهی ملک عبدالله همیشه حدودی را رعایت میکرد، مثلا در مورد یمن یا بحرین یا حتی در مورد عراق. ولی امروز مقامات جمهوری اسلامی اعلام میکنند که چهار پایتخت عربی در دستشان است و پایتخت پنجم بزودی سقوط خواهد کرد و اشارهشان به ریاض است. به یمن میروند، جایی که سعودیها آن را حیاط خلوت خودشان میدانند و هرگز حاضر نیستند در دو مورد یمن و بحرین کوتاه بیایند. این را جمهوری اسلامی باید میدانست. یا حمایت جمهوری اسلامی از رژیم سوریه که اینها دست به دست هم داد و فضا را بسیار پرتنش کرد. دقیقا مانند یک انبار باروت بود که یک کبریت میخواست. این کبریت را هم جمهوری اسلامی کشید.»
نوریزاده اما معتقد است که دولتمردان جمهوری اسلامی به موقع متوجه خطیر بودن اوضاع شدند و "فتیله را پایین کشیدند". عربستان سعودی هم با اعلام این موضع که در هر حال در مذاکرات صلح سوریه شرکت خواهد کرد، در حقیقت نشان داد که علاقهای به گسترده شدن ابعاد این درگیری ندارد.
"به نفع عربستان است که جنگ نیابتی به جنگ واقعی تبدیل شود"
شهریار آهی، تحلیلگر سیاسی مقیم سوئد، میگوید هرچه درگیری میان ایران و عربستان در حالت نیابتی و کمتنش اما نه بیمسئله باقی بماند، این به نفع ایران و به ضرر عربستان است.
او در گفتوگو با دویچهوله میگوید: «رقابتها و جنگهای نیابتی این دو کشور در منطقه تا وقتی که در شدت پایین و اختلافات موضعی و نه استراتژیک باشد، به نفع ایران است. دلیلش هم این است که در جاهایی مثل یمن یا بحرین کافیست که مسئله لاینحل بماند تا فشار روی عربستان بیشتر بشود. این برای ایران کافیست. در حالی که عربستان باید ببرد.
عربستان باید به جایی برسد که در یمن یک حکومت مقتدری که بتواند امنیتاش را حفظ کند روی کار بیاید. یا در جایی مثل لبنان وقتی که شرایط ناآرام است، حزبالله دست بالاتری دارد و سنیهای تحتالحمایه عربستان دستشان خیلی ضعیفتر میشود. یا همین نابسامانی اوضاع در سوریه دست ایران را قویتر و حضور ایران در سوریه را موجهتر میکند. این است که در شرایط رقابت با شدت پایین، نه جنگ واقعی، مسائل به نفع ایران تمام میشود. از نظر اقتصادی هم همین طور، این شرایط میتواند قیمت نفت را بالا ببرد و این به نفع ایران است.»
شهریار آهی که سفرهای متعددی به عربستان داشته و از نزدیک با دربار این کشور آشنایی دارد معتقد است وقتی کار به جنگ واقعی بکشد، عربستان دست بالاتری از ایران خواهد داشت، به خصوص در نیروی هوایی: «عربستان بهترین هواپیماهای آمریکایی را در اختیار دارد که هدایت آنها چندان مهارتی هم لازم ندارد. کافی است در چند ۱۰ کیلومتری هواپیمای ایرانی فقط یک دکمه را فشار دهند تا موشکهای هوا به هوای عربستان نیروی هوایی ایران را واقعا از بین ببرند. آن وقت دیگر زمین زیر پای آنها خواهد بود که هر کاری میخواهند بکنند.»
از دید آهی خطر زمانی است که ایران اختلافات را به حدی برساند که عربستان بگوید من چرا در زمین ایران بازی کنم؟ یعنی در آن حوزهای که ایران برتری دارد. به جای آن میزان خشونت را بالاتر میبرد و به جنگ واقعی نزدیکترش میکند، آنجا که برتری با عربستان است. شهریار آهی میگوید: «نقطه خطر عدم ثبات در موازنه استراتژیک بین ایران و عربستان دقیقا همین آستانه خشونت با شدت بالاست.»
"چارهای جز مصالحه نیست"
علیرضا نوریزاده اما معتقد است هم شرایط منطقه و هم میزان عقلانیت حاکم بر دولتمردان دو کشور، مانع از آن میشود که تنشها به یک درگیری منطقهای ختم شوند. او میگوید: «در هر دو کشور هر دو طرف به بنبست رسیدهاند. در سوریه هرچه این جنگ ادامه پیدا بکند به نفع داعش است و هیچ کس نمیخواهد داعش قدرتمند بشود. بنابراین جمهوری اسلامی هم باید گزینههای دیگر را بررسی کند. گزینههای دیگری غیر از اسد هم هست که جمهوری اسلامی میتواند مطمئن باشد که منافع و مصالحش ضمانت میشود. برای جمهوری اسلامی عمدهترین مسئله این است که راهی برای رساندن کمک به حزبالله داشته باشد. اگر حکومت بعدی سوریه این راه را در اختیارش بگذارد، به مصلحت است که دست از پشتیبانی اسد بردارد. همین طور در یمن. دولت قانونی یمن آماده است با حوثیها کنار بیآید. تعدادی وزارتخانه به آنها بدهد و همان موقعیتی را پیدا کنند که تقریبا حزبالله در لبنان دارد. بنابراین به نفع حوثیها و جمهوری اسلامیست که اینها بخشی از حکومت بشوند. چون حکومت مطلق را نمیتوانند به دست بگیرند. بعد هم متحدشان علی عبدالله صالح در یمن بسیار منفور است. این است که به مصلحت هم ایران و هم طرف دیگر است که راه وسطی پیدا بکنند به جای اصرار براینکه ما راهمان درست است و شما راهتان غلط.»
و آیا عربستان هم در مقابل حاضر است قدری از مواضعش کوتاه بیاید؟ علیرضا نوریزاده میگوید: «نگاهی به جهان عرب از دهه ۶۰ میلادی بکنیم. حتی جمال عبدالناصر که با سعودیها و اردنیها دشمن بود، سال ۶۷ ناچار به اتحاد با هردو شد و این اتحاد همچنان در منطقه دوام داشته است. صدام حسین را میبینیم که با ملک حسین بهترین دوستیها را برقرار کرد، در حالیکه دشمن هم بودند. یا شاه ایران با صدام قرارداد الجزیره را بست و جمهوری اسلامی با صدام حسین از در آشتی بر آمد. میخواهم بگویم شرایط منطقه رسیدن به ثبات را ایجاب میکند. هیچکدام از این کشورها همسایگانشان را وارد نکردند یا نمیتوانند صادر بکنند. باید باهم زندگی کنند و این قدر مصالحشان متداخل است که نمیشود ازهم جدا یا تفکیکش کرد. پس باید باهم کنار بیآیند.»
با این وجود شهریار آهی با اشاره به ماهیت حکومت کنونی عربستان معتقد است این رژیم آمادگیاش برای خشونت بسیار بالاست؛ نمونه آن ورود به جنگ یمن بود که ایران اصلا انتظارش را نداشت.
آهی اما تاکید میکند که با دادههای کنونی نمیتوان به یک نتیجه قطعی رسید. او تنها هشدار میدهد: «همین الان میشود به دهها سناریو فکر کرد که با فاکتورها و نیروهایی شروع میشوند که تحت کنترل کامل ایران و عربستان نیستند و هرکدام از اینها ممکن است موجب عبور از آستانه خطر شوند».