انتخابات سوریه، تلاش ناامیدانه یا آغاز اصلاحات؟
۱۳۹۰ آذر ۲۱, دوشنبهبر اساس گزارشهای دولتی نزدیک به ۴۳ هزار نفر برای ۱۷ هزار کرسی نمایندگی شوراهای محلی در سوریه نامزد شدند. رسانههای نزدیک به دولت حضور ناظران وزارت دادگستری در حوزههای رایگیری را، دلیلی بر آزاد بودن انتخابات و اولین قدم در راه اجرای اصلاحاتی ارزیابی کردهاند که بشار اسد از آغاز ناآرامیها قول آن را داده بود. تلویزیون دولتی، با پخش تصاویر صفهای طولانی مقابل حوزههای رایگیری، کوشید نشان بدهد که انتخابات با استقبال عمومی روبرو شده است.
همزمان، جنبش اعتراضی سوریه از درگیریهای خونین تازه میان نیروهای ارتش آزاد و نظامیان هوادار بشار اسد در جبلالسویه و داعل گزارش داد. برپایه این گزارش، نیروهای امنیتی روز دوشنبه (۱۲ دسامبر، ۲۱ آذر) ۱۶ نفر را کشتند که دو تن از آنها خردسال بودند. در مقابل تلویزیون دولتی اعلام کرد که در یکی از حوزههای انتخاباتی مردان نقابدار ۴ صندوق رای را ربودهاند و در درعا ۳ تن از نیروهای امنیتی به دست "تروریستها" به قتل رسیدهاند.
برگزاری انتخابات شوراهای محلی در چنین شرایط ناآرامی با چه هدفی صورت میگیرد؟ به گفته ناظران نقشه جغرافیای سیاسی سوریه آکنده از تضادها و گروهبندیهای مختلف چه در میان مخالفان، چه در ردههای رهبری سوریه است.
گفتوگوئی با علی صدرزاده روزنامهنگار مقیم آلمان:
دویچه وله: آقای صدرزاده! انتخابات در چنین شرایطی در سوریه چه معنایی میتواند داشته باشد؟
علی صدرزاده: دولت میخواهد با این انتخابات نشان دهد که شرایط عادی بر کشور حاکم است. ضمناً این انتخابات براساس قانونی برگزار میشود که اخیراً دولت تصویب کرده و به مردم قول داده که این انتخابات طوری خواهد بود که برخلاف دورههای گذشته تنها کاندیداهای حزب بعث نیستند که میتوانند برندگان این انتخابات باشند، دیگران هم میتوانند. ولی مخالفین میگویند که بهجز در شهر حلب در بندر پرتوس و در برخی از مناطق دمشق، در سایر مناطق انتخابات انجام نشده است. تا حدودی هم این ادعای مخالفین قابل قبول است. چون تا قبل ازاین انتخابات هیچ گونه تبلیغات انتخاباتی صورت نگرفته است. ولی جای شک است که این انتخابات به آن نتیجهای که دولت میخواهد برسد.
درست است که این انتخابات فقط در بعضی نقاط انجام میشود، اما در مقابل اعتراضها هم به بعضی نقاط محدود مانده و به همه جای سوریه سرایت نکرده است. دلیل آن چیست؟ آیا رژیم هنوز در میان بخشی از مردم پایگاه دارد؟ یا ترس از بهوجود آمدن شرایطی مانند مصر و لیبی و قدرتگرفتن اسلامگرایان سبب شده که اعتراضات سراسری نباشد؟
بخشی از طبقهی متوسط جامعه سوریه هنوز در حالت صبر و انتظار به سر میبرد و از شرکت فعال در این ابراز مخالفت ابا داشته است. بخشی از آن ممکن است ناشی از ترس باشد. ولی با امکانات نظامی و اقتصادییی که آقای بشار اسد دارد و با سیستم حکومتی که بر سوریه حاکم است، طبیعیست که بخشی از مردم سوریه نگران آینده و بههرحال به نوعی پشتیبان این رژیم هستند. شاید نه پشتیبان عقیدتی، اما الاقل ترس از آینده هست.
به همین علت این دوگانگی را شما در کل جامعهی سوریه میبینید. شهرهایی مثل حمص، حما و دیرالزور که در آنها اخوان المسلمین اکثریت را دارند مرکز مبارزه است. بقیه نقاط کشور، همان طور که گفتم، در حالت صبر و انتظار است. یک نکتهی دیگری هم هست و آن این که اقلیتهای مسیحی، کرد، آشوری، کلدانی و دیگر اقلیتها که همه در سوریه وجود دارند، نگرانند که بعد از دولت بشار اسد تا چه حد حقوق آنها رعایت خواهد شد. بخشی هم از قدرت گرفتن اسلامگرایان نگران هستند. با توجه به آنچه شما گفتید، تجربهی مصر و لیبی و تا حدودی نیز تونس نشان داد که اسلامگرایان میتوانند بعد از سرنگونی یک دیکتاتوری سکولار رشد کنند. شاید این هم کمک کرده است به این که بخشی از ساکنین شهرهای بزرگ و طبقهی متوسط به این مبارزات نپیوندند.
از آن طرف هم اتحادیه عرب اجرای تحریمها را دائم عقب میاندازد. غرب برخورد شدیدی را که مثلاً با لیبی کرد یا آن طور که در رابطه با مصر ایستاد، عمل نکرده است. آقای نوری مالکی هم در مصاحبهاش در اوایل دسامبر با آسوشیتدپرس از بروز یک جنگ داخلی در سوریه ابراز نگرانی کرد و ترکیه نیز الان تا حدودی لحن خود را تغییر داده. مجموع این معادلات تا چه اندازه ممکن است به بشار اسد امکانی برای تغییر در اوضاع بدهد؟
تمام جوانب ذینفع در این مناقشهی سوریه از دورنمای جنگ داخلی میترسند. چون جنگ داخلی در سوریه بر کشورهای همسایه ازجمله لبنان، عراق و حتی اردن تأثیر میگذارد. به همین علت هم کشورهای عربی مایل به دخالت غرب در سوریه نیستند و میکوشند بحران سوریه با ابتکار خودشان حل شود. پس اتحادیه عرب وارد عمل شد و تحریمهایی را برقرار کرد که دولت سوریه هم اول رد کرد، ولی به صورت مشروط پذیرفت. جامعه عرب هنوز نسبت به این پاسخ مشروط سوریه واکنش نشان نداده است. ظاهراً در درون جامعهی عرب هم نسبت به این که چه قدر به سوریه باید فشار آورد، اختلافنظر وجود دارد. واقعیت این است که کشورهای عرب حوزهی خلیج فارس، بهخصوص عربستان سعودی و قطر، خواهان فشار بیشتر هستند، در حالی که کشورهایی مثل الجزایر، اردن، لبنان و عراق، خواهان فشار زیاد بر سوریه نیستند.
جامعهغرب هم میداند که سوریه لیبی نیست و امکان دخالت نظامی در آنجا وجود ندارد. به همین علت سعی میکند از طریق فشارهای سیاسی بشار اسد را مجبور کند که با مخالفین کنار آید. در حقیقت کلید حل این مناقشه در دست آقای بشار اسد است. ولی در بین اکثر مخالفین نوعی امیدواری به پیروزی وجود دارد و این امیدواری به پیروزی آن قدر زیاد است که پایان این مناقشه هنوز به چشم نمیخورد و مخالفین به این مبارزهیشان ادامه میدهند. بهخصوص کسانی که از ارتش سوریه خارج میشوند و به مخالفین میپیوندند، تعدادشان این اواخر زیاد شده است. ظاهراً اسلحههایی از خارج به دست اینها میرسد که خود این هم عاملی شده است برای این که مبارزهی بین مخالفین بشار اسد و آقای بشار اسد ادامه پیدا کند.
میگویید کلید حل بحران دست بشار اسد است ولی او اگر واقعاً بخواهد، توانایی و ظرفیتاش را هم داشته باشد، چه اهرمهایی برای برگرداندن یک حداقل آرامش به سوریه و انجام یکسری اصلاحات دارد ؟
مهمترین وسیله و اهرم آقای اسد هنوز که هنوز است نیروهای نظامیاش است، اتکایش به خانوادهی علویها است و گذراندن این دوران بحران. تا این که رفته رفته مردم از مبارزه علیه نظام خسته شوند و ضمناً جامعه غرب هم تشخیص دهد که این مبارزات آن طور که باید به پایان نخواهد رسید.
منظور تکیهگاههای اسد نیست. منظور این است که آیا بشار اسد روی صفبندیهای سیاسی جامعهی سوریه، به آن قشر متوسطی که شما به آن اشاره کردید، میتواند تکیه کند و دست به یکسری اقدامها بزند که تا حدودی بتواند وضع فعلی را بهبود ببخشد؟
در بین طبقه حاکمه سوریه، بر سر این که رژیم چهقدر باید به مخالفین نزدیک شد و امتیاز بدهد، اختلافنظر وجود دارد. بعضیها معتقدند که برادر آقای اسد، ماهر اسد که رئیس هنگ چهارم است و سرکوبهای مخالفین را هدایت میکند و پسرعموهای آقای اسد که گروههای شبه نظامی را هدایت میکنند برای سرکوب مخالفین، اینها جزو رادیکالهای نظام بشار اسد هستند و مخالف هرگونه مصالحهای با مخالفین.
این مخالفتهایی که در درون دولت و حاکمیت سوریه هست، خود مانعی برای مصالحه بین مخالفین و دولت شده است. بهخصوص این که ما در سوریه در حدود ۱۵ سازمان مخفی جاسوسی داریم که همه مواظب همدیگر هستند. خود این تناقض و پیچیدگی تا حدودی امکان حرکت را از دولت سوریه گرفته است. اگر آقای اسد به تنهایی تعیینکننده بود، شاید میتوانست کاری کند. ولی آقای اسد ظاهراً گویا تنها تعیینکنندهی اصلی صحنه نیست.
با توجه به تجربه انتخابات مصر و تونس و چهره لیبی پس از قذافی، تا چه اندازه احتمال قدرت گرفتن نیروهای اسلامگرا در سوریه وجود دارد؟
این واقعیت هست که در بین مخالفین هم اختلاف نظر وجود دارد. هم در شورای ملی مخالفین که مرکزش در استانبول است و هم در کمیته هماهنگی که در درون سوریه هست. اینها گروههای متفاوتی از لائیکها، اخوانالمسلمین و حتی بخشی از گروههای کرد هستند و بخشی از سربازان و افسران فراری. بین اینها هم اختلاف نظر هست. اما آنچه حدس زده میشود میان مخالفین بیشتر از همه نیرو دارد، اخوانالمسلمین است که در حقیقت در پی تسویه حساب با خانوادهی اسد است.
مریم انصاری
تحریریه: جواد طالعی