نگاهی به شرایط و دستاوردهای سفر وزیر خارجه آلمان به ایران
۱۳۹۸ خرداد ۲۰, دوشنبهمهدی مهدوی آزاد در یادداشتی با عنوان "هایکو ماس چوب جادو لازم داشت..." مینویسد:
سفر یکروزه هایکو ماس به تهران بر خلاف ظاهر گرم و دوستانهاش، یکی از سردترین و مبهمترین سفرهای وزرای خارجه آلمان به ایران در دو دهه اخیر بود.
تروئیکای اروپایی مخصوصاً آلمان با تمام وجود نگران یک جرقه تازه به انبار باروت خاورمیانه است. بر خلاف دولت ترامپ که در تمام مناقشات خاورمیانه دنبال یک «معامله بزرگ» و حل یک شبه بحران است، اروپاییها ترجیح میدهند به «معاملات کوچک» و حل و فصل تدریجی منازعات فکر کنند. در حالی که آمریکا میکوشد با ترکیب فشار و تهدید، تهران را به پای میز «معامله بزرگ» بکشاند، هدف آلمان این است که ضمن حفظ برجام، تنشها در سوریه و یمن را کاهش داده و فعالیتهای موشکی ایران را کمی مهار کند.
مشکل بنیادین هایکو ماس اما این است که معاملات کوچک مورد نظر او، در حقیقت اصلیترین کارتهای ایران در معامله بزرگ احتمالی با آمریکا هستند. ایرانیها معتقدند با از دست دادن یمن و سوریه و فعالیتهای موشکی، عملاً در مقابل آمریکا خلع سلاح خواهند شد. واضح است که سفر وزیر خارجه آلمان از همان آغاز با اما و اگر مواجه بود.
مشکلات هایکو ماس البته بیش از اینهاست. تروئیکای اروپایی مخصوصاً آلمان به دلیل اختلافات مبنایی با دولت ترامپ تا حد زیادی نفوذ خود بر کاخ سفید را از دست داده و قادر به ایفای نقش سنتی خود در روابط همیشه متشنج ایران - آمریکا نیست. این نقش تاریخی را حالا کشورهایی مثل عراق و ژاپن یا حتی قطر و عمان ایفا می کنند.
روابط ایران و آلمان در ماههای گذشته نیز خیلی درخشان نبوده است. به همان اندازه که آلمان از فعالیت های موشکی و نقش منفی جمهوری اسلامی در یمن و سوریه ناراضی است، ایران نیز از ناتوانی برلین در مقابله با تحریمهای آمریکا خشمگین است. رسوایی ترورهای جمهوری اسلامی در اروپا و بیمیلی ایران به اجرای قوانین بینالمللی پولشویی و تامین مالی تروریسم مشکلات را پیچیدهتر هم کرده است. اینستکس یا کانال مالی اروپا عملا زمینگیر شده است و لحن دیپلماتهای جمهوری اسلامی علیه اروپای حامی برجام نیز مدام تندتر میشود. فرماندهان سپاه و گروههای تندرو مذهبی در ایران طی ماه های گذشته قدرت بیشتری گرفتهاند و چماقهای کلاسیک اروپایی نیز اثرگذاری خود را تقریباً از دست داده است.
مهران براتی در همین زمینه در یادداشتی با عنوان "وزير خارجه آلمان در ايران، بايدها و شايدهاى اين سفر" مینویسد:
دولت آلمان و وزير خارجه آن كه تاكنون تنها نظارهگر تشديد اختلافات ميان ايالات متحده آمريكا و ايران بودهاند به اين نتيجه رسيدهاند كه تنشهاى موجود ميان اين دو كشور به بحرانى منطقهاى و فراتر از آن نزديك شده و اكنون در شرایطی که اختلاف نظرها غیرقابل حل به نظر میرسند و درگیریها عمیق و طولانیمدت شدهاند آلمان و اروپا میبايد هدایت و مديريت بحران را عهدهدار شده و براى جلوگيرى از درگيرى نظامى ميان آمريكا و ايران كه امكان وقوع آن را كم نمیدانند ميانجى مذاكرات دو طرف دعوا شوند.
در اين ميان آمريكا كه دليل خروجش از برجام احتمال دستيابى ايران به سلاح اتمى بود ديگر درباره برجام حرفى نمىزند كه بيش از آن خواهان قطع نفوذ منطقهاى جمهورى اسلامى، خروج شاخههاى برونمرزى سپاه پاسداران از سوريه و عراق، قطع حمايت از حزبالله لبنان و حوثیها در يمن و به ويژه توقف توليد موشكهاى باليستيك دوربرد جمهورى اسلامى است.
مسئله حضور نظامى ايران در منطقه و موشكهاى باليستيك در زمان امضاى توافقنامه برجام هم مشكلى بزرگ در مذاكرات بودند. آن زمان اما براى پرزيدنت اوباما جلوگيرى از گسترش صنايع اتمى و احتمال دست يافتن ايران به سلاح اتمى از ارجحيت مطلق برخوردار بود و در متن توافقنامه هم آن موضوعات به عنوان خواستهايى جنبى از ايران نام برده شدند بدون آنكه اقدامات مشخصى در زمانى معين از ايران خواسته شود.
اكنون اروپايى ها هم با آمريكا همصدا شده، موافق لزوم مقابله با افزایش نفوذ و فعالیت ایران در منطقه و خواستار مذاکره در رابطه با موشکهای بالستیک شدهاند. طرف ايرانى اما گفتوگو درباره مسائلی فراتر از توافق هستهای را تنها به بیاعتمادی بیشتر در میان امضاکنندگان باقیمانده دانسته و سرسختانه در مقابل آن مقاومت میكند. البته اين مقاومت میتوانست در هم شكسته شود چنانچه آن ساز و كار مالى INSTEX كه قرار بود پس از اعمال تحريمهاى كارساز آمريكا عليه جمهورى اسلامى امكان داد و ستد نفتى و غير نفتى ايران را تا حد كمى بيشتر از احتياجات اوليه مردمان آن برآورده كند.
اروپايىها و آلمان تا كنون نتوانستهاند اینستکس را فعال كنند و در مقابله با خروج آمريكا از برجام چهره نشان دهند. میگويند عدم تصويب قوانين مربوط به پولشويى و ديگر قوانين مربوطه از طرف مجلس ايران اجرايى شدن اينستكس را با اشكال روبرو كرده كه اين شايد بهانهاى باشد مناسب، اما نه بيشتر.
حال اگر به امكان ميانجىگرى آلمان براى مديريت بحران و ايجاد شرايط مذاكره ميان آمريكا و ايران برگرديم میتوانيم بگوييم كه يك سلسله اقدامات میتوانند كوششهاى آلمان را به نتيجه برسانند و اين اقدامات حتما در پيشنهادهاى وزير خارجه آلمان به همتاى ايرانىاش زمينه گفتوگو بودهاند.
١. آلمان با همراهى فرانسه و انگلستان امكان فروش روزانه حداقل ٥٠٠ تا ٦٠٠ هزار بشكه نفت و صدور ١٠ تا ١٥ ميليارد كالاهاى غير را از كانال اينستكس ممكن ساخته و ايران برابر ارزش اين صادرات كالاهاى ضرورى خود را از كشورهاى اتحاديه اروپا دريافت مىكند. علاوه بر اين چنانچه روسيه و يا چين هم به اينستكس بپيوندند جمهورى اسلامى میتواند با صدور بخش ديگرى از نفت ايران به اين كشورها نيازهاى وارداتى بيشتر خود را برآورده کند.
٢. ايران مىپذيرد كه حل مسائل مربوط به سوريه و يمن را به سازمان ملل واگذار كند. بخش بزرگى از نيروهاى وابسته به سپاه قدس را از سوريه خارج کرده و همراه با ديگر كشورهاى منطقه نظير عراق و عمان و تركيه طرح پايان مخاصمات را به شوراى امنيت عرضه نموده و خواستار ارسال نيروهاى سازمان ملل به يمن و حائل شدنشان ميان جنگجويان داخلى میشود.
٣. مذاكرات ميان ايران و آمريكا بدون پيش شرط هاى ديگر در توكيو يا ژنو براى اعتمادسازى متقابل آغاز گشته و همسو با اين روند آمريكا بخشى از تحريمهاى خود را، به طور مثال تحريم توليدات پتروشيمى را، لغو میکند.
٤. همزمان با پيشرفت مذاكرات، عربستان سعودى و متحدينش نيروهاى خود را از يمن خارج و جمهورى اسلامى نيز از ادامه كمكهاى خود به حوثیها خوددارى مىكند.
٥. جمهورى اسلامى متعهد میشود كه با كنترل نهادهاى ذیصلاحيت سازمان ملل متحد برد موشكهاى باليستيك خود را در حد امكانات دفاعى محدود نگهدارد. جمهورى اسلامى متعهد میشود كه كمكهاى خود به نيروهاى متخاصم با اسرائيل را قطع كند.
۶. آمريكا به برجام برمیگردد و تمامى تحريمها برداشته میشوند.