هایکو ماس و شینزو آبه در تهران چه میتوانند بکنند؟
۱۳۹۸ خرداد ۱۸, شنبهظرف روزهای آینده تهران کانون مذاکرات فشردهای برای کاهش مناقشه میان ایران و ایالات متحده است. هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان روز دوشنبه (۲۰ خرداد) در تهران با مقامات ایران مذاکره خواهد کرد و دو روز بعد هم شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن ماموریت مشابهی را آغاز خواهد کرد.
سئوالی که در محافل دیپلماتیک مطرح است این است که این تلاشها تا چه حد امکان موفقیت دارند و موانع پیش روی ماس و شینزو آبه برای یک میانجگیری ثمربخش کدامند.
اردیبهشت گذشته، اندکی پس از اعلام ایران در زمینه کاهش برخی از تعهدات خود در برجام، ینس پلوتنر مدیر سیاسی وزارت امور خارجه آلمان به ایران رفت تا هم ایران را نسبت به این اقدام و اقدامات بعدی برای "تخریب برجام" زنهار دهد و هم زمینه سفر هایکو ماس به تهران را فراهم کند.
گرچه سفر پلوتنر با خشنودی آمریکا مواجه نشد، اما به نظر میرسد که ماس در جریان سفر اخیر مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به برلین، هماهنگی لازم را با او در باره سفر خود به تهران انجام داده است.
ایران همزمان با کاهش تعهدات خود در زمینه برجام، از جمله در عدم رعایت مرز ۳۰۰ کیلوگرم در تولید اروانیوم غنیشده و ۱۳۰ تن در آب سنگین، تهدید کرده است که اگر کشورهای اروپایی تا ۱۶ تیر به رشته اقداماتی برای خارج کردن اقتصاد ایران از زیر فشار تحریمهای آمریکا دست نزنند بدون خروج کامل از برجام برخی تعهدات دیگر خود در این توافقنامه را مسکوت خواهد گذاشت و نهایتا گام به گام به سوی الغای آن پیش خواهد رفت. ایران این تهدید را هم کرده است که اگر اروپاییها به "بدعهدی و انفعال" خود در زمینه حفظ برجام ادامه دهند تعهدی به کنترل عبور مواد مخدر از قلمرو خود به سوی اروپا نخواهد داشت و جلوی سیل مهاجران افغان به سوی اروپا را هم نخواهد گرفت. این دو تهدید اخیر البته حساسیت و واکنش چندانی در اروپا برانگیخته است، چرا که خود ایران هم از این چنین رویکردهایی آسیب خواهد دید و وارد مناقشه با سایر کشورهای منطقه (ترکیه و عراق و ...) خواهد شد.
تاکیدات و تصریحاتی که هایکو ماس در چمدان دارد
بنا بر گزارشها هایکو ماس در تهران حامل این پیام هماهنگشده با پاریس و لندن است که "رویکرد ایران که گویا میتواند تعهدات خود در برجام را کاهش دهد و در عین حال برجام را حفظ کند یک توهم است. اگر ایران به تعهدات خود در کلیتش پایبند نماند برجام مردهای بیش نخواهد بود و اروپاییها راه دیگری جز پیوستن به تحریمهای آمریکا نخواهند داشت." البته اروپاییها هم واقف هستند که ایجاد جبهه واحد با آمریکا در تحریم ایران خطر جنگ را که در واشینگتن و در منطقه هوادرانی دارد نه تنها کاهش که افزایش خواهد داد، روندی که لزوما در خدمت منافع امنیتی، اقتصادی و انرژیایی اروپاییها نیست، «ولی رفتار ایران از نظر اروپاییها میتواند وضعیت را به آن سو سوق دهد و از دست پاریس و لندن و برلین هم کاری ساخته نباشد.»
در مجموع اروپاییها از جمله در ماموریت هایکو ماس در حال تاکید و تصریح این پیام به تهران هستند که حفظ برجام شاید منافع اقتصادی این کشور آن گونه که انتظار داشته و از جمله کاهش فاحش اثرات تحریمها، را تامین نکند، ولی به لحاظ سیاسی و ممانعت از ایجاد وضعیت وخیمتر با مولفههایی از تحریمهای اروپا تا بروز جنگ، به سود ایران است که به تعهدات برجامی خود پایبند بماند.
به عنوان یک امتیاز به ایران برای ماندن تام و تمام در برجام ماس احتمالا دوباره کاراترشدن اینستکس (ساز و کار مالی جدید اروپا برای ایران جهت دورزدن تحریمهای آمریکا) را مورد تاکید قرار خواهد داد، با این تصریح که این سازوکار قادر به رفع همه فشارهای تحریمهای شدید آمریکا علیه اقتصاد ایران نیست، هر چند که کشورهایی مانند هلند و روسیه هم برای پیوستن به آن اعلام آمادگی کرده باشند.
سازوکار با کارکردی دور از انتظارات ایران
اروپاییها با به راهانداختن اینستکس پس از ماهها تعویق و تأخیر، خواستهاند که هم ایران را به برجام پایبند نگه دارند تا دور جدیدی از رقابت اتمی در منطقه و تغییر در موازنه کنونی قوا را مانع شوند، هم باب مذاکره در مورد سایر مواضع و رویکردهای از نظر آنها مناقشهانگیز ایران را باز نگه دارند، و هم تجارت با ایران را ولو در سطح محدود حفظ کنند تا حلقه اتصال با اقتصاد پرظرفیت ایران برای شرایطی که وضعیت مناسبات این کشور عادی شد باقی بماند.
ولی اینستکس در واقعیت امر بورس معامله کالایی است که ظرفیت و موفقیت آن در بیرونکشیدن ایران از زیر فشار تحریمها به شدت محدود است. شرکتهای بزرگی که از ایران خارج شدهاند و یا با آن معامله نمیکنند مسئلهشان صرفاً قطع ارتباطات بانکی ایران زیر فشار آمریکا نیست، بلکه معامله با ایران به معنای محرومیتشان از بازار بسیار بزرگتر آمریکاست.
بسیاری از شرکتهای کوچک هم بیش از آن زیر فشار آمریکا و انسدادهای بانکی آن هستند که وارد ریسک معامله با ایران بشوند. این که حتی از ترس تحریمهای آمریکا وزارتخانههای اقتصاد و دارایی سه کشور عضو اینستکس (آلمان، فرانسه و بریتانیا) حاضر نشدهاند مأموران خود را به شورای نظارت بر اینستکس بفرستند و مأمورانی از وزارتخانههای خارجه که سررشتهای در این مسئله ندارند این مأموریت را به عهده گرفتهاند هم، خود نکته گویایی از تأثیر محدودساز آمریکا بر کارکرد نهاد تازه است.
امتناع و تعلل ایران از امضای دو پروتکل مربوط به "گروه مالی ویژه" (FATF) در زمینههای پولشویی و تامین مالی تروریسم هم کار را برای اروپا در گسترش و تقویت اینستکس آسانتر نمیکند.
اروپاییها گفتهاند که با اینستکس میخواهند سطح تجارت با ایران را (ولو در عرصههای غذایی، دارویی و تجهیزات پزشکی) دستکم در سطح دوره قبلی تحریمها و قبل از امضای برجام نگه دارند و نگذارند که رویکرد تهاجمیتر دولت آمریکا در این دوره کل تجارت با ایران را فلج کند. منتهی مشکل این است که فشارهای تحریمی آمریکا از یک ماه پیش فلج کل صدور نفت ایران و به صفر رساندن آن را دنبال میکند و در روزهای اخیر حتی صنایع پتروشیمی هم که سهم نسبتا قابل اعتنایی در صادرات ایران بعد از نفت داشته به تدریج به فهرست تحریمها اضافه میشود. به این ترتیب صدور هر مقدار نفت و مواد پتروشیمی ایران از نظر آمریکا نقض تحریمهاست و با توجه به قدرت آمریکا در بازارهای مالی و اقتصادی جهان کمتر کشوری ریسک خرید رسمی از ایران و ارائه بهای آن به اینستکس را میکند.
به این ترتیب ایران رسما صادراتی نخواهد داشت که درآمدی وارد اینستکس کند تا بتوان با آن مطالبات صادرکنندگان کالا به این کشور را تصفیه کرد. این که مایک پمپئو در سفر اخیرش به برلین گفت که واشینگتن مخالفتی با کارکرد اینستکس در زمینه غذایی و دارویی و تجهیزات پزشکی ندارد با توجه به محرومیت این سازوکار از درآمدی قابل توجه از سوی ایران بیشتر شاید به یک شوخی تلخ شبیه باشد.
تهران و واشینگتن و شرایط ناسازگار برای مذاکره
تا آنجا که به میانجیگری برمیگردد نیز، دست ماس چندان باز نیست. آمریکاییها اگر حتی شروط دوازده گانه پمپئو را هم مسکوت بگذارند و آن را نه به عنوان پیششرط، بلکه به عنوان انتظاری که از حاصل مذاکرات دارند معرفی کنند، باز هم تاکیدشان از زبان ترامپ این است که با ایران میخواهند بدون قید و شرط مذاکره کنند که همین هم از نظر ایران مانع بزرگی برای مذاکرات است.
ایران از زبان آقای خامنهای و هسته سخت قدرت اصولا مذاکره با آمریکا و به خصوص دولت کنونی آن را نفی میکند و «سم مضاعف» میداند. حسن روحانی و دستگاه دیپلماسی هم که موضع ملایمتری دارند، برای شروع مذاکرات، برچیدن تحریمها و بازگشت آمریکا به برجام را شرط گذاشتهاند که با رویکرد ترامپ مبنی بر «مذاکرات بیقید و شرط» در تضاد است. به عبارتی، آمریکاییها خروج از برجام و بازکردن دست خود برای تحریمهای گسترده علیه ایران را، هم اهرمی برای سوق تهران به مذاکره و هم محملی برای گرفتن بیشترین امتیازات از آن میدانند، امتیازاتی مشتمل بر تعطیل کامل غنیسازی در ایران، محدودسازی توان و آزمایشهای موشکی جدید این کشور و مجموعا تغییر در رویکردهای تهران آن گونه که با نگاه و نظر عربستان و به خصوص دولت اسرائیل تطبیق داشته باشد. به عبارتی حساسیتها در باره برنامه هستهای و موشکی و منطقهای ایران تا حدود زیادی به نوع رویکرد و سیاست تهران نسبت به اسرائیل برمیگردد و هدف سیاستهای "فشار حداکثری" هم در نهایت رساندن ایران به نقطهای است که با توجه به سیاستهایش در برابر اسرائیل و غرب و دیگر متحدان منطقهای آن در شرایطی قرار گیرد که قدرت عرض اندام و برهم زدن توازن قوا در منطقه را بیش از پیش از دست بدهد و در بهترین حالت رژیمی دیگر بر ایران حاکم شود.
اروپاییها در مجموع با هدف "مهار ایران" و ملاحظه "دغدغههای امنیتی اسرائیل" همسو هستند، ولی در روش، منزویسازی کامل ایران و خلع ید از آن در همه زمینههایی که مورد نظر اسرائیل و واشینگتن است را سیاستی معطوف به هدف نمیدانند. آنها همچنان ابرازهای نرمتر برای تغییر سیاست در ایران و قویکردن نیروهای معتدلتر را کارآترارزیابی میکنند. ماندن آنها در برجام هم در همین چارچوب است و ماموریت هایکو ماس هم این است که سیاست اروپا به شکست نیانجامد، هر چند به جز گوشزدکردن خطرات رویآوردن ایران به گزینههای دیگر اهرم و امتیاز ویژهای هم برای تشویق تهران به حفظ رویکردهای تا کنونیاش در برجام در چمدان ندارد.
برگهای بازی شینزو آبه
تا آنجا که به سفر میانجیگرانه شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن به تهران هم برمیگردد، او نیز با همان محدودیتها و موانع هایکو ماس روبروست، ولو که کشورش عضوی از برجام نباشد و از این رو در قیاس با اروپا با واشینگتن چالش کمتری داشته باشد، ولو که باز در قیاس با اروپا سابقه روابط ژاپن با ایران حسنهتر و بیتنشتر به نظر برسد، ولو که روسیه هم رسما حمایت خود را از ماموریت آبه اعلام کرده باشد و ولو که ژاپن به ایران هم از لحاظ بازاری برای تولیدات و سرمایهگذاریهای خود و هم از منظر تامینکننده بخشی از انرژیاش نگاه ویژهای داشته باشد. با این همه، تفاوت شرایط ایران و آمریکا برای مذاکره (هنوز) چنان از هم فاصله دارد که آبه هم بعید است که بتواند راهگشایی کند.
در محافل سیاسی ژاپن این امکان مطرح است که آبه برای ایجاد فضایی آرامتر برای گفتوگو و مذاکره میان دو طرف حسن روحانی را به عنوان میهمان به اجلاس رهبران گروه ۲۰ که در اوایل تیر در ژاپن برگزار میشود، دعوت کند یا اگر این کار هم به هر دلیل ممکن نشد، با انتقال نقطهنظرات تهران به ترامپ در اجلاس یادشده همچنان به تلاش برای جستجوی مشترکات حداقل برای آوردن دو طرف به پای میز مذاکره ادامه دهد، تا کانالهای ارتباط همچنان باز بماند و شرایط به سوی وضعیتی وخیمتر سوق نیابد.
در مجموع حاصل مذاکرات ماس و آبه در تهران شاید بیش از همه تلاش برای ممانعت از بالاگرفتن تنش میان ایران و آمریکا و نه حل بحران باشد، چرا که همان طور که اشاره شد با توجه به تفاوت شدید دیدگاهها میان تهران و واشنیگتن در باره شرایط و نتیجه مذاکره، آمدن آنها به پای میز مذاکره (هنوز) امر ممکنی نیست.
در تهران ظاهرا این نگاه حاکم است که اگر آمریکا شرایط روحانی را هم نپذیرفت، میتوان با همین وضعیت زیر فشار تحریمها مقاومت کرد تا سال ۲۰۲۰ و انتخابات آمریکا فرابرسد، شاید که ترامپ از قدرت کنار برود و دولتی کمتر سختگیرتر از دمکراتها سر کار بیاید یا حتی اگر ترامپ هم در قدرت بماند با توجه به عدم دغدغه برای انتخابات دور سوم که او را از ملاحظه لابی اسرائیل یا این یا آن نیرو و کشور دیگر بینیاز میکند راه برای مذاکره در شرایط آسانتر و حتی بازگشت به دوران اوباما فراهم شود.
"نه مذاکره، نه جنگ" راه حل نیست
مشکل این امید و نوید این است که سیاست آمریکا صرفا در کاخ سفید رقم نمیخورد و تجربه ۴۰ ساله، حتی دوران اوباما هم نشان داده است که اگر ایران مسائل اساسیاش، از جمله نوع رویکردهایش در منطقه را تغییر ندهد حل موانع در رابطه با غرب به طور عام و با آمریکا به طور خاص همچنان سخت و ناممکن خواهد ماند، چه با ترامپ و چه بیترامپ. از این رو تحمل فشارهای کنونی و قبول آسیبهای سنگین تحریمها برای همه عرصههای زندگی مردم و سکتههای باز هم بیشتری که در روند توسعه کشور ایجاد میکند با امید چشماندازی بهتر، بدون تغییر در سیاستهای جاری تهران در منطقه و بدون به دستگرفتن ابتکار عمل برای خروج از بنبست کنونی که معنای بالابردن دستها را نمیدهد ممکن نخواهد بود.
ایران امکانات زیادی برای به دست گرفتن ابتکار عمل جهت تقویت مواضع اروپا و ژاپن و حتی چین و روسیه، بهبود مناسبات با آمریکا و منزویسازی تندروها در منطقه و در واشینگتن دارد. سیاست "نه جنگ، نه مذاکره" تهران که امید واهی به سال ۲۰۲۰ و انتخابات آمریکا دوخته است در راستای این ابتکار نیست، انفعال و ضدابتکاری مبتنی بر توهم و درسنیاموختن از ۴ دهه است.