ایران و آمریکا: یک کمی جنگ؟
۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبهتهدید ایران به خروج گام به گام از برجام، اعزام دو ناوگان آمریکا به خلیج فارس، خرابکاری در چهار کشتی تجاری در نزدیکی بندر فجیره، حمله موشکی حوثیهای یمن به یکی از تاسیسات نفتی عربستان سعودی، ابراز شادمانی تندروهای ایرانی نسبت به این دو اقدام تروریستی، صدور دستور خروج بخشی از کارکنان سفارت آمریکا از بغداد، همه زنگهای خطری هستند که یکی پس از دیگری به صدا در میآیند تا احتمال درگیری نظامی آمریکا و متحدان منطقهایاش را با ایران گوشزد کنند.
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا هیچ فرصتی را برای بیان این نکته که "قصد جنگ با ایران را ندارد" از دست نمیدهد. بسیاری از تحلیلگران غربی هم بر این باورند که حمله به نیروهای ایران در دستور کار کاخ سفید واشنگتن نیست. عقل سلیم هم می گوید که منافع آمریکا را در شرایط حاضر ادامه حالت نه جنگ و نه صلح در خلیج فارس بیش از ورود به جنگی تامین میکند که نه گستره آن را میتوان پیش بینی کرد و نه پایان آن را.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
اما از سوی دیگر، به نوشته پایگاه اینترنتی هفته نامه دی تسایت آلمان، دونالد ترامپ چنان خشم و نفرتی نسبت به جمهوری اسلامی و نیروهای نظامی و شبه نظامی وابسته به آن در منطقه در دل پرورانده است که به این گفته او نیز نمیتوان اطمینان داشت.
خلیج فارس به این ترتیب حالت کبریت و انبار پنبه را پیدا کرده است. یک اشتباه کوچک از سوی ایران یا نیروهای وابسته به آن در عراق و سوریه و یمن و باریکه غزه و لبنان، این بار بر خلاف همیشه برای شعله ورشدن این کبریت و انفجاری تازه در خاورمیانه کافی خواهد بود. در سالهای اخیر، نوک حمله این نیروها، رقبای منطقهای ایران مثل عربستان سعودی و اسرائیل بودهاند. کافی است یکی از پیکانها، به عمد یا به سهو به سوی نیروهای آمریکایی هدف گرفته شوند، آنگاه، پیش بینی ابعاد واکنش آمریکا تا بروز نکرده باشد، بسیار دشوار خواهد بود.
گمانه زنیها در این زمینه که سرانجام جنگی میان ایران و آمریکا درخواهد گرفت یا نه، ادامه دارند. در این میان، پایگاه اینترنتی هفته نامه دی تسایت آلمان عنوانی را برای مقاله تحلیلی روز چهارشنبه ۱۵ آوریل خود برگزیده است که در نهایت گویای احتمالی ترین سناریوست: "یک کمی جنگ"؟
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
هفته نامه آلمانی به این ترتیب پیش بینی میکند که آمریکا ممکن است با وقوف به موقعیت داخلی بسیار ضعیف جمهوری اسلامی جنگ کوچک و قابل مهاری را آغاز کند تا بتواند جمهوری اسلامی را در موضع ضعف بر سر میز مذاکره بنشاند و ۱۲ شرطی را که پیش تر برای بازگشت به برجام اعلام کرده بود به تهران تحمیل کند. فروریختن ستون پنجم نظامی جمهوری اسلامی در سوریه، عراق، یمن، لبنان و باریکه غزه برجسته ترین این شرایط است؛ چیزی که عربستان سعودی، اسرائیل، دولت مرکزی یمن و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از مدتها پیش برای تحمیل آن به ایران بر واشنگتن و بعضا حتی بر مسکو فشار می آورند.
ماجرای عراق تکرار نمی شود
نویسندگان دی تسایت، مقاله خود را با تشبیه شرایط امروز منطقه با روزهای پیش از حمله آمریکا به عراق در ماه مارس سال ۲۰۰۳ این پرسش را مطرح میکنند که آیا همان سناریو ممکن است در برخورد با ایران تکرار شود؟
در جست و جوی پاسخ این پرسش آنها پس از اشاره به اعزام ناوگانهای آمریکا به خلیج فارس و خرابکاری در کشتیهای تجاری و تانکرهای نفتی متحدان آمریکا و مهمترین رویدادهای تازه دیگر مینویسند که ایالات متحده آمریکا بار دیگر به عنوان ژاندارم جهان علیه ترور و آشفتگی در خاورمیانه وارد صحنه میشود، زیرا سرویسهای اطلاعاتیاش ارتباطات تهران را با شبه نظامیان تحت پشتیبانی خود در عراق و سوریه رمزگشایی کردهاند. آمریکا مدعی است که در این ارتباطات، حمله به دیپلماتهای آمریکایی در منطقه طراحی شده بود و به همین دلیل است که وزارت خارجه آمریکا روز ۱۴ مه بخشی از دیپلماتهای خود را که حضورشان در بغداد چندان ضروری نیست به ترک خاک عراق فراخواند.
چهار همکار دیتسایت سپس همه این رویدادها را نشانه آن ارزیابی میکنند که آمریکا ظاهرا برای توسل به اسلحه آماده شده است، اما همسان فرض کردن شرایط امروز با شرایط دوران حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی یک فریب بزرگ است؛ ایران قوی تر از عراق آن روزها است و "ائتلاف کشورهای موافق حمله" نیز مثل آن روزها عملی نیست. از سوی دیگر دونالد ترامپ مثل جورج بوش خود را صاحب یک ماموریت در عرصه سیاست جهانی نمیداند، بلکه رئیس جمهور کشوری خسته از جنگ است که به انتخاب کنندگان خود قول داد به حمام خون پرهزینه خاورمیانه پایان دهد. با این همه، شدت خشم دولت فعلی آمریکا علیه رژیم حاکم بر ایران باید برای ما روشن باشد.
سلطه طلبی سیری ناپذیر ایران
در مقاله تحلیلی دی تسایت با یک همکار بسیار نزدیک مایک پمپئو وزیرخارجه آمریکا گفت و گو شده است که چون به لحاظ قانونی اجازه ندارد از سوی وزارت خارجه صحبت کند، در خواست کرده نامش فاش نشود.
این مقام آمریکایی که دی تسایت مینویسد به مسائل خاورمیانه احاطه کامل دارد، ایران را به در پیش گرفتن یک سلطه طلبی سیری ناپذیر متهم کرده که دولت ترامپ برخلاف اوباما نمیتواند با نرمش با آن برخورد کند. او میگوید: «اوباما نتوانست این واقعیت را در توافقنامه هستهای به گونهای که با ایران امضا شده است درک کند. او افرادی مثل ملاهای ایرانی، پوتین و هیتلر را هرگز نفهمید. ترامپ اینها را میفهمد.»
در توضیح تفاوت سیاست آمریکا و اتحادیه اروپا در برابر ایران، دی تسایت به نقل از همکار نزدیک مایک پمپئو مینویسد: «آمریکا هم مثل هایکو ماس وزیرخارجه آلمان میخواهد که ایران صاحب بمب اتمی نشود. اما این در حال حاضر هدف ثانوی آمریکا است. هدف مهم تر واشنگتن متوقف کردن سلطه طلبی ایران در منطقه است. در حالی که به باور دیپلماسی آمریکا، توافق هستهای با رساندن پول زیاد به ایران کمک کرد تا گروههای تروریستی وابسته به خود را بیش از پیش تقویت کند. آمریکا اکنون میخواهد با بیشترین فشار ایران را به مذاکرات بیشتری برای پایان دادن به تامین مالی تروریستها مجبور کند.»
آمریکای ترامپ این را که برنامه اتمی ایران خطر نهایی است، رد میکند و معتقد است که تبدیل ایران به قدرت برتر منطقهای، پشتیبانی از سازمانهایی مثل حزب الله لبنان و حماس در فلسطین به موازات تهدید دائمی اسرائیل به نابودی، خطرناکتر از برنامه هستهای است. خطری که با توافق هستهای و برداشتن تحریمها تشدید شده است.
آیا عربستان سعودی به عنوان متحد قدیمی آمریکا هم مشکلی شبیه ایران نیست؟
این پرسش نویسنده دی تسایت خشم مقام بلندپایه آمریکایی در واشنگتن را برمیانگیزد. او پاسخ میدهد: "این مقایسه درست نیست. ملاها میخواهند بر همه دنیا سلطه پیداکنند و این هدف را با روشهای گشتاپویی دنبال میکنند. اوباما خیال میکرد میتواند آنها را با جا دادن در دنیای مسخره داووس راضی کند.»
از دید نویسندگان هفته نامه آلمانی، از قضا همین داوریهاست که میتواند در تهران مقاومت ایجاد کند. آن ها مینویسند: «در آنجا تقسیم قدرت پیچیدهای وجود دارد. این سو رئیس جمهور روحانی در صدر دولت، آن سو آیتالله خامنهای رهبر انقلاب، حکومت خودکامه اسلامی و سپاه پاسداران برای حفاظت از رژیم. یک سو سیاستمدارانی که بر سر توافق هستهای مذاکره و آن را امضا کردند، سوی دیگر مخالفانی که در نهایت هرگز این پیمان را نمیخواستند، زیرا آن را مداخله خارجی در آینده اتمی ایران میدانستند. همه اینها قدرتی را میسازند که در منطقه به شدت دامن گستر شده است: میدان جنگ سوریه، جنگ نیابتی در یمن و غزه.»
حسن روحانی از نگاه نویسندگان آلمانی با توافق اتمی هویت مییابد: «او کسی بود که به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی بر سر این پیمان مذاکره و به عنوان رئیس جمهور آن را امضا کرد. اکنون شکست قرارداد از سوی آمریکا زیربنای سیاست او و وزیرخارجهاش ظریف را نابود کرده است. این دو اکنون در ایران نقش دو چهره ضعیفی را دارند که ایران را ساده لوحانه به سمت یک توافقنامه فریبنده هدایت کردند.»
به تازگی یک روحانی بلندپایه به روحانی و وزیرخارجه اش درس داده است: «آدم باید دشمن خود را بشناسد. حالا که آمریکا دیگر به توافق متعهد نیست، دولت باید انقلابی برخورد کند. یعنی توافق هستهای را فسخ کند.»
در بخش دیگری از تحلیل دیتسایت میخوانیم: «از دید مشاوران آیت الله خامنهای توافق هستهای نتیجهای نداشت. گشایش کوتاه مدت اقتصادی تنها بازرگانان و شهرنشینانی را خوشحال کرد که با زبانهای خارجی آشنایی دارند و جزو طرفداران او نیستند. در مقابل پاسداران انقلاب با امپراطوری اقتصادی خود نیازی به گشایش کشور به روی غرب نداشتند، بلکه دقیقا عکس آن را میخواستند. آنها از تحریم، انزوا و فشار خارجی سود می برند. زیرا تنها در یک اقتصاد قحطی زده است که آن ها میتوانند رانتها را تقسیم کنند، تجارت خارجی را تحت کنترل داشته باشند و انحصارات خود را گسترش دهند.»
روحانی و فرار به پیش
در چنین موقعیتی بود که حسن روحانی هفته گذشته فرار به جلو را برگزید: او اعلام کرد که اگر کشورهای امضاکننده توافق هسته ای ظرف ۶۰ روز آینده به تعهدات خود عمل نکنند، ایران بخشی از تعهدات خود در برجام را گام به گام نقض خواهد کرد. روحانی با این کار به سیاست رقبای خود نزدیک شد. با فشار خارجی، تفاوتهای داخلی رنگ میبازند و همه طرفها آمریکا را دشمن ارزیابی میکنند.
دی تسایت اظهارات مقامات ایران درباره هزینههای سنگین مبارزه با قاچاق مواد مخدر و نگهداری میلیونها مهاجر افغانستانی را تهدیدی برای اروپا ارزیابی میکند تا کشورهای اروپایی در برابر ابرقدرت آمریکا بایستند.
اما به راستی از اروپایی ها در برابر سیاست تهاجمی جدید آمریکا چه کاری ساخته است؟ تلاشهای آنها برای پشتیبانی از شرکتهای اروپایی فعال در ایران در برابر تحریم آمریکا تاکنون نتیجه چندانی نداشته است.
در جریان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی کشورهای عضو اتحادیه اروپا دارای موضع واحدی نبودند. بریتانیاییها از جورج بوش پشتیبانی کردند، اما فرانسویها و آلمانیها در برابر او ایستادند. این بار اروپاییها بر سر نفی تهدیدها و ماجراجوییهای نظامی اتفاق نظر دارند. حتی بریتانیا که به دلیل خروج از اتحادیه اروپا برای نزدیکی با آمریکا میکوشد، خط اتحادیه اروپا را دنبال میکند.
دی تسایت در پایان مقاله تحلیلی خود به این نتیجه میرسد که بزرگترین مانع تکرار سیاست جنگی آمریکا در آغاز قرن اخیر خود دونالد ترامپ است. ترامپ نمادهای جنگی، مردان قوی، ناوهای هواپیمابر و درشت گویی را دوست دارد، اما عاشق جنگ نیست. او ابتدا دیکتاتور کره شمالی را به باد فحاشی گرفت و بعد با او به گفت و گو نشست. او احتمالا در برخورد با تهران نیز همین کار را خواهد کرد. ترامپ مایل به مذاکره بر سر پیمان اتمی تازهای است که به موجب آن ایران متعهد شود سازمانهای تروریستی را مورد حمایت قرار ندهد. او امیدوار است تهران را با همان شیوهای که پیونگ یانگ را به پای میز مذاکره نشاند به گفت و گو وا دارد. اما رهبری ایران به این میاندیشد که اگر مثل کره شمالی به بمب اتمی دسترسی میداشت با موضع قوی تری بر سر میز مذاکره می نشست.
یک انفجار بزرگ و دیگر هیچ؟
همکار نزدیک مایک پمپئو وزیرخارجه آمریکا در پایان مصاحبه با دیتسایت تاکید کرده است که در تنش ایران، جنگ برنامه آمریکا نیست، اما میتواند یکی از امکانات باشد. او معتقد است اگر امنیت نیروهای آمریکایی از سوی گروههای تروریستی وابسته به ایران تهدید جدی شود، آمریکا با "یک انفجار بزرگ" پاسخ خواهد داد. طبعا ترامپ مثل جورج دبلیو بوش به ایران لشگرکشی نخواهد کرد. او قول این را داده و مایل است که سال آینده دوباره انتخاب شود. او بیشتر به حملههای هوایی میاندیشد؛ حملههای هدفمند به پالایشگاهها، تاسیسات تامین برق و یا نابودی زیرساختهای خطوط هوایی غیرنظامی.
آیا کار به اینجا خواهد رسید؟ دی تسایت چنین چیزی را هدف ترجیحی دونالد ترامپ نمیداند و مینویسد: «حسن روحانی رئیس جمهور ایران باید تاکنون ۱۶ بار به گفت و گو با ترامپ دعوت شده باشد. آخر هفته گذشته ترامپ بار دیگر از تهران خواست با او تماس تلفنی برقرار کند. برای اطمینان از این که امکان تماس وجود دارد، کاخ سفید یکبار دیگر شماره تلفن شخص ترامپ را در اختیار سفارت سویس در تهران گذاشت که حافظ منافع آمریکا در این کشور است.»