روز جهانی کارگر؛ تحمیل حق اعتصاب به دولت و کارفرما
۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۰, سهشنبهحداقل دستمزد کارگران ایرانی در سال ۹۸ یک میلیون و ۵۱۷ هزار تومان تعیین شده؛ یعنی روزی ۵۰هزار و ۵۶۲ تومان. با این دستمزد، یک نفر میتواند روز را با یک کیلو پیاز، سه قالب پنیر و ده عدد نان سنگگ به شب برساند، به شرط آن که در خیابان یا بیابان بخوابد.
سفره خانوارهای کارگری هر سال محقرتر میشود و جامعه کارگری بیبضاعتتر، اما مشکلات کارگران به فشار معیشتی محدود نیست. اقتصاد نحیف و واحدهای صنعتی در حال احتضار، امنیت شغلی این طبقه را تهدید میکند. به ازای تعطیلی هر کارخانه و کارگاه، دهها و صدها کارگر بیکار میشوند و هم زمان هر اعتراض و مطالبه، انگ امنیتی میخورد.
با تشدید فشارهای اقتصادی در سال ۹۷، خیل کثیری از واحدهای تولیدی یا برچیده شدهاند یا با حداقل ظرفیت کار میکنند. منابع دولتی میگویند از ۴۳هزار واحد موجود در شهرکهای صنعتی کل ایران، ۱۱ تا ۱۲ هزار واحد در رکود و نیمه تعطیلی به سر میبرند و تنها ۲۵درصد واحدها با ظرفیت بالای ۷۰درصد فعالیت میکنند. در آخرین نمونهها، معاون طرح و برنامه وزارت صنعت اول اردیبهشت ۹۸ از شناسایی دو هزار واحد نیمه تعطیل خبر داد و استاندار اصفهان از تعطیلی ۳۰۰ واحد تولیدی در شهرکهای صنعتی این استان.
فریبرز رئیسدانا، اقتصاددان معتقد است که ۷۰درصد کارگران ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند. او حداقل دستمزد را با درنظر گرفتن تورم ۳۰ تا ۴۰درصدی، ۵/۳میلیون تومان میداند.
در اسفند ۹۷ و در زمان بررسی حداقل دستمزد، چهار تشکل مستقل کارگری در اطلاعیه مشترکی خواهان حداقل دستمزد ۷ میلیون تومانی شده بودند. سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای نیشکر هفتتپه، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری و گروه اتحاد بازنشستگان، شورایعالی کار را نیز فاقد صلاحیت تعیین مزد کارگران خواندند.
این قبیل اطلاعیهها در شرایطی صادر میشوند که تشکلهای مستقل کارگری یا دچار شکاف و تفرقهاند یا شاهد "سندیکاهای برساخته" و "موازی" چون "شورای اسلامی کار هفت تپه" یا "مجمع عمومی سندیکای واحد".
در این شرایط قراردادهای موقت که جنبه عرفی و عمومی یافتهاند، و به تدریج جای خود را به قراردادهای شفاهی میدهند. سال ۹۷ سال اعتراضات و اعتصابات کارگری بود و همزمان سال دستگیری و سرکوب کنشگران این عرصه.
دویچه وله فارسی برای مرور مطالبات و شاخصهای جنبش کارگری در ماههای گذشته، پای صحبت علیرضا نوایی، فعال کارگری و عضو "اتحاد بینالمللی حمایت از کارگران ایران" نشسته است. او با اشاره به رشد کمی اعتراضها، ورود نسل جدیدی از تشکلهای صنفی مستقل را به فال نیک میگیرد و یک دستاورد برجسته را "تحمیل حق تجمع و اعتصاب به حاکمیت" میداند.
● دویچه وله: از پارسال تا امسال جامعه ایران شاهد روزهای پرتلاطمی بوده است. شاخصترین تحول در جامعه کارگری چه بوده؟
علیرضا نوایی: اولین شاخص، رشد اعتراضات کارگری از نظر کمی است. در ادامه روند رو به رشد اعتراضات کارگری در دهه ۹۰ ما شاهد رشد ۲۷درصدی این اعتراضات بودیم. مطابق آماری که البته کامل نیست، دستکم ۱۷۰۰ اعتراض کارگری در سال گذشته در بین کارگران شاغل، بیکار یا بازنشسته داشتیم. موضوع دیگر به خطر افتادن امنیت شغلی کارگران در ادامه روند خصوصی شدن است. تعطیلی کارخانهها، اخراج و قراردادهای موقت و شرکتهای پیمانکاری.
● آیا کارگران برای کاهش قدرت خرید و نصف شدن درآمد هم اعتراض کردهاند؟
خیر. آنها مستقیما برای افزایش دستمزد مبارزه یا تجمع نداشتند، اما به طرح همسانسازی حقوقها به کاهش قدرت خرید اعتراض کردهاند.
● چرا در کارخانهها و مراکز صنعتی خیلی بزرگ شاهد اعتصاب و اعتراض نیستیم؟
برای این که از اول انقلاب، فعالیت تشکلها را در کارخانههای بزرگ ممنوع کردند. بیشترین مقابله با تشکلیابی کارگران بوده و کارگران را پراکنده کردهاند. البته مثلا در صنعت نفت، شاید به شکل هپکو یا فولاد یا هفتتپه شاهد اعتصاب و تجمع نبودهایم اما کارگران پیمانی با نامهنگاری و اعتراضاتی این قیبل با طرح همسانسازی مخالفت کردهاند. ما حتی در ایران خودرو هم شاهد اعتراض هستیم هرچند به سطح تجمع و اعتصاب در خود کارخانه نمیرسد.
● نگاه امنیتی به اعتراضهای صنفی کارگری خیلی رایج است و با هر اعتراض ما شاهد بازداشت افراد هستیم.
همیشه خواستهاند با بازداشت و اخراج سازماندهندگان، جلوی اعتراضها را بگیرند یا آنها را محدود کنند اما این روش در دهه ۹۰ دیگر جواب نمیدهد. یعنی با وجود آن که اعتراض و تجمع آزاد نیست، کارگران آن را به حاکمیت تحمیل کردهاند. اعتراضها در حدی است که ناچار شدهاند آن را بپذیرند اما همزمان به صورت تمام قد در برابر تشکلهای مستقل کارگری میایستند. مثلا وقتی اعتصاب نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز پیش میرود و گفتمان تشکلیابی مستقل بالا میگیرد و حتی قدمهایی برداشته میشود، به دستگیری فلهای متوسل میشوند. شاخص سال گذشته این است که به طور جمعی فعالان کارگری را گرفتهاند. نه فقط در هفتتپه یا فولاد گروههای بیست و چند نفری را دستگیر کردهاند، بلکه حتی در اعتراضات کارکنان شهرداریها هم همین کار را کردهاند.
● آیا این روش موفق است و باعث ترس و تفرق میشود؟
ممکن است در مقطع دستگیریها، یک اعتصاب سرکوب شود یا ارتباط بین کارگران خدشهدار شود، اما تجربه نشان داده که پس از یک دوره افت اعتراضات، تودههای کارگری میبینند مشکلات نه تنها حل نشده بلکه دامنهدارتر شده و برای همین مجددا به اعتراض رو میآورند
● چرا در خود تشکلها شکاف دیده میشود تا آنجا که علیه یکدیگر بیانیه میدهند.
این شکاف هم دلیل بیرونی دارد و هم درونی. تشکلهای کارگری در اوایل انقلاب ضربه سنگینی خوردند. البته فقط سرکوب نبود بلکه ما کسانی که در دهه پنجاه چنین فعالیتی میکردیم به دلایل مختلف در تضعیف این تشکلها سهیم بودیم. در دهه شصت تا هفتاد، فعالیتهای کارگری پراکنده و به نوعی زیرزمینی بودند. در دهه هشتاد ما شاهد فعالیتهای کارگری جدید مثل کمیته هماهنگی، برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، سندیکای واحد یا سندیکای نیشکر یا اتحادیه آزاد کارگران بودیم. اینها فصل جدیدی را در جنبش کارگری ایران رقم زدند اما در دهه نود بین آنها شکاف افتاد.
● تفرقه از بیرون یعنی چگونه؟
نیروی کارگران به این حد رسیده که اعتراض را تحمیل کند اما توازن قوا در حدی نیست که صاحبان قدرت عقبنشینی کنند. حاکمیت از ابزارهای مختلفی برای تفرقه استفاده میکند. سازماندهندگان و فعالان را از کار اخراج میکنند تا رابطهشان با بدنه کارگری قطع شود. از روش تطمیع استفاده میکنند مثلا شغلی پیشنهاد میدهند با حقوق خیلی بالا یا غیرمستقیم تشویق میکنند که فعالان از ایران خارج شوند.
نحوه برخورد با اختلاف نظرها در این تشکلها هم طوری است که به تشتت و افتراق دامن میزند. در دهه نود نسل جدیدی وارد میدان شده و حاکمیت تلاش میکند این سه نسل با هم نسازند. تفرقه بین نسلها باعث شده که تجارب به خوبی و درستی منتقل نشوند. ما در سال گذشته دیدیم که معلمان از نظر سازماندهی اعتراضات سراسری چه کنشهای موفقی داشتند اما در کارگران با وجود رشد کمی اعتراضها چنین چیزی را شاهد نبودیم.
● منظورتان اعتراضهای متشکل در هپکو یا فولاد اهواز است؟
بله آن ۱۵ کارگر هپکو یا ۳۰ کارگر فولاد که اعتصاب راه انداختند و دستگیر شدند، اینها نسل جدید دهه ۹۰ هستند.
● ولی به نظر میرسد سیاست سایه سنگینی روی کنشهای کارگری انداخته باشد.
نه، دستکم در دهه ۹۰ چنین نیست. از نظر معرفتی یک انتظار نادرست و ارزیابی غلط از اعتراضات سال ۹۶ وجود داشت به این قرار که در ۹۷ ما شاهد تعیین تکلیف خواهیم بود و این گمراه کنندگی داشت. وقتی همزمان کارگران فولاد و نیشکر تجمع کردند، بعضیها انتظار داشتند که کارگران پتروشیمی و نفت و رانندگان و معلمان همگی وارد میدان بشوند و یک تغییر و تحول بزرگ را شاهد باشیم.
مسئله اصلی این است که از نظر فعالیت کارگری طرفین همدیگر را متهم به ارتباط با تشکلهای زرد میکنند و تشکلهای زرد هم این بذر را میپاشند و کارهایی میکند که این شبهه تشدید شود. در ارتباط با تفرقهاندازی ما مطمئن هستیم که اتاق فکر حاکمیت برنامهریزی دارد و کار میکند
● چرا تشکلهای مستقل با هم متحد نیستند و هر سال برای روز کارگر، هر کدام چند تجمع کوچک برگزار میکنند؟
آن چیزی که خانه کارگر به راه میاندازد، اعتراضات کارگری نیست بلکه اعتراض خانه کارگریهاست. این تجمعها قبلا در سالنهای ورزشی برگزار میشد چون نتیجه گرفته بودند که راهپیمایی نکنند و کنترل شده مراسم بگیرند و به افراد خاصی کارت ورود میدادند. الان هم که به خیابان میآیند، تمام راهپیمایی محاصره و زیر کنترل است که به مجامع بینالمللی بگویند ما راهپیمایی اول مه داریم.
یک چیز را فراموش نکنیم. یکی از دبیران این تشکلهای زرد، سرکرده تسخیر خانه کارگر در سال ۵۸ بود. یعنی بهتر است بگوییم تشکل سیاه. اینها در مجامع بینالمللی خودشان را به عنوان نماینده سندیکا مطرح میکنند در داخل اما میگویند سندیکا بیسندیکا.
● برای همین برنامههای پراکنده برگزار میشود؟
از نظر تاکتیک، الان فعالان کارگری جمعبندیشان این است که دیگر این تجمعها بازدهی سابق را ندارد اما این که میگویید اعتراضها در مورد مسائل صنفی کوچک است به تشتت در تشکلهای مستقل بر میگردد که ریشه در قبل دارد. ما حتی شاهد بودیم که بخشی از فعالان کارگری اعتقاد داشتند که باید با این یا آن تشکل زرد در مقاطعی همکاری کرد. در مقطع طرح استاد-شاگردی کارزاری با مجمع نمایندگان کارگران شکل دادند که کارایی نداشت و نمود نیافت. الان کارگران مایلند که مراسم را در همان کارخانهها بگیرند و خواستههایشان را در محل بیان کنند. مثلا بخشی از کارگران فولاد اهواز چنین نظری دارند. در ارتباط با بالا رفتن ۵۰درصدی حق بیمه، کارگران ساختمانی گفتهاند اگر این را پس نگیرند ما در واحد خودمان اعتراض میکنیم.
● قراردادهای سفید امضا با توجه به خراب بودن وضع کار و اشتغال و گرانی در چه موقعیتی است؟
تعداد این قراردادها سال به سال دارد بیشتر میشود. دیگر ما الان شاهد افزایش قراردادهای شفاهی هستیم در حالی که قرارداد شفاهی اصلا اعتبار ندارد. در دنیای کنونی هر کاری میکنید از شما امضا میگیرند. در شرایط کنونی، ما کارگرانی داریم که همان حداقل دستمزد رسمی را هم نمیگیرند. یعنی با ماهی پانصدهزار تومان کار میکنند. فکر نکنید آنها در کارگاههای زیرزمینی به چنین دستمزدی تن میدهند، آنها در شرکتها و واحدهای تولیدی رسمی چنین حقوقی میگیرند.
● آیا آماری هم از این روند دارید؟
خیر آمار جداگانه نداریم اما خودشان رسما میگویند که در چهل سال گذشته قراردادهای موقت از ده درصد به بالای ۹۰ رسیده یعنی روند قبلی که قرارداد دائم ۹۰ درصد بود و قرارداد موقت ۱۰درصد، اکنون معکوس شده است.