۱۶ آذر؛ یک روز تاریک با سه نام روشن
۱۳۹۲ آذر ۱۵, جمعهاز فردای کودتای ۲۸ مرداد، با دستگیری بسیاری از رجال و فعالان سیاسی، بسته شدن احزاب و روزنامههای آنها، دانشگاه تهران به صورت مرکز اصلی مقاومت در برابر رژیم در آمده بود. با این که در روزهای پس از کودتا دانشجویان بسیاری، از هواداران دکتر مصدق و حزب توده دستگیر شده بودند، اما دانشگاه هنوز حرمتی داشت و کمابیش از تعرض رژیم در امان بود.
خبر سفر نیکسون و رویدادهای روزهای پیش از ۱۶ آذر
روز ۲۴ آبان دولت اعلام کرد که ریچارد نيكسون، معاون وقت رئيس جمهور ایالات متحده، به زودی به ايران سفر میکند. پیام آشکار مسافرت نيكسون تائید و تحکیم حکومت بود. دانشجويان که از نقش سازمان سیا در طراحی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد خشمگین بودند، بر آن شدند تا ناخشنودی و خشم خود را آشکار کنند.
روز ۱۴ آذر ارتشبد فضلالله زاهدی، نخست وزیر، تجديد رابطه با بریتانیای کبیر را رسما اعلام كرد و اطلاع داد که "دنيس رايت"، كاردار سفارت انگلستان، به زودی وارد ایران میشود. این وهنی بزرگ به نهضت ملی بود که پایگاه استعماری انگلیس را دشمن مردم ایران شناخته و رابطه با آن را قطع کرده بود. این خبرها خشم و بیزاری فعالان سیاسی را برانگیخته بود.
از روز ۱۴ آذر در گوشه و كنار تهران اعتراضاتی روی داد که امواج آن به ویژه در بازار و دانشگاه تهران چشمگیر بود. نیروهای انتظامی تظاهرکنندگان را با خشونت درهم کوبیدند و برخی از فعالان را دستگیر کردند. دانشجویان دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی تظاهراتی علیه رژیم و نقشههای آن به راه انداختند.
روز ۱۵ آذر تظاهرات به خیابانهای اطراف دانشگاه کشیده شد و مأموران در زد و خورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر کردند.
رژيم که میکوشید فضای امنيتی مناسبی برای سفر ریچارد نيكسون به ایران فراهم کند، نيروهای نظامی و انتظامی را در پیرامون دانشگاه مستقر کرد.
دانشجویانی که بامداد ۱۶ آذر به دانشگاه رفتند، از حضور گستردهی نیروهای امنیتی یکه خوردند. نظامیان به محاصره دانشگاه اکتفا نکرده، وارد محوطه دانشگاه شدند. ریاست دانشگاه، از بیم برخوردی خشونتآمیز، از دانشجویان خواست که با آرامش دانشگاه را ترک کنند.
در این میان گروهی از سربازان به دانشكده فنی حمله كردند و در اقدامی بیسابقه وارد دانشکده شدند. آنها مدعی بودند که سه دانشجو آنها را مسخره کرده و سپس به درون دانشکده گریختهاند. ارتشيان برای دستگير کردن دانشجويان به کلاسی یورش میبرند؛ آنها قصد داشتند سه دانشجو را با خود ببرند که با اعتراض مهندس شمسی، استاد سرشناس دانشگاه روبرو میشوند.
گروهبانی که فرماندهی نظامیان را به عهده داشت، به دفتر ریاست دانشکده رفته، تحویل سه دانشجوی مزبور را تقاضا میکند. در همین حین زنگ تعطیل زده میشود تا دانشجویان زودتر دانشکده را ترک کنند. دانشجویانی که از کلاسها بیرون میآیند، در فضایی که حضور سربازان آن را سنگین و پرتنش کرده بود، ناگاه شروع به شعار دادن میکنند.
نظامیان سراسیمه به طرف دانشجویان یورش میبرند و از همه طرف شروع به تیراندازی میکنند. عده زیادی به ضرب گلوله یا زخم سرنیزهی سربازان مجروح میشوند، عدهای هم موفق میشوند از محوطه دانشکده فرار کنند، اما چند تنی در درون ساختمان، روی پلهها و در راهروها و سرسرای دانشکده کشته میشوند. نزدیک سی نفر نیز دستگیر میشوند.
قربانیان حادثه
شامگاه همان روز در تهران شایعات گوناگونی پیرامون قتل چند دانشجو بر سر زبانها میافتد. اما تنها روز بعد است که خبر دقیقی از قربانیان ماجرا منتشر میشود.
پزشكی قانونی در تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۳۲ گزارشی در این باره منتشر میکند که در آن آمده است:
«علت فوت سه نفر از دانشجویان دانشگاه از طرف اداره پزشكی قانونی چنین تشخیص داده شده است:
- مصطفی بزرگنیا، دانشجوی دانشكده فنی بر اثر یك گلوله كه از طرف راست سینه وارد و از زیر بغل چپ او خارج شده، فوت كرده است. بر اثر این گلوله استخوان بازوی او به كلی خرد شده و خونریزی زیاد باعث مرگ وی شده است. بر پشت شانه راست مقتول نیز اثر زخم سرنیزه دیده میشود كه تا ۱۵ سانتیمتر زیر پوست فرو رفته بود.
۲- مهدی شریعت رضوی، دانشجوی مقتول دیگر، فقط به علت زخم سرنیزه فوت كرده است. سرنیزه استخوان ران راست وی را به كلی خرد كرده و شریانها را پاره كرده و در نتیجه خونریزی زیاد مجروح درگذشته است. یك گلوله نیز به دست راست وی اصابت كرده كه جلدی بوده و نمیتوانسته باعث مرگ باشد.
۳- مقتول دیگر احمد قندچی نام دارد و به علت اصابت گلولهای كه وارد شكم وی شده و احشاء داخلی را پاره كرده درگذشته است.»
از ماجرای قتل سه دانشجو گزارشهای دیگری نیز منتشر شده است؛ از جمله این که بزرگنیا و شریعت رضوی، بر اثر اصابت چندین تیر به خاک افتاده و در دم جان سپردهاند. اما دانشجوی سوم، یعنی احمد قندچی، تا چندین ساعت بعد زنده بوده و بر اثر نرسیدن خون جان باخته است.
به اطلاعاتی که تا امروز درباره سه قربانیان روز ۱۶ آذر به دست آمده میتوان نکات زیر را اضافه کرد:
مصطفی بزرگنیا، متولد ۱۳۱۳، از فعالان سازمان جوانان و دانشجویان حزب توده ایران بود.
مهدی (آذر) شریعت رضوی، متولد ۱۳۱۱ در مشهد، از خانوادهای مذهبی بوده و از نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق پشتیبانی میکرده است. برخی از منابع او را هوادار حزب توده دانستهاند.
احمد قندچی متولد ۱۳۱۲ عضو فعال "جبهه ملی ایران" بود.
خاکسپاری سه دانشجو
بنا به گزارشها احمد قندچی در جریان حمله به دانشکده فنی به شدت زخمی شد. مأموران بدن خونین او را به بیمارستان شماره ۲ نیروهای مسلح بردند اما او به علت خونریزی شدید و مراقبت ناکافی درگذشت.
بنا به گزارشهای بعدی، مأموران حکومت جسد قندچی را از پزشکی قانونی به گورستان مسگرآباد برده و به خاک سپردند. در این بین دو دانشجوی دیگر، بزرگنیا و شریعت رضوی در گورستان "امامزاده عبدالله" در شهر ری دفن شده بودند.
خانوادههای سه دانشجو، در تماس با هم تصمیم میگیرند که فرزندان آنها کنار هم دفن شوند. با تلاش آنها جسد احمد قندچی پس از نبش قبر به امامزاده عبدالله منتقل میشود. بدینترتیب آرامگاه "شهدای ۱۶ آذر دانشگاه تهران" پدید میآید.
پیامدها و پیامهای ۱۶ آذر
دکتر علی اکبر سیاسی، رئیس وقت دانشگاه تهران، حادثه روز ۱۶ آذر را این گونه نقل کرده است: «گزارش که به من رسید، بیدرنگ تلفنی با سپهبد زاهدی تماس گرفتم و شدیداً اعتراض کردم که "با این حرکات وحشیانه مأمورین انتظامی شما، من دیگر نمیتوانم، اداره امور دانشگاه را عهده دار باشم"... فردای آن روز، در جلسه رؤسای دانشکدهها، دو ساعت درباره این جریان و خط مشی خود بحث کردیم. نخستین فکر این بود که جمعاً استعفا دهیم، بعد دیدیم که این کنارهگیری نتیجه قطعیاش این خواهد بود که آرزوی همیشگی دولتها بر آورده خواهد شد و استقلال دانشگاه را که قریب دوازده سال در استقرار و استحکامش زحمت کشیده بودیم، از بین خواهد برد و یک نظامی یا یک غیرنظامی قلدر را به ریاست دانشگاه خواهند گماشت. در نتیجه این مذاکرات و ملاحظات تصمیم گرفته شد که سنگر را خالی نکنم و به مقاومت بپردازم.»
دکتر سیاسی در ادامه میافزاید: «از شاه وقت خواستم و در نظر داشتم نسبت به عمل جنایتکارانه قوای انتظامی اعتراض کنم. شاه مجال نداد و به محض رسیدن من، دست پیش گرفت و گفت: "این چه دسته گلی است که همکاران دانشکده فنی شما به آب دادهاند، چند صد دانشجو را به جان سه چهار نظامی انداختهاید که این نتیجه نامطلوب را به بار آورد؟" گفتم معلوم میشود که جریان را آن طور که خواستهاند، ساخته و پرداخته، به عرض رساندهاند. شاه گفت: "به دروغ نگفتهاند، عقل هم حکم میکند که جریان همین بوده است". گفتم هر چه بوده، نتیجهاش این است که سه خانواده عزادار شدهاند و دانشگاهیان ناراحت و سوگوارند.»
به دنبال این گونه اعتراضات بود که رژیم تصمیم گرفت نظامیان حضور بارزی در دانشگاه نداشته باشند. از آن پس مأموران حکومت بیشتر در اطراف و ورودیهای دانشگاه مستقر شدند.
خبر ماجرای ۱۶ آذر و كشته شدن سه دانشجو به سرعت در سراسر جهان پیچید و بسياری از دانشگاههای اروپا و آمريكا با دانشگاه تهران ابراز همدردی كردند. رژیم کوشید ماجرا را به عنوان "حرکت سرخود" یک یا چند ارتشی توجیه کند.
در تبلیغات گفته شد که ارتشیان در جو متشنج و عصبی به "تیراندازی هوایی" دست زدهاند. در منابعی آمده است که در ارتش به همان افسران "سرخود" نشان تقدیر داده شده است.
به رغم واقعهی خونین، رژیم به مسیری که در پیش گرفته بود، ادامه داد. روز بعد از واقعه ۱۶ آذر، نيكسون به ايران آمد و از همان دانشگاه دكترای افتخاری دریافت کرد.
بزرگداشت ۱۶ آذر
در مراسم روز "سوم" قتل دانشجويان، کلاسهای درس در دانشگاه و برخی از دبیرستانها تعطیل شد. دهها هزار تن از مردم تهران و شهرستانها بر سر مزار سه دانشجو در امامزاده عبدالله گرد آمدند. مأمورانِ حکومت، با وجود دستگیری چند صد نفر، نتوانستند از حركت دستهجمعی هزاران نفر به سمت شهر ری جلوگیری کنند.
به مناسبت بزرگداشت چهلمین روز درگذشت سه دانشجو، شهربانی به خانوادههای سه دانشجو اجازه داده بود که در محل دفن آنان در "گورستان امامزاده عبدالله" مراسمی محدود برگزار کنند. اما آن مراسم نیز، با وجود محدودیتهای فراوان و حضور دهها کامیون شهربانی، به همایشی اعتراضی علیه دیکتاتوری و اختناق بدل شد.
در سالگرد واقعه دانشگاه، در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۳ دانشجویان به یاد قربانیان آن روز تاریخی، در خیابانهای اطراف دانشگاه به تظاهرات پرداختند و از آن پس با تداوم این سنت دانشگاه به مرکزی برای اعتراض علیه دیکتاتوری و خفقان شناخته شد.