چین، قدرتی بزرگ در آفریقا
۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبهاز اواسط دهه ۱۹۹۰ چین نفوذ خود را در آفریقا گسترش داد. بزرگترین کشور جهان امروز در تمام کشورهای آفریقا حضور دارد. هدف در درجه اول منافع اقتصادی است. به گفته هلموت آشه استاد مطالعات آفریقایی در دانشگاه لایپزیگ: «چین در آفریقا فقط به دنبال مواد خام مثل نفت و مس و آلومینیوم نیست. البته چین به این مواد نیاز دارد، زیرا این کشور بزرگ به کارگاه صنعتی دنیا بدل شده، و این بدون مواد اولیه ممکن نیست. اما چین در عین حال به بازار آفریقا هم نظر دارد، تا بتواند کالاهای خود را برای فروش عرضه کند.»
چین همه گونه کالایی را با قیمت ارزان به بازار آفریقا میفرستد، از رادیو و تلویزیون تا پارچه و لباس. به علاوه شرکتهای چینی در کشورهای آفریقا جاده و راهآهن و فرودگاه میسازند. از سال ۲۰۰۴ تا کنون میزان تجارت چین و آفریقا بیش از ده برابر شده است.
اهداف سیاسی
چین در قارهی سیاه به منافع سیاسی نیز توجه دارد. به عنوان یک قدرت جهانی قصد دارد در مجامعی مانند سازمان ملل متحد برای خود متحدانی داشته باشد. برای همین چین در هر فرصتی از پیکار خود با استعمار دم میزند و در این عرصه همبستگی خود را با آفریقا نشان میدهد.
اما از طرف دیگر جمهوری خلق چین از نظر موازین سیاسی به هیچوجه سختگیر نیست، برای نمونه به دموکراسی و حقوق بشر در آفریقا هیچ توجهی ندارد. دنیس تول کارشناس "بنیاد علم و سیاست" در برلین عقیده دارد: «طبیعی است که این موضع چین برای بسیاری از کشورهای آفریقایی خوشایند است، زیرا دوست ندارند از دموکراسی چیزی بشنوند. آنها به این ترتیب خود را از فشارهای غرب راحت میکنند.»
جمهوری خلق چین از همکاری با رژیمهای دیکتاتوری هیچ ابایی ندارد. برای نمونه رژیمهای سودان و زیمبابوه از متحدان چین به شمار میروند. در ماه اکتبر گذشته یک شرکت چینی با رژیم نظامی گینه قراردادی تجاری به میزان ۷ میلیارد دلار منعقد کرد. تنها چند هفته قبل از آن نظامیان حاکم بر این کشور عده بیشماری از مخالفان دولت را در پایتخت به گلوله بسته بودند.
کارشناسان و مدافعان حقوق بشر عقیده دارند که کشورهای غربی باید از چین به خاطر مناسبات بی رویهاش با کشورهای دیکتاتوری انتقاد کنند. به نظر صاحبنظران چین به حیثیت بینالمللی خود بسیار اهمیت میدهد، بنابرین غرب نباید در انتقاد از این کشور کوتاهی کند.
رقیب نیرومند غرب
در گذشته دولتهای آفریقایی جز همکاری با کشورهای غربی راه دیگری نداشتند. بسیاری از آنها به کشورهای غربی وابسته بودند، اما غرب در دورانی طولانی به اندازه کافی آفریقا را جدی نگرفت و بر بسیاری از فجایع این قاره دیده بست.
با تحولات ژرف جهانی، امروزه نقشها و کارکردها در آفریقا از نو تعریف میشود. رقابتهای تازه میتواند به سود آفریقا باشد و این قاره را در مرکز توجه سیاست جهانی قرار دهد. اما آیا غرب سیاست درستی را پیش میبرد؟ آقای هلموت آشه عقیده دارد که غرب هنوز به اهمیت شرایط تازه پی نبرده است. او میگوید: «غرب هنوز پیامدهای نفوذ قدرتهای بزرگ فردا مانند چین و هند و برزیل را در قاره آفریقا به درستی درک نکرده است.»
این نیز روشن نیست که آفریقا تا کجا میتواند از رشد قدرت چین در این قاره بهرهبرداری کند. زیرا با نفوذ چین در بازار آفریقا، صنعت بومی و به همراه آن اشتغال در این کشورها به خطر خواهد افتاد.