کرزي در دام عنکبوتي قدرت

وي درآغاز ورودش به دنياي سياست چهره ناشناخته وبي نام و نشاني بود ودرحزبي که به اعتبار نام رهبرروحاني اش حضرت مجددي سهميه ي ناچيزي ازامدادهاي کشورهاي علاقمند به جهاد عليه شوروي را نصيب مي شد.

تاتسلط مجاهدين برافغانستان نيزآقاي کرزي حضور وموجوديت قابل تعريفي نداشت و وقتي هم ادارات وموسسات حکومتي ميان احزاب جهادي به حراج گذاشته شد سهميه حضرت مجددي دروزارت خارجه به وي رسيد وبعنوان يکي از کارمندان نه چندان صاحب اختيار در آن وزارت منصوب شد.

اقتدار اصلي درآن زمان بدست مجاهدين جمعيت اسلامي بود وحتي حضرت مجددي که به اصرار پاکستان به رياست حکومت منصوب شده بود اختياري نداشت. ازهمين سبب اورا ممثل جمهوري اسلامي مي گفتند ونه رئيس جمهور!

باچنين وضعيتي گردانندگان اصلي وپشت پرده در کنفرانس بن اورا به رياست برداشتند که مي دانستند نه سپاهي داردونه لشکري وفقط رياست يکي از قبايل کوچک را درقندهاربر عهده دارد. رهبران جمعيت اسلامي وشوراي نظار نيز با اين تصور که ازناحيه ي آدم ضعيف وناتواني چون کرزي تهديدي را متوجه خود نمي ديدند دراين راستا همگام شدند و کرزي را بقول داکترعبدالله بر شانه هاي خويش تا تخت رياست رسانيدند. آنان از به قدرت رسيدن ظاهرشاه مي ترسيدند وبراين پنداربودند که يک خانزاده ي قندهاري مي تواند علي البدل وشايد رقيب مناسبي به جاي وي باشد. شايد نمي دانستند علايق وپيوند هاي عشيروي وقبايلي درافغانستان مستحکمتروقوي تر از آنست که با چنين تصوراتي حتي خدشه دار گردد. آقاي رباني که خودنامزد رياست بود، ازترس آن که مبادا ظاهرشاه براري که ي قدرت سوارشود منصرف گرديد، بويژه وقتي زمزمه ها وشايعاتي دال بر اختلاف ميان کرزي وظاهر شاه به مجلس لويه جرگه، خيلي رندانه سرايت داده مي شد. بيشتر از يک روز منتظر ماندن اعضاي لويه جرگه بخاطر حضور ظاهرشاه، نيز اين گمانه وشايعه ي ساختگي را تصديق مي کرد. به اين ترتيب کرزي بر اريکه قدرت جلوس کرد و همان رفتاري را درپيش گرفت که ازروي تصادف، ويرا به قدرت رسانيده بود.

اصل ازهمان اول براي آقاي کرزي حفظ وادامه موقعيتي بود که مفت ورايگان به اورسيده بود ودر راه رسيدن به آن هزينه اي نپرداخته بود. دراين راستا بود که به هروسيله واز هرطريقي مثلاً ستايش ازدوستم، همدلي با رباني، همزيستي با محقق، همسازي با خلق وپرچم، همصدايي با طالبان وحزب اسلامي، همنوايي با بيروکراتهاي آمده از غرب، همسويي با روشنفکران ومدافعان دموکراسي وحقوق بشر، کوشيد قاطر قدرتش را ازپل بگذراند. هرچيزي براي اوهمان اندازه ارزش داشت که به ماندن اوبر مسند قدرت ياري مي رساند. ازهمين سبب زماني به ستايش از کمک هاي غرب وامريکا مي پرداخت وزماني هم در برابر آنان مي ايستاد. روزگاري بخاطر دلخوشي رهبران وفرماندهان جبهه شمال خود را مجاهد مي خواند وزماني هم آنانرا که در روي کار آوردنش نقشي بزرگ داشتند، جنگسالار مي ناميد. زماني ازحقوق بشر وعدالت سخن مي گفت وزماني هم براي رضاي خاطرفرماندهان جهادي ومتحدين خلقي وپرچمي شان، به تعطيل پروزه ي آغاز نشده عدالت مي پرداخت. تا اندکي از فشار غربي ها بکاهد دوستم را به ترکيه تبعيد کرد وچون در انتخابات نياز پيدا کرد اورا مجدداً پذيرا شد وپس از انتخابات دوباره به تبعيد فرستاد و... اتخاذ چنين سياتهايي موجب شد آقاي کرزي چه درداخل وچه در خارج، از داشتن متحدين و ياران قابل اعتماد ودايمي محروم ماند وهيچکس برحال او دل نسوزاند. باآنکه قدرت حکومتي وادارات محلي وکميسيون انتخابات دراختيارش بود وتقلبات زيادي به نفع اوسازمان يافت راي قابل توجهي بدست نياورد وتقلبات يارانش نيز توسط خارجيان افشا گرديد. کميسيون بررسي شکايات در آخرين اطلاعيه اش آراي ريخته شده به نفع اورا پايين تر از آنچه اعلام شده بود رسانيد و48 وچند فيصد اعلام کرد. باوجود آن کميسيون انتخابات ويرا پيروز وبرنده انتخابات اعلام کرد وملل متحد و امريکا وانگليس وديگر کشورها اورا به رسميت شناختند. اکنون آقاي کرزي نه با اتکا به رأي مردم بلکه بنا بر تأييد ملل متحد و ساير خارجيان به رياست مجدد رسيده است. ولي پيشنهادات پيهم ومکرر خارجيان اورا در موقعيت دشواري قرار داده است.

مبارزه با فساد، وداع با جانيان وناقضين حقوق بشر، ايجاد يک کابينه ي متخصص وکارا همچون شمشير داموکلس برفراز سر او آويخته شده است واورا واميدارد تا برعليه خيلي از متحدينش که بويژه دردوره انتخابات به نفع او جان افشاني کرده بود ند، دست به عمل زند. درغيرآن صورت مسئله عدم مشروعيت حکومت او هرلحظه مي تواند برجسته گردد واورا که رقيبش داکتر عبدالله با عنوان کردن پاره اي از پيشنهادات قانوني ومنطقي، از شرکت در دور دوم انتخابات طفره رفت تا اورا درمضيقه قرار دهد، برسر يک چند راهي پر سنگلاخ تنها گذاشت. ولي ظاهراً به نظر مي رسد که آقاي کرزي مي خواهد با ادامه راه ورسم گذشته هم به نعل بکوبد وهم به ميخ ،اما ترديد وجود دارد که اوبتواند دراين طريق موفق باشد.

قسیم اخگر

ویراستار: یاسر