فروپاشی دیوار برلین و احساس یک 25 ساله امروزین
۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبهمن سالشمار تاریخی را هرگز نمی توانم به خوبی بیاد آورم، غیر از سال 1989. سالی که در آن دیوار بین آلمان شرق و غرب آلمان فروپاشید. این سالی است که من به دنیا آمدم. وقتی که اولین گذرگاه مرزی برای شهروندان جمهوری دموکراتیک آلمان باز شد، من درست شش ماهه بودم و هنگامی که مادرم این خبر را در تلویزیون دید، در آغوشش خفته بودم.
برخورد آگاهانه با دیوار نخستین بار برای من در باغچه یک خانه در یک محله شهر ریکلنگ هوزن واقع در منطقه روهر دست داد که من در آن وقت بزرگتر شده بودم. در آنجا یک پارچه این دیوار قرار داشت که برای من احساس خاصی نمی داد جز این که فکر کنم برخی افراد یک پارچه کانکریت را در باغچه شان می قرار می دهند و در اطرافش چند تا گل و سبزه قشنگ می کارند.
«آیاهنوز هم دیوار وجود دارد؟»
شانزده ساله بودم که طبق برنامه تبادله شاگردان به برازیل رفتم. نخستین روز در مکتب خارجی این سوال ها مطرح بودند: «آیا دیوار هنوز هم وجود دارد؟»، «وضع زندگی در آلمان شرق چگونه است؟». من به زبان پرتگالی که زبان آن هاست، گپ زده نمی توانستم و حیران به آن ها نگاه می کردم. نمی دانستم آلمان با شرق چه ارتباطی دارد و از کدام دیوار سوال می کنند؟ یک همصنفی دخترم کوشید به من بفهماند. یک وقت من فهمیدم که چه می پرسند. او از "دی دی اِر" یا جمهوری دموکراتیک آلمان سخن می گفت. من پاسخ دادم نه، دیوار نیست. بیشتر از این به دلیل فهم اندک من از زبان پرتگالی نتوانستم در مورد تاریخ کشورم چیزی بگویم.
چند سال بعدتر، هنگامی که در دانشگاه بودم، یکی از دختران همصنفی و دوست صمیمی ام از قریه ای در مکلنبورگ – فورپومن بود که در کنار بحر قرار دارد. او می گفت: به یادم می آید «چه ساحل زیبایی است!»، «بلی، من از شرق هستم». من مبهوت بودم. راستی من در این مورد فکر نکرده بودم. مقولات آلمان شرقی و غربی برای من هیچ وجود نداشتند. هرگاه با کسی آشنا می شدم که از شرق آلمان می آمد، چیز دیگری نبود غیر از این که فکر کنم مثلاً کسی از بایرن یا نیدر زاکسن می آید. طبعاً تفاوت های منطقه یی هنگام گپ زدن در لهجه و یا تجارب مختلف در کودکی و یا در مکتب های مان را می توانستم فکر کنم.
«هنوزهم، همه چیز مرتب نیست»
متاسفانه همه در آلمان به این نظر نیستند. قبل از همه، آن هایی که از شرق می آیند چنین فکر نمی کنند. هفته نامه آلمان "تسایت" گزارش می دهد که « هنوز هم همه چیز مرتب نیست». من غافلگیر شده ام، پس دیگر همه چیز مرتب نیست؟
در بین بچه هایی جوان شرق آلمان آنچه در آلمان متحد برای شان هنوز آزار دهنده می باشد این است که وقتی که از مناطق زاد گاه شان بر می گردند، برخی از همصنفان شان به آن ها می گویند «دوباره از آلمان تیره برگشتی؟». دیگری از بچه های مغرور آلمان غربی سابق شکایت می کند که آن ها کمتر از آنچه فکر می کنند در مورد شرق آلمان معلومات دارند. و دیگری می گوید که وحدت فقط یک جاده یک طرفه است، «آلمان شرق چه چیزی به ارمغان آورده است؟ چیزی اندک».
پروفیسور کلاوس شرویدر که در دانشگاه آزاد برلین ریاست گروه تحقیق در مورد دولت زیر حاکمیت حزب سوسیالیست متحد آلمان (اس ای دی) را دارد، هر روز با این موضوع سر و کار دارد. بسیاری از مردم آلمان شرق سابق می گویند که مردم آلمان غربی به خصوص در ایالت نورد راین ویست فالن به ما و تاریخ ما و سرگذشت ما علاقه ای ندارند و بنابراین، من فکر می کنم که «متعلق به گروهی از آلمانی های به طور خاص فراموش شده هستم».
وحدت مجدد یک موفقیت بود
در ایستگاه مرکزی قطار شهر کولن من در اطراف یک کیوسک قدم می زنم. در آنجا شماره تازه "نیون"، بزرگترین مجله برای جوانان وجود دارد. این عناوین که با رنگ های زننده انتشار یافته اند بر من نهیب می زنند: «78 درصد جوانان به عشق بزرگ باور دارند. از هر دو تن یکی آن ها عدالت اجتماعی را مهمترین هدف سیاست می دانند. از هر خانم یکی آن ها موهای دست های شان را می تراشند. این ما هستیم». این مجله از 1000 جوان بین سنین 18 تا 35 سال در مورد موضوعات مختلف سوال کرده بود.
همچنان در مورد وحدت آلمان 14 درصد به این نظر اند که شرق و غرب آلمان بسیار فرق دارند. در سال 2005 دوچند بیشتر چنین فکر می کردند. سوال بعدی «در مورد وحدت مجدد آلمان چه فکر می کنی؟». 47 درصد فکر می کنند که موفقانه بوده است. شش سال پیش صرف 14 درصد چنین فکر می کردند. فقط یک تعداد بسیار اندک امروز به این نظر اند که وحدت مجدد کاملاً شکست خورده است. شمار آن ها چهار درصد می باشد.
من احساس راحتی می کنم که وحدت مجدد با وجود این کاملاً خراب هم نبوده است. گرایشی که این نظرپرسی نشان می دهد روشن است. این گرایش با ما جلو می رود. این حقیقت را که آلمان یک کشور واحد است، کمتر کسی می تواند رد کند. فقط باید چند سال انتظار کشید تا همدیگر را بهتر بشناسیم، بی عدالتی بین شرق و غرب را ازبین ببریم و یک وقت خواهیم توانست، آلمان غرب خوبتر را در کتاب تاریخ درست در کنار تصاویر انقلاب صلح آمیز قرار دهیم. ما به خاطر فروپاشی دیوار شادمانی می کنیم و به اظهارات مضحکی که یک وقت صورت گرفته است، می خندیم.