یولیا فرانک، برندهی "جایزهی کتاب آلمان"
۱۳۸۶ مهر ۱۷, سهشنبه"جایزهی کتاب آلمان" امسال (۲۰۰۷) نصیب یولیا فرانک شد. این نویسندهی ۳۷ ساله که زادگاهش برلین شرقی است، هنگام شنیدن نام خود به عنوان کسی که ۲۵ هزار یورو برنده شده، چنان خوددار بهنظر میرسید که حتی مژه هم نزد. انگار کاملا مطمئن بود که رمانش به نام "زن نیمروز" جایزهی "اتحادیهی کتابفروشیهای آلمان" را دریافت خواهد کرد.
کشف ادبیات وهنر آلمان!
واقعیت این است که رمان فرانک، تقریباً همهی شرایط "برندهشدن" چنین جایزهای را داراست: "زن نیمروز" اول از همه، به گرایش و پسند مضمونی مسلط پاسخ میگوید: پژوهش و کنکاش در تاریخ معاصر آلمان. (این گرایش را در فیلمهای آلمانیای که در داخل و خارج از آلمان نیز مطرح میشوند و به دریافت جوایز گوناگون از جشنوارههای جهانی نائل میآیند، نیز میتوان دید.) علاقهی خوانندگان و تماشاگران آمریکایی و اروپایی به آثاری که چنین مضامینی را دستمایه قرار میدهند، بهویژه در چند سال اخیر، بیشتر شده است. انگار که جهان ادب و هنر یکباره آلمان و تاریخ معاصرش را کشف کرده باشند! پیداست که "اتحادیهی کتابفروشیهای آلمان" نیز این علاقه را نادیده نمیگیرد: هدف جایزهی این اتحادیه که از "بوکر پرایز" بریتانیا الگو گرفته است، اصولاً گشودن راه ادبیات آلمانی زبان به بازارهای خارجی و شناساندن چهرههای ادبیات مدرن این کشور است.
شباهت خانوادگی!
یولیا فرانک در رمان خود، "زن نیمروز"، دورههای مختلف تاریخ معاصر آلمان را در بستر سرگذشت یک خانواده بازگو میکند: از دورهی سلطنت قیصرهای آلمانی گرفته (۱۸۷۱) تا جنگ جهانی اول، جمهوری وایمار، جنگ دوم جهانی و دورههای پس از آن. سرنوشت خانوادهای که در رمان فرانک، این زیر و فرارفتهای تاریخی را از سر میگذراند، تا اندازهی زیادی به سرگذشت خانوادهی پدر نویسنده شباهت دارد، هرچند که همهی شخصیتهای آن واقعی نیستند. و این دومین معیاری است که بر شانس "برندهشدن" این اثر ادبی افزوده است.
مادر سنگدل!؟
اولین صفحات "زن نیمروز" به تصویر زن جوانی میپردازد که با پسر هفتسالهاش در جریان جنگ جهانی دوم، هنگام فرار از دست ارتش روسها به ایستگاه راهآهن شهری دورافتاده در آلمان میرسد، او را روی نیمکتی مینشاند، به بهانهی خرید بلیط میرود و دیگر باز نمیگردد! این پسر هفت ساله، پدر یولیا فرانک است و او در رمان ۴۰۰ صفحهای خود میکوشد، انگیزههای مادربزرگش را هنگام "سر راه" گذاشتن پسرش برای خواننده روشن کند.
این که فرانک در رمانش بهویژه، به رویدادهای تاریخی و خانوادگی خود در "شرق آلمان" میپردازد، هم یکی از نکات مثبتی است که اثر او را در رقابت با ۵ کاندیدای دیگر این جایزه، برجستهتر کرده است. در این "مسابقهی ادبی" رویهمرفته ۱۱۷ عنوان از آلمان، اتریش و سوئیس شرکت داشتند که از میان آنها ۲۰ عنوان، به مرحلهی نهایی راه یافتند.
قهرمان زن
با این که فرانک، در "زن نیمروز" داستان زندگی پدرش را دستمایه قرار داده، ولی قهرمان اصلی کتاب زنی با اراده، باهوش و در عین حال شکننده به نام هلنه است. هلنه در رمان، دختر یک چاپخانهدار موفق است که در سالهای جوانی، از دنیا میرود و مسئولیت خانواده و اداره چاپخانه را به عهدهی او میگذارد: هلنه نه تنها باید چاپخانه را از بحرانهای اقتصادی سالهای پس از جنگ جهانی اول و دههی بیست، بگذراند، بلکه همچنین خرج مادر و خواهرش را نیز بدهد و با آنها کنار بیاید: مادر از بیماری روحی رنج میبرد و خواهر معتاد مرفینی است.
زن بودن قهرمان و ترکیب نامتعارف این زندگی "زنانهی خانوادگی" نیز از وجوهی هستند که نظر هیئت داوران هفت نفرهی این جایزه را، در آخرین مرحله به سود یولیا فرانک جلب کردند. سخنگوی این هیئت، فیلیچیتا فن لاونبرگ، (Faelicitas von Lovengerg) که برای روزنامهی فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ نقد کتاب مینویسد، به روزنامهی فرانکفورتر روند شاو گفت: «این رمانیاست که خیلی تأثیر میگذارد.»
یولیا فرانک دختر هنرپیشهای است که در برلین شرقی، درس خواند و روی صحنه رفت، ولی در سال ۱۹۷۸ با او به برلین غربی "مهاجرت کرد" و همانجا ساکن شد.