گشت و گذاری در وبلاگستان: بازتاب گفت و گوی کوله پشتی با سردار رادان
۱۳۸۶ مرداد ۶, شنبهدر برنامه زنده شنبهشب ۳۰ تیر، فرزاد حسنی به سراغ احمدرضا رادان، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ رفت و درباره چگونگی اجرای طرح "مبارزه با بد حجابی" با او به گفتوگو نشست.
"مبارزه با بد حجابی" و جمع آوری "اراذل و اوباش" دو بخش از برنامه ای موسوم به طرح ارتقاء امنیت اجتماعی هستند که از اردیبهشت ماه سال جاری در ایران کلید خورده است. در پی اجرای مرحله نخست این طرح، روز شنبه و یکشنبه، ۳۰ و ۳۱ تیر، ۱۶ نفر از افرادی که با نام اراذل و اوباش، دستگیر شده بودند، به دار آویخته شدند. بنا به گفته های سردار رادان اجرای این طرح از اول مرداد ماه وارد مرحله تازه ای شده و برخورد با زنان "بدپوش" و "اراذل و اوباش" تشدید شده است.
در سایت اینترنتی فعالان حقوق بشر با اشاره به این مطلب که دو نفر از اعدامیان هفته گذشته، زندانیان سیاسی بوده اند، آمده است:
«نمی دانم در میان ۱۶نفری که اعدام شدند ، آیا زندانی سیاسی دیگری نیز وجود داشت یا خیر ، ولی خوب میدانم این سرکوب ها و همچنین سرکوب های خیابانی که هر روز دختران و پسران را به جرم بد حجابی و مدل موی سر بازداشت می کنند برای چه هست ؟ دولت نا لایق و ایدئولوژیک نمایی که تحت فشار های بین المللی قرار دارد از ترس اعتراضات داخلی عده ای را به اسم اشرار اعدام ، عده ای را هم به اسم بد حجابی و مدل موی سر بازداشت می کند... »
نوشته های نسرین درباره بازداشت خود توسط ماموران مبارزه با بد حجابی خواندنی است:
«رسیدم جلوی ماشین هایس و قبل از اینکه حتی یک کلمه حرف بزنم یکی از خواهرها گفت چیزی نیست یک تعهد می گیریم ... یاد گنجشکهایی افتادم که در بچگی با سبد می گرفتیم . یاد آن لحظه ای که گنجشک بدبخت با برچیدن دانه های ارزن زیر سبد قرار می گرفت و ما یکدفعه نخی را که به چوب زیر سبد وصل بود می کشیدیم و اونا اون تو بال بال می زدند...خواهر خشن ... شروع کرد به فحش دادن و بد و بیراه گفتن: کثافتها! حالم از همه تون به هم می خوره! حالت تهوع بهم دست میده از دیدنتون ...یاد تبلیغات طرح امنیت در تلویزیون افتادم که خواهران نیروی انتظامی می گفتند: عزیزم! دخترم! خانومم! لطف می کنی یک خرده روسریتو بکشی جلو؟ لطف می کنی دیگه با این مانتو توی خیابون نیای؟... تا لحظه آخر مردد بودم چه اسمی بگویم؟ صدیقه دولت آبادی؟ هاله اسفندیاری؟ زهرا کاظمی؟ حتی به فاطمه آجرلو و فاطمه رجبی و سکینه دده بالا هم فکر کردم . خواهر خشن داد زد اسمت چیه؟ گفتم مهرانگیز کار! و به چشمانش خیره شدم. گفت برو پایین... زن جوانی از خانم وکیلی که رئیس خواهرها بود می خواست که یک کاری کند تعهد ندهد و می گفت: مادر شوهرم اومده دیگه. دیگه بالاتر از مادر شوهرم چی می خواین؟... یعنی آخر تفکر سنتی و مردسالاری! واقعا که زنان ایرانی ضعیف بار می آیند و ضعیف و حقیر رفتار می کنند. یاد وانت پلیسی افتادم که قبل از رسیدن به میدان هفت حوض دیده بودم. یک وانت بود که در قسمت عقب چند پسر را گرفته بودند که مدلهای موی خلاف شئونات داشتند. توی سر و کله هم می زدند و با مامورها کل کل می کردند. ککشان هم نمی گزید و هیچ آثار ترس هم در صورتشان پیدا نبود ولی امان از این دخترها! انگار دارند می برند دارشان بزنند!... آقای رئیس که نمی دانم اسمش چه بود بادی در غبغب انداخته بود و چرخ می زد و سرکشی می کرد که ببیند امنیت اجتماعی دارد ارتقا پیدا می کند یا نه. یک خانم گفت: آقا حالا با گرفتن ما همه چیز درست می شود؟ آقای رئیس گفت همه چیز از اینجا شروع می شود. »
مبارزه با اشرار طرح ویژه نمی خواهدوب نوشت در پستی با نام مبارزه با اشرار طرح ویژه نمی خواهد، می نویسد:
«چندی پیش در اوائل طرح مبارزه با اشرار، از یکی از خیابان های تهران رد می شدم، دیدم از طرف اهالی محل تابلوی بزرگی زده اند و از نیروی انتظامی به دلیل مبارزه با اراذل و اوباش تشکر کرده اند. منظورشان را نفهمیدم. اگر برای پلیس در هر جای دنیا تنها یک وظیفه داشته باشد، طبیعتاً مبارزه با اوباش و اراذل خواهد بود که در خیابان ها به مردم و جان و مال و ناموس آن ها تعرض می کنند. این کار که وظیفه اصلی پلیس هر کشوری در دنیاست، آیا باید به صورت طرح ویژه باشد؟ آیا در پایان این طرح اشکالی ندارد مردم مورد تعرض اشرار باشند؟ آیا این کار تقدیر ویژه و تابلو نویسی دارد؟...اگر قرار باشد پلیس یک کشور برای این که چاقو کشان و عربده زنان و متعرضان به نوامیس و جان و مال مردم را مهار می کنند، بر مردم منت بگذارند و آن را طرح ویژه اعلام نمایند، پس چه کاری وظیفه عادی پلیس هر کشور است؟! مگر آن که پشت این سر و صداها هدف دیگری پنهان باشد که البته من نمی دانم.»
انتقاد از ادبیات طلبکارانه نیروی انتظامی
و اما برنامه کوله پشتی. فرزاد حسنی، مجری برنامه، با لحنی انتقادی که شنیدن آن از تلویزیون دولتی ایران دور از انتظار بود، درباره چگونگی اجرای این طرح با آوردن نمونه هایی از برخورد بد نیروهای انتظامی با مردم که خود شخصاً شاهد آن بوده است، از رفتار خشن نیروهای انتظامی انتقاد کرد. حسنی خطاب به سردار رادان گفت: «ما با ادبیات شما مشکل داریم.» او با اشاره به ادبیات طلبکارانه نیروهای انتظامی، فضای شهر تهران پس از اجرای طرح را، فضایی امنیتی خواند. حسنی با اشاره به تبصره ۶۲۸قانون مجازات اسلامی و اشاره به این نکته که مصادیق بدحجابی در آن آورده نشده است، حق قانونی نیروی انتظامی برای تعیین این مصادیق را .یر سوال برد. این درحالی است که سردار مانتوهای کوتاه و چسبان، روسری نواری، شلوار کوتاه برای خانم ها و مدل های موی غربی برای آقایان را از مصادیق بد پوششی نامیده است.
در بخشی این مصاحبه که بارها شکل یک مجادله کلامی را به خود گرفت، سردار رادان خطاب به حسنی که یکی از گفته های او را تأیید کرده بود، گفت": «پسر خوبی شدی» و حسنی در پاسخ به او با کنایه گفت: «کیه که از شما نترسه». نحوه برخورد مجری با میهمان برنامه و پرسش های گزنده ولی به جایی که او مطرح کرد، اگر چه در یک برنامه تلویزیونی در غرب کاملا عادی می نماید، اما برای تلویزیون دولتی ایران غیرعادی و بی سابقه بود. گرچه برنامه با پوزش مؤدبانه حسنی از سردار رادان به دلیل احتمالا عصبی کردن ایشان، پایان یافت، اما این پایان آغاز یک هیاهو بود. پرسش های شفاف و گزنده حسنی، به مزاج بسیاری از روزنامه ها و سایت های وابسته به جناح اصول گرا سازگار نبود و با انتقاد این طیف سیاسی از چگونگی برخورد حسنی با سردار رادان همراه بود. تا آن جا که مدیر گروه اجتماعی شبکه سه سیما با اشاره به تلفن ها و ایمیل هایی که ا. سوی شنوندگان در اعتراض به نحوه برخورد حسنی با سردار رادان شده است، از تذکر به مجری برنامه خبر داد. روزنامه های وابسته به جناح اصلاح گرا نیز با انتقاد از به تمسخر گرفتن طرح امنیت ملی، خواستار برخورد با مجری برنامه شدند. روزنامه "جمهوری اسلامی" در این باره نوشت: « متاسفأنه صدا و سیما به جای دفاع ا این طرح، در برنامه زنده عملا به حمایت از مظاهر فساد و پوشش های مبتذل پرداخت. »
حسنی نگو، یه دسته گل!
این در حالی است که بسیاری از سایت ها و وبلاگ، به ستایش از حسنی برای اجرای شفاف برنامه و تلاش برای طرح پرسش های ممنوعه پرداختند.
نیک آهنگ کوثر در ستایش از اجرای خوب حسنی، می نویسد: «حسنی نگو، یه دسته گل! این گفتگوی فرزاد حسنی با سردار رادان را دیدهاید؟ اولا خدا به فرزاد رحم کناد! فرزاد تا حدی عین خبرنگاران جوینده با "رادان" برخورد کرد. میتوانم بگویم اصول روزنامهنگاری در بخشحایی که لا اقل من دیدم به خوبی رعایت شده بود. در خدمت شهروندان بودن. وفاداری به واقعیت و ...ثانیا، دمش گرم! اینکه با این دل و جرات از رسانه رسمی نظام، در باره برخوردهایی که با مردم شده ایطوری راحت حرف زد، باید ناشی از غنیسازی هستهای باشد! واقعا چه هستههایی دارد این فرزاد حسنی که سردار رادان شادمان از اعدام "اراذل و اوباش" را ناشاد کرد. سردار رادان، نماد ارزشهایی است که دولت فعلی در بوق میکند. فشار، هوچیگری و سرکوب. دادن اطلاعات غلط و نظرسازی به جای نظرسنجی.»
و آونگ خاطره های ما میگوید:«فرزاد حسنی جان اگر در عمرت یک کار قشنگ کرده باشی همین کار دیشبته، نگران نباش داریمت»
انتقاد از سردار یا ساخت و پاخت
با وجود تمام تقدیرهایی که از اجرای خوب و با شهامت فرزاد حسنی شد، هستند کسانی که این برنامه و حملات لفظی حسنی را تنها یک بازی و ظاهرسازی می دانند.
زیتون می نویسد: «نمیدونم من خیلی بدبینم یا دیگران خیلی خوشبین. به نظر من آوردن رادان در برنامهی تلویزیونی کولهپشتی و مصاحبهی جنجالی فرزاد حسنی باهاش یه برنامهی حساب شده و از پیش تعیین شده بود....من نمیدونستم خسرو نقیبی و نیما رسول زاده نویسندگان برنامه هستن... همیشه این برنامه رو نصفه دیدم و تیتراژشو ندیده بودم. استفاده از نویسندههای روشنفکر و یا مصاحبه با هنرمندان مردمی دلیل این نمیشه که جمهوری اسلامی عوض شده. حتما شرایط ایجاب میکنه که یه مدتی عقبنشینی کنن وگرنه پدرسوختهتر از اینا خودشونن:) اینطور که شنیدم در صدا و سیمای ما هیچ برگی از درختی نمیافته (!) مگه اینکه رهبر اجازه بده!»
نیک آهنگ کوثر اما معتقد است: «به هر حال، اگر این برنامه حتی نماد یک درگیری داخلی نظام هم باشد، جذابیتهای خودش را داشته است.»
کمترین در همین رابطه می نویسد: «در حالی که همگان متحیر از آنچه می شنیدند (و نه تصاویری که می دیدند ،که همه در جامعه بسیار دیده اند) انگشت حیرت به دهان داشتند و حتی عده ای اشک شوق بر گونه ها، چرایی این اتفاق اولین سوالی بود که به ذهن متبادر می شد ... این حکومت و بلندگوی تبلیغاتی آن هیچ لغزش و اشتباه سهوی را بر نمی تابد و فرد خاطی می رود به آنجایی که عرب نی انداخت چه رسد به این همه جسارت و رسواگری تعمدی آنهم از سوی یک مجری دوست نداشتنی تلویزیونی! پس چه حیله و نیرنگی پشت این نمایش تلویزیونی پنهان بود؟ همیشه گذر ایام نمایانگر این مکرها بوده و در این فقره نیز تنها بعد از گذشت سه روز حقیقت نمایان شد . حکومت که بار سنگین اعدامهای فله ای (هر چند به حق اما بدون ریشه یابی ) و بدون طی روال قانونی را بر دوش داشت و همچنین سرآغاز مرحله چندم طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی را روبرو می دید ، برای تلطیف این سیاهی چاره ای جز اجرای یک نمایش با چنداپیزود نداشت... آقای سردار رادان، قاضی مرتضوی ، فرزاد حسنی خ...ر خودتان هستید . مردم را نادان فرض نكنید ..»
هزینه گفت و گو با سردار رادان
اما به هر صورت اجرای حسنی انتقادات گسترده ای را در پی داشت. نتیجه تذکر به مجری برنامه، در گفت و گوی او با قاضی مرتضوی آشکار شد، گفت و گویی یک طرفه، پرسش های از پیش تعیین شده، تلفن ها و گزارش های سفارشی به عنوان سند و مدرک و رضایت مردم از اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی.
وبلاگ جمهور: «اگر نخواهیم در یک نگاه بدبینانه و شاید واقع بینانه مدعی شویم انتقادات بی پروای فرزاد حسنی به سردار رادان زمینه سازی برای حضور دادستان تهران بوده، باید اذهان کرد که این حضور هزینه ی آن انتقادات بود. در دو شب حضور مرتضوی مخصوصا برنامه دیشب، سه شنبه دوم مرداد ماه، بنظر می رسید فرزاد حسنی تنها یک تماشاگر است. این حس به بینندگان القا می شد که کارگردانی، تهیه تصاویر و حتی پیام های تلفنی نیز توسط دادستانی تهران و سعید مرتضوی تهیه شده است.... در برنامه دیشب کوله پشتی فرزاد حسنی زیرکانه چندبار اشاره نمود که فیلم هایی که در طول برنامه پخش می شود توسط دادستانی تهران تهیه شده است. از سوی دیگر با تکرار این سوال که در دستگیری افراد موسوم به اراذل و اوباش حقوق شهروندی رعایت شده است، دادستان را به چالش کشید..»
کم بود ولی خوب بود
گفت و گوی حسنی و سردار رادان، ساختگی یا حقیقی، هر چه بود، این واقعیت را نشان داد که ازیک سو مدیران و مسولان از شفافیت و برخورد مخالف و انتقادی با برنامه هایشان مانند همیشه گریزانند و از سوی دیگر بازتاب این گفت و گو در وبلاگ ها و در میان مردم نشانگر این واقعیت بود که مردم ایران تا چه اندازه تشنه شفافیت بخشیدن به گفت و گوها و بازتاب نطرات و خواسته خود در باره طرح ها و برنامه های گوناگون در کشورند.
گشت و گذار این هفته مان را با نوشته ای از وبلاگ خسرو نقیبی، یکی از نویسندگان برنامه کولا پشتی به پایان می بریم:« اتفاقی که باید میافتاد، افتاد گمانم. باید ثابت میشد که حتی با "یک" برنامهی نزدیک به آنچه میخواستیم میشود به صفحهی اول روزنامهها رفت و باید مشخص میشد فرق اجرای خوب و بد -به ویژه، جلوی یک میهمان مشترک با آن برنامهی کذایی- چیست که به گمانم هردوش مشخص شد. فرزاد را چه دوست داشته باشید و چه نه، اجرای شب سی تیر در حافظهی تاریخ ثبت شد و یک مقیاس در اجرای تلویزیونی به دست داد که چندان شیشهای نیست و فکر نمیکنم به این زودیها بشکند. به قول نیما که کنایه میزند، "کم بود ولی خیلی خوب بود"».
در گشت و گذار این هفته به وبلاگ های زیرین استناد کرده ایم: