گزارشی اتمی، که بوی خون و جنگ میدهد
۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبههمزمان برخی از فعالان سیاسی و مدنی با نشر بیانیهها و یادداشتهای خود با حمله نظامی به ایران مخالفت کرده و نسبت به عواقب آن هشدار دادهاند. در عین حال میتوان نظرات وبلاگنویسان، فعالان سیاسی و کاربران فضای مجازی را هم یافت که از حمله به ایران دفاع میکنند.
در نقد دخالت بشردوستانه
مسعود برجیان نویسندهی وبلاگ "ایرانیان" در نقد مدافعان نظریه "دخالت بشردوستانه" که بر پایه حمله نظامی به کشوری که اقدام به نقض فاحش حقوق بشر استوار است، مینویسد: «اصولاً چیزی به نام "دخالت بشردوستانه" وجود ندارد؛ آنچه هست "دخالت منفعتطلبانه" کشورهای غربی است که از قضا منافعشان با بخشی از منافع گروههایی از مردم فلان کشور، همسو و همراستا شده است. نامگذاری یک پدیده، ذات واقعی و درونمایهی اصلی آن را تغییر نمیدهد.»
بهانه اصلی این نوشتهی محمد برجیان یادداشت مهدی جلالی است که با عنوان "جامعه سیاسی در برابر تهدید نظامی" در خبرنامهی گویا منتشر شده است. نویسندهی این یادداشت به نقد نامهی بیش از ۱۲۰ روشنفکر و فعال سیاسی و مدنی ایران در مخالفت با حمله نظامی ایران پرداخته است. از سوی دیگر نویسنده وبلاگ ایرانیان سعی کرده است که به هشت جنبهی طرح شده توسط آقای جلالی پاسخ بدهد.
مهدی جلالی مینویسد: «سادهترین، ابتداییترین، و بدون هزینهترین روش این است که مقالهای بنویسیم و خود را ضدجنگ معرفی کنیم.»
مسعود برجیان در پاسخ به این استدلال پاسخ میدهد: «اتفاقاً این ایراد در سایر موارد نیز صادق است. این که در همراهی با موجهای رسانهای که هر از چندی برمیخیزد، مقاله بنویسیم و بیتوجه به مؤلفههای خاص و تعیینکننده که در متن هر رویداد اجتماعی نهفته است، به پیروی از مُد زمانه در لزوم حذف کامل مجازات قصاص و اعدام مطلب بنویسیم! از وجود کودکان کار و انهدام محیط زیست بنالیم! جامعهی ایران را مردسالار معرفی کرده و از خشونت گسترده علیه زنان داد سخن سر دهیم! در زیر پوشش احترام به رأی و نظر مردم، تجزیهطلبی را مشروع جلوه داده و آن را نمونهای از رعایت حقوق بشر وانماییم!»
این وبلاگنویس این ایراد مهدی جلالی که «اکنون که گزارش آقای احمد شهید منتشر شده، همین دوستان آن را به عنوان یکی از بهانههای غرب برای زمینهسازی جنگ با ایران معرفی میکنند» را وارد نمیداند.
وی مینویسد: «چرا که نه؟ گزارشهای پیشین دربارهی نقض حقوق بشر در ایران، تنها به یک محکومیت خشک و خالی در مجمع عمومی سازمان ملل منجر میشد که چون هیچ ضمانت اجرایی نداشت، اهمیت عملیاتی چندانی هم نداشت؛ اما اکنون همین موضوع تکراری، با تبلیغات پرسر و صدای رسانهای، "یکی از دلایل" لزوم حملهی نظامی به ایران عنوان میشود.»
«جمهوری اسلامی از سرمان زیاد است»
نویسنده وبلاگ "ملاحسنی" یکی دیگر از کسانی است که نامه بیش از ۱۲۰ روشنفکر و فعال مدنی و سیاسی ایرانی علیه حمله نظامی احتمالی به ایران را مورد انتقاد قرار داده است.
این طنزنویس مینویسد: «خدمت دوستان و هموطنان عزیز و مخصوصا آن ۱۲۰ نفر به اصطلاح روشنفکری که وظیفهای جز حفاظت از جمهوری اسلامی ندارند عرض میکنم که: قبول! حرف شما درست! اصلا جنگ بد است. جنگ دمکراسی نمیآورد. جنگ باعث میشود همه عمران و توسعهای که نظام مقدس در ظرف این سی ساله انجام داده از بین برود.»
این وبلاگنویس سایر مضرات جنگ را که به نظر وی مورد نظر نویسندگان بیانیه مذکور بوده، این گونه توصیف میکند: «میترسیم جنگ باعث شود ما به یک کشور عقبافتاده تبدیل شویم. مثل عراق و لیبی و افغانستان... خدا نکند امریکا به ایران حمله کند و زبانم لال جمهوری اسلامی از بین برود. آنوقت مردم از بدبختی و فلاکت چه خاکی توی سر خودشان بریزند؟؟»
"ملاحسنی" از زبان نویسندگان بیانیه اضافه میکند: «ما ناسلامتی روشنفکران این جامعه هستیم و نباید بگذاریم مردم از دست نظام مقدس جمهورسی اسلامی راحت بشوند. ما که نمیخواهیم مثل لیبی بشویم که اراذل و اوباش چاقو کردند توی (...) رهبر معظمشان. همین جمهوری اسلامی از سرمان هم زیاد است.»
در نقد و مخالفت با حمله محدود نظامی
نویسنده وبلاگ "بامدادی" مطلبی تفصیلی دارد در مورد احتمال حمله نظامی به ایران و تحریمهای بینالمللی. این وبلاگنویس در ابتدای یادداشت خود به اظهار نظر برخی افراد اشاره میکند که گرچه میگویند با جنگ مخلفاند اما "حمله محدود" به تاسیسات اتمی ایران را موضوع "ناجوری" نمیدانند.
وی معتقد است که حمله به ایران نمیتواند محدود باشد و آسیب آن متوجه اکثریت مردم ایران خواهد شد. "بامدادای" در توضیح نظرش به چهار دلیل مشخص اشاره میکند: «برتری نظامی کلاسیک ایران در مقایسه با همسایگانش (به غیر از ترکیه و پاکستان) و به خصوص توان دفاعی و موشکی قابل توجه، نفوذ ایران در کشورهای مختلف منطقه و امکان گسترده شدن دامنه جنگ به کشورهای دیگر، تنگه هرمز که بخش قابل توجهی از نفت صادراتی جهان از آن عبور میکند در مجاورت ایران قرار دارد و آمریکا و متحدانش به هیچ عنوان نمیتوانند ریسک بسته شدن تنگه هرمز بیشتر از چند روز را بپذیرند و پراکنده بودن تاسیسات هستهای ایران و محافظت عالی از آنها.»
این وبلاگنویس با افزایش تحریمها علیه ایران نیز مخالف است و میگوید اگرچه تحریمهای فلجکننده شرط کافی برای حمله نیست اما شرط لازم و مقدمهی حمله نظامی میتواند باشد.
با همین استدلال وی تصریح میکند: «به هیچ عنوان اجازه ندهیم "شرط لازم" آنیعنی تحریمهای روز افزون و فلج کننده علیه ایران تحقق یابد. به هیچ عنوان گول کسانی که میگویند «ما با جنگ مخالفیم اما تحریم برای فشار آوردن به حکومت ایران خوب است» را نخوریم. به هیچ عنوان. به هیچ عنوان. به هیچ عنوان. این وظیفه تاریخی همه ماست که امروز تمام قد با هر گونه تحریم و اعمال فشار بر ایران که جاده را برای عملیات ویرانگر بعدی صاف میکند مخالفت کنیم.»
قرائن و شواهد دیگر
محمد معینی، نویسنده وبلاگ "راز سر به مهر" گزارش دبیرکل "آزانس انرژی هستهای" را مورد توجه قرار داده است. وی مینویسد: «اینکه گزارش اخیر دبیرکل آژانس انرژی اتمی، که اشاراتی واضحتر از همیشه به احتمال رویکرد نظامی ایران در فعالیتهای هسته ایش داشته، گزارشی "فنی" و "مستند" است یا گزارشی "سیاسی"، فرع بر این است که افکار عمومی جهانی و اجماع سیاستمدارانی که قرار است در مجامع جهانی درباره آن واکنش نشان دهند و آن را مبنای تصمیم گیریهای بعدی خود قرار دهند، برای باور کردن یا نکردن این گزارش، چه "قرائن دیگر" ی در کنار گزارش قرار خواهند داد.»
این وبلاگنویس میافزاید: «سیاستمداران ایرانی میتوانند به آمانو و سران کشورهای غربی تهمت بزنند و دشنام دهند، و شاید در این هنگامه، که تعارضهای سیاسی خارجی با تعارضهای سیاسی داخلی در هم آمیخته و فرسایش مضاعف شده، بهانهای برای "وحدت مقطعی داخلی" فراهم ببینند، اما حتما از یاد نمیبرند که "قرائن دیگر"، برای رد یا اثبات، به چیزی فراتر از سخنوری و لفاظی و حماسه سرایی پشت تریبونهای یک طرفه محتاج است.»
بازی رایانهای و توهم توطئه
در مطلبی متفاوت آرش آبادپور، نویسنده وبلاگ "کمانگیر" به موضوع انتشار بازی جدید رایانهای پرداخته است که ماجرای آن در ایران اتفاق میافتد.
«بازی Battlefield ۳ در ایران میگذرد. زلزلهای تهران را خواهد لرزاند، حکومت ایران سقوط خواهد کرد و بیش از ۵۰ هزار سرباز آمریکایی برای کشف سلاحهای هستهای به تهران حمله خواهند کرد.»
این وبلاگنویس این سوال را مطرح میکند که آیا طراحی این بازی مقدمهای برای آماده کردن افکار عمومی است جهت حمله به ایران. آبادپور این نظریه را دقیق و منطقی نمیداند.
وی مینویسد: «در این شکی نیست که انتخاب ایران بهعنوان محل وقوع جنگ تصادفی نیست. مثلا ندیدهایم یکی از شرکتهای معظم بازیسازی محصولی بیرون بدهد که به جستوجو بهدنبال کلاهکهای هستهای در فرانسه یا اسراییل بپردازد. اما این لزوما بهانهی خوبی برای رسیدن به نتیجهگیری بالا نیست.»
این وبلاگنویس تاثیر این بازی بر مغز "جوانها و نوجوانهای" غربی را استراتژی مناسبی برای آماده کردن افکار عمومی جهت حمله به ایران نمیداند.
"آرش کمانگیر" مینویسد: «کلیگوییهایی مثل اینکه یک بازی قرار است نقش روابطعمومی یک ماشین نظامی را ایفا کندهمان اندازه که هیجانانگیز است بیربط هم هست. سادهانگاری دربارهی روابط در دنیای پیچیدهی امروز حتما میتواند به کشفیات شگفتانگیزی منتهی شود.»
مهدی محسنی
تحریریه: علی امینی