کابوس جوانان پناهجو در آلمان
۱۳۹۶ مرداد ۲۴, سهشنبهاز شور و شعف روزهای اولیه ورود به آلمان در میان تعداد زیادی از پناهجویان خبری نیست. شرایط سخت و واقعیت قوانین دست وپا گیر برای ماندن تلخ است. کشوری که دو سال قبل مرزهایش را سخاوتمندانه به روی پناهجویان کشورهای مختلف گشود، حالا در پی راهحلهایی است تا بتواند تنها عده کمی از آنها را پناه دهد. اکنون مرتب بحث و جدل بر سر بازگرداندن آنها به کشورهایشان است. شنیدن این بحثها و فشار قوانین، احساس عدم اطمینان، ترس از آینده، همه و همه آشوب و دلهره به جان جوانان و نوجوانانی میاندازد که با تصوری بهکلی متفاوت به مهاجرت آمدند.
آمار واقعی تعداد جوانان و نوجوانانی که در سال ۲۰۱۵ در میان موج پناهجویان به آلمان رسیدند به درستی معلوم نیست. گروهی به محض ورود به آلمان به کشور دیگری رفتند. عده دیگری بلافاصله تقاضای پناهندگی دادند، بیآنکه نامشان در میان افراد زیر سن قانونی ثبت شود و از امکانات ویژه این گروه سنی برخوردار شوند.
گروه دیگری سن واقعی خود را نگفتند و در این میان سازمانهای مربوطه هم دراین زمینه تلاش کافی نکردند و نبود امکانات بهانهای بود برایشان تا آنها را تحت حمایت خود قرار ندهند. همه شرایط در مجموع وضعیت درهم و آشفتهای را برای این جوانان بهوجود آورد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
در فوریه امسال (۲۰۱۷) ۴۳ هزار و ۸۴۰ جوان تنهای زیر سن قانونی در آلمان ثبت شدهاند که این تعداد در مقایسه با فوریه سال قبل که ۶۰ هزار و ۶۳۸ نفر بود، رقم به مراتب کمتری است. دلیل تغییر آماری رسیدن گروهی از آنها به سن قانونی است و یا اینکه سن آنها از سوی مراکز مربوطه بیشتر تشخیص داده شده و در نتیجه از این رده سنی خارج شدهاند. عده دیگری هم که تقاضای پناهندگی دادهاند به اشتباه به عنوان متقاضیان پناهندگی بزرگسال ثبت شدهاند.
در آشوب روزهای اولیه ورود این گروه از پناهجویان نبود امکانات کافی و عدم حمایت لازم، اولین ضربه را به این گروه سنی وارد کرد. فشارهایی که این نوجوانان در طول راه رسیدن به آلمان متحمل شده بودند، همراه با فشارهای زندگی در این کشور میتوانست قابل تحمل باشد، اگر امید به بهبود وضعیت و گرفتن اجازه اقامت وجود میداشت.
با اینکه این گروه سنی تا رسیدن به سن قانونی امکان اقامت در آلمان را مییابند بیآنکه خطر اخراج آنها وجود داشته باشد، اما هدف آنها دادن هرچه سریعتر تقاضای پناهندگی است. درعین حال با دادن تقاضای پناهندگی دلشوره تازهای به جانشان میافتد: ترس اینکه مصاحبه پناهندگیشان چگونه برگزار خواهد شد و اگر جواب آن منفی باشد چه اتفاقی خواهد افتاد.
رد شدن تقاضای پناهندگی
در سال ۲۰۱۶ تعداد ۱۴۹۵۹ پناهجوی زیر سن قانونی از افغانستان در آلمان تقاضای پناهندگی دادند. با بررسی ۱۴۹۶ تقاضا در این سال تعداد چشمگیری از آنها در خطر جدی بازگشت به افغانستان هستند. دراین زمینه نمیتوان بطور قطع آماری داد چون پرونده پناهندگی آنها بدنبال اعتراض هنوز بسته نشده، اما شانس قبول شدن آنها در دادگاه کم است.
تعداد جوانان ایرانی تنهای زیر سن قانونی که سال گذشته در آلمان تقاضای پناهندگی داده اند ۴۱۱ نفر بوده است. خطر پس فرستادن جوانان ایرانی به نظر میرسد که کمتر از افغانها باشد زیرا قرارداد میان دولت آلمان و افغانستان کار این پناهجویان را دشوارترکرده است.
جوانان افغان که جواب منفی دریافت میکنند در خطر جدی بازگردانده شدن به کشورشان هستند. با اینکه به جواب منفی اداره پناهندگی اعتراض میکنند، اما ترس از برگشت دادنشان شروع میشود. این ترس در بیشتر مواقع آنقدر است که مانع از تلاش و یافتن راه حل دیگری برای ماندن میشود.
رحیم ۱۸ساله تقاضای پناهندگیاش رد شده و همه ترس او این است که به افغانستان فرستاده شود:
«دیگه امیدی به موندن ندارم. هرچی درس میخونم فایده نداره، یاد نمیگیرم. نمیتونم درست بخوابم. وکیلم برایم اعتراض کرده ولی چیزتازهای ندارم بگم. برگردم به افغانستان چکارکنم؟ هرروزبمب بریزن روسرم؟ میگن بروکابل زندگی کن. اصلا نمیدونن که اونجام ناامنه. تازه برم اونجا چکارکنم؟ برای ما کارنیست. ازروزی که جواب ردیم آمده همهاش سرم درد میکنه. شبها کابوس میبینم. قبلا فکرمیکردیم همین که به هربدبختی به آلمان برسیم دیگه راحت شدیم. خیلیها اگه میدونستند اینطوریه نمیآمدند. هرچی پول فامیلها داشتند دادند به ما بیاییم، حالا دوباره بعد از دوسال برگردیم. بعضی وقتها اینقدرحالم بد میشه که دلم میخواد خودمو بکشم. دوساله که همهاش تو وضع ناامنی هستیم. همهاش نگران و منتظر.»
بیشتر بخوانید: بحران هویتی جوانان پناهجو در آلمان
سوزانه نیسن، روانکاو و روانشناس مرکز قربانیان شکنجه در کلن، درمورد تاثیر نگرانی اخراج از آلمان بر سلامت روان پناهجویان جوان میگوید:
«تاثیراتی که ترس از اخراج بر جوانان میگذارد خیلی زیاد است. این تاثیر را بهخوبی میتوان در جلسات روان درمانی دید. پناهجویانی که تحت فشارهای غیرعادی بودهاند، بحرانهای زیادی را پشت سرگذاشتهاند که هنوز اثرات آنها بطورجدی وجود دارد وبرای غلبه براین فشارهای روانی به آرامش و بیشتر ازهمه احساس امنیت نیاز دارند. ترس دائم ناشی از خطراخراج از آلمان همه تلاشهای ما برای درمان آنها را بیثمر میکند. ما درعمل میبینیم که بعد از مدتی رواندرمانی وهمزمان با کمکهای دیگری که جوانان پناهجو دریافت میکنند، وضعیت روحی بهتری به نسبت وقتی که وارد آلمان شده بودند پیدا میکنند. اما تمام این نتایج با دریافت خبرردشدن تقاضای پناهندگی وامکان اخراجشان از آلمان بههدر میروند. همه اینها هم قابل فهم است. ترس آنها ترسی واقعی است، بنابراین تا وقتی که وجود دارد درمان را ناممکن میکند. بعد از اخراج اولین گروه افغانها درسال گذشته ما به وضوح تغییر شرایط روحی بیماران افغانمان را دیدیم. به واقع میشود گفت بر بسترعدم اعتماد و وضعیت نابسامان کار رواندرمانی بیفایده است. نداشتن امنیت برای ساختن آینده باعث میشود که دوباره تجارب تلخ گذشته و کابوسها به سراغشان بیاید و به خودکشی فکر کنند. دچاربیخوابی میشوند چون هرشب میترسند که آنها را برگردانند. بیماریهای جسمی ناشی ازفشارهای روانی به سراغشان میآید. از زمانی که موضوع اخراج افغانها پیش آمده تعداد جوانانی که نیاز فوری به تراپی دارند بطرز چشمگیری افزایش یافته است. لیست انتظار مراکز رواندرمانی طولانیتر میشود. در واقع گذشت زمان نه تنها به بهبود وضعیت روانی پناهجویان کمکی نمیکند، بلکه مرحله تازهای از ترس شروع میشود که بسترناامنی برای کار روان درمانی هم هست.»
بیشتر بخوانید: سیاست پناهندهپذیری آلمان: اول خوشامدگویی، بعد دوریگزینی
شرایط پیش آمده نه تنها برای پناهجویان بلکه برای تمام کسانی که با پناهجویان کار میکنند وضعیت تازهای است. افغانها بیشتر از بقیه جوانان زیر سن در خطر بازگردانده شدن به کشورشان هستند. با وجود اخبار ناامنی آن کشور آلمان در توافقی با افغانستان تلاش میکند که روند بازگرداندن پناهجویان افغان را سرعت بخشد.
مارگریت مددکار اجتماعی در کلن است و مسئول ۷ جوانی است که در یک خانه تحت نظراداره جوانان زندگی میکنند. پنج نفر ازاین جوانان برای پناهندگیشان جواب منفی دریافت کردهاند. او که ارتباط دائم با این جوانان دارد میگوید:
«روزهای اول آمدن این جوانها همه چیزخوب بود.آنها تازه داشتند احساس نسبتا خوبی در اینجا پیدا میکردند. خستگی و فشارهای راه کم شده بود. احساس امنیت میکردند. کارهای اولیه اداریشان تمام شده بود وبه کلاس زبان میرفتند. ما تا آنجا که میتوانستیم کمکشان میکردیم اما درمورد دلایل پناهندگیشان ما نمیتوانستیم کاری بکنیم.احساس میکردیم که برایشان کارسختی است. آنها تصوردرستی از روند پناهندگی نداشتند وفکرمیکردند با دادن تقاضای پناهندگی وضعیتشان روشن میشود. بخصوص کسانی که ازافغانستان آمده بودند اصرار داشتند هرچه زودتر تقاضای پناهندگی بدهند. استدلالشان این بود که میخواهند زودتر تکلیفشان روشن شود. بعضی میخواهند زودتر کارکنند و درآمدی داشته باشند، تا پولی برای خانواده بفرستند. یک عده دیگر میخواهند تا هنوزبه سن قانونی نرسیدهاند برای آوردن خانوادهشان اقدام کنند. بهرحال از این نظرآنها خودشان را تحت فشارقرار میدهند، با اینکه تا سن ۱۸ سالگی مشکلی نخواهند داشت. تعدادی از این جوانان به تنهایی آمدهاند ولی خانوادهها در یونان یا ترکیه منتظر هستند. در واقع فشاری که بردوش آنهاست به وضع خانواده آنها هم برمیگردد. یکی از جوانانی که اینجا زندگی میکند هربار بعد از صحبت کردن با خانوادهاش حالش بد میشود. آنها اورا تحت فشار قرار میدهند تا هرچه زودترکاری کند تا آنها بتوانند به آلمان بیایند. با اینکه برای دادن تقاضای پناهندگی به قیم خود و نظراو نیاز دارند ولی آنها باتحت فشارقراردادنشان میخواهند هرچه زودتر تقاضای پناهندگی بدهند. با دریافت جواب منفی روحیهشان بهکلی درهم میریزد و میترسند. در مورد فرستادن آنها به زندانها و بعد به کشورشان میان خودشان زیاد حرف میزنند. همدیگر را میترسانند و وضع را از آنچه هست بدتر میبینند. در این مرحله متاسفانه به درسهای خود هم توجه نمیکنند و انگیزه یادگیری زبان را هم از دست میدهند. زندگی روزمره آنها تغییر میکند. از شور و تلاش قبل خبری نیست. کار ما دراین زمان سخت میشود. باید تمام انرژی و توان خود را بگذاریم تا قانعشان کنیم برای تلاش کردن. باید برایشان انگیزه بوجود آوریم و آنها را متوجه امکانات دیگری کنیم که وجود دارد و استفاده ازآنها که به تلاش و البته شانس خودشان برمیگردد».
امکان گرفتن اقامت غیر از پناهندگی
جوانانی که شانس پناهندگی پیدا نکردهاند یا از ابتدا تقاضای پناهندگی ندادهاند میتوانند درصورت یافتن دورههای کاری حق اقامت دریافت کنند. یافتن این دورههای کاری که مورد قبول مسئولین اداره اقامت باشد کار آسانی نیست. آنها مدت زمان کوتاهی است که آمدهاند و در این مدت یادگیری زبان و درپی آن یافتن دوره آموزش سخت است. این دورهها میباید تا قبل از رسیدن آنها به سن ۲۱ سالگی آغاز شده باشند. بدیهی است که این هم فشار تازهای است که بازهم عدم اطمینان را با خود دارد. یافتن به موقع این دورههای کاری و همزمان آموزش زبان آلمانی و یا گرفتن مدرک تحصیلی از مدرسه بازهم به عهده جوانان است.
بیشتر بخوانید: زندگی دهها هزار پناهجو در "اقامتگاههای موقت" آلمان
وطن من کجاست
طبق قوانین پناهندگی آلمان پناهجوی اخراجی میباید به کشوری که به آن تعلق دارد و ملیت او بر اساس آن تعیین شده است، پس فرستاده شود. درمورد برخی از کشورها به دلیل نبود پاسپورت یا برگ شناسایی تعیین ملیت پناهجو به آسانی صورت نمیگیرد و معلوم نبودن ملیت دلیلی است، برای ماندن، حتی طولانی مدت با اجازه اقامت موقتی که تمدید میشود.
درمورد گروهی از جوانان افغان که تقاضای پناهندگی دادهاند و درایران به دنیا آمده یا درسنین کودکی به آنجا رفتهاند وضع پیچیده تراست. اول آنکه دلایل و مشکلات زندگی آنها در ایران که واقعی هم هستند دلیل پناهندگی محسوب نمیشوند. میتوانند درمواردی مورد توجه قرار بگیرند اما به تنهایی برای گرفتن اجازه اقامت کافی نیستند. دوم اینکه درموقع اخراجشان از آلمان کشوری که به آن فرستاده میشوند، افغانستان است و نه ایران. افغانستان کشوری که آنرا ندیدهاند ،هیچ رابطه حسی با آن ندارند و کسی را در آنجا نمیشناسند. علی از این گروه جوانان است. در ایران به دنیا آمده، کسی را در افغانستان نمیشناسد و با ردشدن تقاضای پناهندگیاش به افغانستان فرستاده میشود:
«من دروغ نگفتم. گفتم که افغانستان را ندیدم و کسی را آنجا نمیشناسم. کسی که با من مصاحبه میکرد گفت خوب در اینجا هم کسی را نداری و اینجا را هم قبلا ندیده بودی، تازه در آنجا مشکل زبان هم نداری. واقعیتش راست میگفت فقط او نمیفهمید که افغانستان با آلمان خیلی فرق میکند. اینکه آدم زیر سن آنجا تامین جانی ندارد. معلوم نیست آدم کجا باید بخوابد. کسی به آدم کارنمیدهد. راستش کم کم خودم هم نمیدانم کشورمن کجاست؟ ایران میخواست ما را بیرون کند، حالا آلمان میخواد بیرونمون کند. همه میگن بروید به وطنتان، به جایی که اصلا ندیدیدم. انگارهیچکس ما ملت افغان را نمیخواهد.»
در مورد اینکه اخراج پناهجویان افغان چگونه ودر چه زمانی روی میدهد، درآلمان بحث زیادی وجود دارد. هرچند قوانین پناهندگی درسرتاسرآلمان یکدست است اما موضوع اخراج پناهجویان موضوع تصمیم ایالتی است ودر ایالات مختلف همگون عمل نمیشود.
اما ترس و دلهره جوانان در سرتاسر آلمان به یک صورت اتفاق میافتد و اثرات یکسانی بر همه دارد.
«ساعت چهارصبح آمدند. نمیدانم چند نفر پلیس بودند ولی خیلی بودند. رفتند سراغ اتاق بغلی ما. من از سروصدایشان بیدارشدم. خیلی ترسیدم ،فکرکردم آمدند سراغ من. یک خانواده شش نفره را بردند. بچهها گریه میکردند وبزرگترها یک چیزهایی میگفتند که من زبانشان را نمیفهمیدم. با اینکه هوا خیلی گرم بود، من مثل بید میلرزیدم. مثل همون ترسی بود که تو قایق داشتم، نصف شب تو دریا. دیگه خسته شدم ازترسیدن. میترسم سراغ منهم بیایند. مرا هم برگردانند. دوساله دارم میترسم. اول تو ترکیه، بعد یونان، تو قایق، حالاهم اینجا.» جوان افغان است که با چهرهای رنگ پریده حرف میزند ونامش را هم نمیگوید چون میترسد.
[مسئولیت محتوای مقاله بر عهده نویسنده است.]