ژیلا بنییعقوب: ایران به زندانیکردن روزنامهنگاران پایان دهد
۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعهسازمان گزارشگران بدون مرز جایزه ویژه آزادی بیان را در ششمین دور مسابقات بهترین وبلاگهای دویچهوله به ژیلا بنییعقوب نویسنده وبلاگ «ما روزنامهنگاریم» اعطا کرد.
این سازمان در بیانیه خود آورده است: «گزارشگران بدون مرز مفتخر است که این جایزه را به خانم بنییعقوب اهدا و به نام او از همهی وبلاگنویسان و روزنامهنگاران ایرانی زندانی یا مجبور به ترک کشور شده در ماههای گذشته تقدیر کند».
در بیانیه گزارشگران بدون مرز، ژیلا بنییعقوب به عنوان یکی از نخستین زنان گزارشگر مستقل در ایران معرفی شده که تا کنون بیش از ۴۰۰ گزارش درباره موضوعات مختلف همچون وضعیت تحصیلی زنان، خودفروشی زنان، خودکشی جوانان و همچنین گزارشهایی از جنگ در عراق، افغانستان و لبنان منتشر کرده است.
ژیلا بنییعقوب به همراه همسرش بهمن احمدی امویی در شامگاه ۳۰ خرداد ۸۸ بازداشت و در دوم شهریور ماه با سپردن وثیقه آزاد شد. همسر وی به پنج سال زندان محکوم شده و در حال حاضر در مرخصی به سر میبرد.
دویچهوله: خانم بنییعقوب، شما برندهی ششمین دور مسابقهی بینالمللی وبلاگهای دویچه وله شدهاید و جایزهی ویژهی آزادی بیان گزارشگران بدون مرز به وبلاگ شما تعلق گرفته. این در حالی است که شما حدود شش ماه پیش، دوماه را در زندان گذراندید. الان هم ممنوعالقلم هستید و جز در وبلاگتان در جای دیگری مطالبتان منتشر نمیشود و همسرتان هم به پنج سال زندان محکوم شده. در چنین شرایطی گرفتن این جایزه برای شما چه حسی به همراه داشت؟
ژیلا بنییعقوب: راستش همان حسی را داشتم که وقتی از زندان آزاد شده بودم داشتم و در وبلاگم هم نوشتم که وقتی عزیزترین دوستان و همکارانت در زندان هستند، حتی تحمل آزادی هم برایت سخت میشود، حداقل تحمل آزادی ظاهری و الان هم همین طور است. راستش من وقتی خبر این جایزه را شنیدم، اولین حسی که به من دست داد این بود که دوستان و همکاران عزیزم که الان در زندان و تحت فشارهای شدید هم هستند، آنها بیشتر از من شایستهی دریافت این جایزه هستند و بنابراین حس دوگانهای است. هم ناراحتکننده است، این که فکر میکنی این جایزه باید به کسانی تعلق میگرفت که فشارهای زیادی را تحمل میکنند و الان در زندان هستند و از سوی دیگر کمی از این خوشحال میشوی که شاید به بهانهی این جایزه بتوانی صدای همکاران در بندت را به دیگران برسانی.
و فکر میکنید این اتفاق ممکن است برای شما بیفتد؟ یعنی گرفتن این جایزه این فرصت را به شما میدهد که بیشتر صدای همکاران دربندتان و صدای روزنامهنگارانی را که الان در ایران هستند به دنیا برسانید یا این که برعکس، ممکن است شرایط را در داخل ایران برای شما سختتر کند؟
راستش در اینباره هم نتیجه کاملا دوگانه خواهد بود. ظاهرا ما کلا زندگی و شرایط پرتناقض و پرتعارضی داریم. از طرفی وقتی یک روزنامهنگار در ایران جایزهای را از سوی نهادهای بینالمللی دریافت میکند، آن جایزه به یکی از اتهاماتش تبدیل میشود. راستش در همان دورهی روزهای پس از انتخابات که من در زندان بودم، یکی از اتهامات من و یکی از محورهای بازجویی دربارهی جایزهای بود که تحت عنوان ’’شجاعت در روزنامهنگاری‘‘ به من اهدا شده بود و این در واقع اتهام من شد. الان هم این را میدانم که چنین جوایزی در وهلهی اول ممکن است پروندهی من را سنگینتر کند، چون من پروندهی گشوده در قوه قضاییه دارم. اما از طرف دیگر واقعیت این است که این امکانی است تا ما بتوانیم صدای روزنامهنگاران ایرانی را در وهلهی اول به مردم خودمان و بعد هم به بیرون از ایران برسانیم.
خانم بنی یعقوب وبلاگ شما در حال حاضر در ایران فیلتر است، ولی شما همچنان به نوشتن در آن ادامه میدهید. نوشتن در وبلاگی که فیلتر است چه حسی برای شما دارد؟
جالب است که هر سوالی که شما مطرح میکنید، من باید این طور جوابش را بدهم که بازهم حس دوگانهای دارم. به خاطر این که خب راستش خیلی جالب نیست که شما وقتی مینویسید، میدانید که به خاطر فیلترینگی که وجود دارد، به خاطر این که وبلاگ شما مسدود است، به راحتی همهی هموطنانتان نمیتوانند آن را بخوانند. حداقل نه همهی هموطنان، بلکه کسانی که علاقمندند وارد این دست وبلاگها شوند، هم نمیتوانند آن را بخوانند چون به هرحال نیازمند گذر از راههای خاص و استفاده از فیلترشکن و اینها هست که ممکن است برای همه وجود نداشته باشد. و احساس دومش که دوباره متفاوت است، این است که با وجود همهی این محدودیتها به نوشتن ادامه میدهی و هنوز میتوانی امیدوار باشی، هنوز میتوانی در برابر این محدودیتهایی که برایت ایجاد شده مقاومت کنی و تقریبا از آخرین امکانی که میتوانی بنویسی، استفاده کنی.
در حال حاضر بنابه گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، ۴۰ روزنامهنگار و وبلاگنویس در زندان به سر میبرند و حدود ۱۰۰ نفر از روزنامهنگاران فقط در این مدت ۹ ماههی بعد از انتخابات از ایران خارج شدهاند و اینها کسانی هستند که نامشان را اعلام کردهاند. تعدادی که داخل ایران هستند، مثل شما و دیگر همکارانتان، ممنوع القلم هستند و اجازهی نوشتن ندارند و یا اگر اجازه دارند، دیگر روزنامهی مستقلی نیست که بتوانند در آن بنویسند. با این ترتیب آیندهی وبلاگنویسی و روزنامهنگاری را در ایران، البته آیندهی نزدیکش را، چه طور میبینید؟
راستش من میخواهم از این فرصت استفاده کنم و در پاسخ به پرسش شما قبل از هر چیز نگرانی خودم را از وضعیت بیش از ۴۰ روزنامهنگار و وبنگاری که در زندان هستند اعلام کنم. به ویژه همکاران عزیزم شیوا نظرآهاری، هنگامه شهیدی، بدرالسادات مفیدی که تحت فشارهای خیلی شدید هستند و بسیار نگران کننده است. و بعد از این زنان روزنامهنگار، واقعا مایلم تأکید زیادی کنم روی وضعیت دو همکارمان آقای مسعود باستانی و احمدزیدآبادی که حبسشان را در زندان رجایی شهر میگذرانند، در زندانی با شرایط بسیار نامناسب. اصل تفکیک جرائم دربارهیشان رعایت نشده و در کنار کسانی زندانی هستند که قتل انجام دادند و شرایط دشواری را میگذرانند.
واقعیت این است که در پاسخ شما باید بگویم که شرایط طوری است که ما به جای این که به این فکر کنیم که آیندهی حرفهای ما به عنوان یک روزنامهنگار یا یک وبلاگنویس چه خواهد شد یا روزنامهنگاری در ایران چه خواهد شد، فوریترین اولویتما این است که برای آزادشدن دوستان و روزنامهنگارانی که در زندان هستند تلاش کنیم و بعد آن چیزهایی که شما گفتید در مراحل بعدی قرار دارد. خیلی متاسفیم از این که باید بگوییم شرایط این قدر برای ما سخت شده که به قول یکی از دوستانمان، هر روز مطالبات ما تقلیل پیدا میکند. به عنوان مثال یکی از مطالبات ما الان دربارهی آقای احمدزیدآبادی و آقای مسعود باستانی این است که حداقل از زندان رجایی شهر به زندان اوین منتقل شوند. یعنی ما الان درخواستمان شده این که دوستانمان از زندانی به زندان دیگر منتقل شوند. در حالی که ما باید طلب آزادی همهی همکارانمان و همهی روزنامهنگاران زندانی را داشته باشیم.
برای رسیدن به این هدف کوتاه مدتی که ذکر کردید، یعنی آزادی تمامی روزنامهنگاران دربند، همکاران شما در دنیای آزاد، آنهایی که خارج از ایران هستند، چه کاری میتوانند بکنند؟
مهمترینش این است که واقعا صدای روزنامهنگاران ایرانی را به دنیا برسانند و از همهی مراجع بینالمللی و از همه مهمتر از خود دولت ایران بخواهند که به زندانی کردن روزنامهنگاران پایان دهد و هرچه سریعتر بدون هیچ پیش شرطی همهی روزنامهنگاران زندانی را آزاد کند.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: مصطفی ملکان