چهار هزار سال تحقیر و آزار زن در ایران
۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه«همهی مردان عالم، بستهی مکر زناناند.» این جملهی قصار که تا امروز هم در اغلب مجالس مردسالارانه در نکوهش از جنس مونث نقل میشود، از مغز "جوانمردی بزرگ به نام سمعک عیار" تراوش کرده و نمایانگر بخشی از فرهنگ ملی ـ مذهبی و حکمت عامیانهی ما است. هنوز هم برخی از مردم عادی، سیاستمداران و روشنفکران با نام و بینام خطهی پر گهر ایران این گفتهی نغز سمک عیاررا تکرار میکنند وبرای خنثیکردن پیآمدهای "مکر زنانه" از اعمال تنبیه بدنی و وضع قوانین زنستیزانه رویگردان نیستند. شاید همین امر نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم سوئد، دکتر شکوفه تقی را بر آن داشته که در قصهها، تاریخ، متون مذهبی، آداب و رسوم و... دربارهی تلقی نخبگان کهن ما در خصوص زن و سنت "زنآزاری" به کند و کاو بپردازد. حاصل این پژوهش کتاب "زنآزاری در قصهها و تاریخ" است که چندی پیش در انتشارات باران، چاپ سوئد، منتشر شده است.
مکر مردان
کتاب "زنآزاری در قصهها و تاریخ" دو بخش اصلی را دربرمیگیرد. در بخش اول که از هشت فصل تشکیل شده، تاریخچهی زنآزاری و دلایل اجتماعی ـ سیاسی آن بررسی شده است. در این فصول میبینیم که مردان صاحب قدرت، چگونه به تسلط بر زن، جامهی قانونی میپوشانند و تخطی از آن یا تجاوز به آن را به شدت قابل مجازات میخوانند. در کنار این قوانین زنستیز، از متون مذهبی و فرهنگ شفاهی نیز که اعمال این مجازاتها را توجیه میکنند، یاد شده است. یکی از مباحث جالبی که در این فصل به آن پرداخته میشود، بحث هشیاری جنسی زن و عواقب و مجازاتهای مربوط به آن است. این فصل بهویژه نشان بارز "مکر مردان" در مقابله با خواست طبیعی ارضای جنسی از سوی زنان است. چون، بیش از هر چیز نشان میدهد که مردان صاحب قدرت، به هر ترفندی متوسل شدهاند تا این خواستها را زیر کنترل خود بگیرند، یا آنها را بنا به دلخواه خود، شکل بدهند.
تواناییهای زنان
بخش دوم کتاب "زنآزاری در قصهها و تاریخ" به هفت فصل تقسیم میشود و به مباحث تواناییهای زنان میپردازد که در تاریخ و قصهها و روایتهای ملی ـ مذهبی بسیار بیاهمیت جلوهداده شدهاند و گاه بهطور کلی مورد انکار قرار گرفتهاند.
شکوفه تقی برای نشان دادن این که «خشونت و حتی مجازاتهایی که در قصهها آمدهاند، در واقع در جامعه به عنوان یک قانون مذهبی و اجتماعی اعمال میشده، همهی متون مذهبی در این رابطه را که نقشی کلیدی در القای یک باور عمومی علیه زنان داشتهاند،» مورد پژوهش قرار داده است؛ از جمله تورات، اوستا، بندهش، ارداویرافنامه، نامهتنسر و دینکرد...
حساسیت، دلیل منع چاپ
شاید همین بررسی عمیق سبب شده است که کتاب از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ در کشوی میز تحریر مسئولان نشر مرکز خاک بخورد. در این سال به شکوفه تقی خبر دادند که «به دلیل حساسیت موضوع، چاپ کتاب با مانع روبرو شده است.» این مانع با چاپ کتاب در خارج از کشور از میان برداشته شد. به هر حال تلاشهای شکوفه تقی برای نوشتن و انتشار این کتاب پژوهشی بی نتیجه نمیماند. چون خواننده، پس از خواندن آن دستکم به فکر میافتد که جملهی قصار سمک عیار را به زبان واقعیت ترجمه کند: «همهی زنان عالم، دربند مکر مرداناند.»
برای پیبردن به چند وچون کتاب "زنآزاری در قصهها و تاریخ" با نویسندهی آن، شکوفه تقی، به گفتوگو نشستهایم:
دویچه وله: نوشتن و تحقیق در بارهی زنآزاری در قصهها و تاریخ ایدهی جالبی است. چه انگیزهای باعث نوشتن این کتاب شد؟
شکوفه تقی: این سوال بارها از من شده است. هر بار که این پرسش را می شنوم، دوباره به آن فکر میکنم. گاه روی کلمهی آزار مکث میکنم و گاه به روی انگیزه. باز هم به همان جواب قبلی میرسم. شاید انگیزهی اصلی من این بوده که از طریق یک تحقیق و بررسی نشان بدهم که نزدیک به چهار هزار سال است که زن مورد تحقیر و آزار بوده است. این آزار که بهراستی تبدیل به یک بیماری فرهنگی شده در قصهها، در تاریخ، در آداب ورسوم و متون مذهبی دیده میشود. این آزار به قدری زیاد و همهگیر است که قبح خود را از دست داده است و حتی خود زنها هم نسبت به آن واکنش سختی نشان نمیدهند. حتی در بسیاری موارد برای همرنگ کردن خود با مردها و برخورداری از سرچشمهی قدرت آنها، با ایشان در تحقیر و آزار همجنسان خود همداستان میشوند. برای من بسیار مهم است که حساسیت نسبت به این مسئله را بالا ببرم تا جایی که بتوان از شدت این آزار کاست.
اگر بخواهیم مثلاً بر حسب ضربالمثلهایی که به عنوان"حکمت عامیانه" در این کتاب آمده، قضاوت کنیم، میبینیم که زن واقعاً موجود "ابلیس" صفتی است! این ضربالمثلها که ریشه در همین قصهها و سنتها دارند، اغلب به عنوان نمادی از "پختگی و خردمندی و ذکاوت" ملت تلقی میشوند. آیا این یک تضاد است یا باید در خردمندانهبودن این ضربالمثلها شک کرد؟
- اول باید بگویم که کسی با خواندن کتاب "زن آزاری در قصه ها و تاریخ" محال است به این نتیجه برسد که زن واقعا موجودی ابلیس صفت است. البته بستگی دارد که چه برداشتی، فرد از کلمهی ابلیس داشته باشد. اگر همان منظور مذاهب از ابلیس باشد که من ناچار از رد این برداشت هستم. چرا که هر که کتاب را خوانده، در واقع تازه چشمش به ستمی باز شده که جامعه در حق زن به ناحق روا داشته است. هدف کتاب هم همین است که نشان دهد زنها چگونه و به چه دلیل مورد آسیب قرار گرفتهاند و چگونه میتوان این آزار را متوقف کرد.
مسلم است اگر ضرب المثلی در جهت تحقیر یا دیوانهانگاری گروهی از افراد جامعه باشد، از هر خردمندی به دور است. چرا که خرد از دید من، درک مرتبهای از شعور است که با در اختیاز داشتن آن، فرد بتواند صلاح نه تنها خود که سایر انسانها، حتی موجودات دیگر را ببیند. به عبارت دیگر خرد و زندگی ارتباطی تنگاتنگ دارند. به میزانی که خردمندی در یک فرد بیشتر باشد، اندازهی درک او از زندگی و خدمت او به زندگان نیز بیشتر است. به این ترتیب نمیتوان سخنی را که درش تحقیر و آزار برای گروهی از انسان ها حتی جانوران است، خردمندانه تلقی کرد، اگر چه اصطلاح مردم عامی یک کشور باشد.
در این کتاب به همه نوع مجازات برای زنان اشاره شده، از جمله "مجازات زباندرازی زنان"! این مجازات چگونه بهوجود آمد و چه هدفی را دنبال میکرد؟
نمیدانیم این مجازات در کجا و کی و چگونه پدید آمده است. البته در متون فقهی زرتشتی، مانند ارداویراف نامه یا وندیداد اشاره به مجازات زنانی میشود که با مردانشان زبان درازی می کنند. در کتاب من به این نوع مجازاتها اشاره شده است. در قصهها هم زنانی که زبان دراز هستند یا اصطلاحا قرقر میکنند یا به شوهرانشان نیش میزنند، فراوان اشاره شده است. یکی از مجازاتها انداختن این زنان به سیاهچال بوده است. هم در قصهها به آن اشاره شده و هم در تاریخ اتفاق میافتاده است. مجازات دیگر بی طلاق بیرون کردن زن از خانه بوده است.
اما امروزه هم زنان اگر به اصطلاح بیموقع دهانشان را در برابر شوهرانشان باز کنند، بهخصوص که شوهر "سرحال" نباشد، برای زن عواقب سنگنینی بدنبال دارد. اگر از کسانی که از شوهرانشان کتکهای بیرحمانه خوردهاند، بپرسید که چه وقت مرد اقدام به آزار واعمال خشونت کرده است، معمولا پاسخ این است که زن درصدد جوابگویی برآمده است. خیلی از مردها وقتی که دچار حالت عصبی میشوند، نمیتوانند از زبان یا منطق استفاده کنند و این که زن را اصطلاحا "زبان دراز" مییابند، شدیدا در مقابل زن احساس عجز میکنند و این عجز را با استفاده از قوای بدنی سعی میکنند جبران کنند. هدف این مجازاتها البته این است که زنانی مطیع و فرمانبردار تربیت کنند تا زن بر اثر کتک خوردن شرطی بشود و یاد بگیرد که اگر در صدد دفاع از خود یا حقوقش برآید، مانند حیوانی تنبیه خواهد شد. پس از ترس جان هر چه میبیند، دم نزند. البته امروزه زنانی که بهوسیلهی شوهرانشان به سختی در حد کشته شدن هم کتک میخوردند، از ترس "آبروریزی" به مراجع قانونی روی نمیآورند چرا که با تعریف زن خوب پارسا چه بسا دچار تضاد بشوند و جامعه هنوز با شدت بیشتری آنها را تنبیه کند. چرا که زن خوب و خانم میبایست بسوزد و دم نزند.
شما همچنین به نقش زنان حکمفرما در قصهها پرداختید. آیا تفاوتی بین این تصاویر با تصاویر مردان میبینید؟
تاریخ نشان میدهد که هر گاه قدرت مطلقه در دست یک نفر باشد، احتمال کج رفتن آن فرد بسیار زیاد است. میخواهد زن باشد یا مرد. اما زنانی که با تدبیر و درایت حکومت کردهاند هم، به نسبت زیاد بودهاند، همانطور که حکمفرمایان مردی که از روی عدالت حکومت کردهاند، در تاریخ کما بیش یافت شدهاند.
اما تفاوتی که این زنان حکفرما با مردان داشتهاند، در واقع بیشتر در شکل زندگیشان بوده است. به این معنا که زنی که حکمفرما بوده، اجازه نداشته رسما همسری برای خود انتخاب کند. نمونهاش دو دختر خسروپرویز در تاریخ ایران است. در واقع فرمانبردن از زنی که خود زن مردی بوده که در رتبه از او پایینتر بوده، برای سایر مردانی که میباید فرمان آن زن را ببرند، افتخاری محسوب نمیشده است. قصه ها حتی تاریخ نشان میدهد که زنی که در مصدر قدرت بوده، میبایست زندگی خانوادگی بسیار محدودی داشته باشد. درحالیکه مردان هر چقدر زندگی خانوادگیشان گستردهتربوده، قدرتمندتر محسوب میشدهاست. از اینرو در تاریخ اگر به اسم سیده خاتون که سی سال در ری حکومت کرده بر میخوریم، او زنی است که شوهرش مرده و به جای پسرش که به مالیخولیا مبتلا شده، حکومت میکند.
شما از زنان در هر زمینهای نمونهای آوردهاید: زنان روحانی، جادوگر، هنرمند، کشاورز، خودفروش... در تحقیقاتتان ولی به زن "دانشمند و خردمند" برنخوردید؟ آیا این حیطهای بود که تنها مردان حق ورود به آن را داشتند؟
بستگی دارد که ما چه تعریفی از دانشمند داشته باشیم. به طور مثال اگر منظور ریاضیدان باشد، مثل خیام. من متاسفانه به چنین زنی در قصهها و تاریخ برنخوردم. مضافا به اینکه باور ندارم، اصولا دانشی میتواند در حیطهی تواناییهای فکری یک جنسیت باشد. دیگر اینکه اگر منظور ما از خرد، حکمت باشد، باید بگویم که زنان خردمند در تاریخ و قصهها فراوان وجود دارند. در کتاب "زن آزاری در قصه ها و تاریخ" بهخصوص در بخش زنان روحانی به این دسته از زنان اشاره شده است. اینها زنان داروگر و روحانی بوده اند که در همهی جوامع حضور داشتند. اصولا در پنج هزار سال پیش، وقتی که به دوران بین النهرین و مصر باستان بر میگردیم، عموم روحانیون را زنان تشکیل میدادند. در واقع این زنان گیس سفید که در فرهنگ خراسان ایران به بی بی معروفاند، بسیار محترم و مقدس بودهاند.
دلیل اینکه یک نکتهی واحد، مثلا "پریود شدن زنان" در یک دوره به عنوان "رمزی مقدس" و در دورهی دیگر "رمزی شیطانی" تبدیل شده، چه بوده است؟ چگونه میتوان ذهنیت اجتماعی را نسبت به یک پدیده دراین زمان نه چندان طولانی، صدوهشتاد درجه تغییر داد؟
پریود شدن سرآغاز باروری زنان و رمز جنسی آنها ست. در دورانی که زن نقشی تعیین کننده در کشاورزی و تامین معاش خود و فرزندان داشته است، آنچه مربوط به باروری زن میشده است، امری مقدس بوده است. این زمان برای زنان، سرآغاز ایامی مبارک بوده است. اما در فرهنگ دامداری که درش غلبه با نیروی جنسیتی مرد است، ارزش از باروری زن گرفته شده و به نیروی باروری جنسی مرد داده شده است. به همین ترتیب، پدر به چای مادر، حامل خون و ختنه کردن پسران که تقلیدی از پریود شدن زنان است، امری واجب و سرآغاز مردی قلمداد شده است.
اصولا در جوامعی که تاکید بر اهمیت تقدسی نیروی جنسی مرد است، شدیدا سعی بر آن است که نیروی جنسی زن لگد کوب شود. در واقع قصد اصلی از این لگد کوبی که همراه با تحقیر و حتی شکنجه است، به زیر یوغ بردن و در اختیار داشتن اوست. چرا که وحشت اصلی از این است که زن از نفوذ مرد بیرون برود.
در جواب قسمت دوم سوالتان باید بگویم که در کشورهای اروپایی، در جایی که زن در جامعه حضور دارد، معاش خود را تامین میکند و میتواند بینیاز به مرد یا خانوادهاش، فرزند خود وخود را تامین کند، این مسائل تدریجا حل شده است. زن بودن یا پریود شدن زن، ضد ارزش محسوب نمیشود وکلا خون زن، از حالت تابو بودن خارج شده است. اما در جوامعی که زن هنوز میبایست در پس دیوارها پنهان بماند وبه عبارتی کور و کر باشد، هنوز نیروی جنسی او شیطانی محسوب میشود و آنچه که رمز باروری جنسی زن است، دیو گونه تلقی میگردد.
بخش زیادی از این داوریهای غرضآلود نسبت به زنان، همچنان به اعتبار خود باقی است. چرا نمیتوان این برداشتهای مغرضانه و زن ستیزانه را از ذهنها پاک کرد؟
اگر به زن در یک سطح اجتماعی ودر یک فرآیند تاریخی اجازه داده شود که مانند مرد از آموزش و پرورش، ورای همهی قضاوتهای ارزشی جنسیتی برخوردار باشد، مضافا به اینکه قانونی از او حمایت کند و خاطی مجبور به پاسخگویی در برابر قانون باشد، مسلم است که زنان در جایی قرار میگیرند که میتوانند از تواناییهای مغزی خود، مانند مردان برخوردار باشند. کما اینکه بخشی از این راه را زنان در اروپا رفتهاند. اگرچه هنوز راه طولانیای مانده. تاکید اصلی من بر این است که زن باید بتواند کار کند، در جامعه حضور داشته باشد و حاصلی که از دسترنجش بهدست میآورد با حاصلی که مرد بدست میآورد، ارزش مساوی داشته باشد. اگر قانون از کار زن و مرد به یکسان حمایت کند، بیش از دو یا سه نسل طول نمیکشد که بخش بزرگی از این باورهای غرضآلود تغییر میکند و زنان، بی ترس به احیای تواناییهای خود میپردازند.
شما سعی کردهاید با موضعی خنثی با مسئلهی"زنآزاری" برخورد کنید وبیشتر بر جنبهی پژوهشیبودن کتابتان تأکید کردهاید، هدفتان از نوشتن این کتاب چه بود؟
به نظر من بهقدری قصهها و تاریخ و آداب ورسوم و متون مذهبی گویای خشونت بی حد و حصر نسبت به زنان هستند که مرا از هر نتیجه گیری بی نیاز کرده است. من این نتیجهگیری را واگذار خواننده کردهام، اگر چه در نحوهای که مطالب را کنار هم گذاشتهام، نتیجهی دلخواه من نیز گرفته میشود.
این کتاب را شما در سال ۲۰۰۴ برای چاپ به نشر مرکز سپردید. چه دلیلی داشت که پس از سه سال در انتشارات باران در سوئد منتشر شد؟
بهانهی نشر مرکز این بود که کار را به وزارت ارشاد برده و آنها اجازهی چاپ کتاب را ندادهاند.
دکتر شکوفه تقی، فارغ التحصیل رشتههای حقوق قضایی، روانشناسی شناخت،
مردمشناسی و ایرانشناسی از دانشگاههای تهران، گلاسگو و اوپسالا است. تقی همچنین مدرک فوق دکترای خود را در رشتهی مذهب شناسی از دانشگاه ییل دریافت کرده است.
شکوفه تقی نزدیک به بیست اثر برای کودکان نوشته است. از کتابهایی که او برای بزرگسالان نوشته، اثر فلسفی عرفانی " دوبال خرد" و رمان "در جستجوی حقیقت" است. برخی از آثار او به سه زبان فارسی، سوئدی و انگلیسی به چاپ رسیده اند. تقی جوایز چندی هم برای آثار خود دریافت کرده است؛از آن جمله جایزه کتاب سال ۱۳۶۶.