چه کسی از ترور متخصصان هستهای ایران سود میبرد؟
۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبهمسعود علیمحمدی، مجید شهریاری، داریوش رضائی و مصطفی احمدی روشن در فاصله سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ به روشهای کم و بیش مشابهی به قتل رسیدند. هرچهار نفر در ارتباط با فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی فعالیت میکردند و حکومت ایران آنان را "دانشمندان هستهای" خطاب میکند.
هوشنگ حسنیاری استاد کالج نظامی کینگستون در کانادا میگوید با نگاهی به سوابق اسرائيل در زمینه حذف فیزیکی مخالفانش، دور از ذهن نیست که این ترورها توسط اسرائيل انجام شده باشد.
بشنوید: گفتوگو با هوشنگ حسنیاری
دویچهوله: آقای حسن یاری! امروز صبح یکی دیگر از کسانی که از سوی ایران بهعنوان دانشمند هستهای معرفی میشوند و گویا یکی از معاونان سایت «نطنز» هم بوده، در یک حادثهی تروریستی کشته شد. معاون اول رئیس جمهور ایران، بلافاصله این ترور را نقشه اسراییل دانست. این اتهامیست که بارها و بارها از سوی ایران به اسراییل زده شده. این چهارمین دانشمند هستهای است که ترور میشود و گفته شده که چون شیوهها در هر چهار مورد مشابه بوده، قطعاً این برنامهریزی از سوی سازمانهای جاسوسی اسراییل و آمریکاست. به نظر شما چه قدر این نظریه میتواند به واقعیت نزدیک باشد؟
هوشنگ حسنیاری: میتواند به واقعیت نزدیک باشد، به خاطر این که اسراییل در گذشته زمانی که برخی از اعضای سازمانهای مختلف فلسطینی را برای امنیت خود مضر میدید، دست به ترور آنها میزد. در این مورد هم ضمن آن که اسراییل ظاهراً هیچ گونه مسئولیتی را در مورد ترورهای قبلی بهعهده نگرفته، ولی جمهوری اسلامی ایران اسراییل را متهم میکند. باید دید چه کسی یا چه کشور و تشکیلاتی از ازبین بردن چنین افرادی سود میبرد و در نتیجه میشود نسبت به نیات این کشورها و یا افراد شک داشت. ولی به طور کلی در این موارد نمیتوان انتظار داشت که کشوری مسئولیت ترور شهروند کشور دیگری را به این شکل بهعهده گیرد.
نظریهدیگری وجود دارد که میگوید اینها در حقیقت مهرههای سوختهای هستند که ممکن است توسط خود حکومت جمهوری اسلامی از میان برداشته شوند تا حکومت در حقیقت یک بُرد دوسره داشته باشد، هم اعلام مظلومیت کند و بگوید ما تحت تهدید اسراییل هستیم و هم مهرههایی را هم که دیگر احیاناً بهکار نمیآیند از سر راه بردارد. این نظریه را چه قدر درست میدانید؟
یکی از این افراد یا اولین شخصی که ترور شد، آقای مسعود علیمحمدی بود که استاد دانشگاه بود و ظاهراً به جنبش سبز تعلقاتی داشت و برخی از مخالفان جمهوری اسلامی ترور ایشان را کار دولت دانستند. در حالی که دولت جمهوری اسلامی ایران خلاف این را اعلام کرده است.
در مورد شخصی که امروز ترور شد، آقای مصطفی احمدی روشن، اگر نگاه کنیم به اطلاعاتی که در سایتهای رسمی داخلی ایران در مورد ایشان وجود دارد، میبینیم که ایشان جوان بوده و دانشمند به آن معنایی که معمولاً برداشت میشود نبوده. کسی بوده که ظاهراً از دانشگاه شریف لیسانس مهندسی شیمی داشته و در نتیجه طبق این اطلاعات فکر نمیکنم ایشان ازجمله مهرههای سوخته باشد.
حالا این که چگونه شخصی این چنین جوان از نظر سنی میتواند به چنین مقامی، یعنی معاونت بازرگانی سایت غنیسازی اورانیوم در نطنز دسترسی پیدا کند، البته جای سئوال دارد. معنایش این است که این شخص به طور قطع یکی از افراد معتمد جمهوری اسلامی ایران بوده و در نتیجه بعید به نظر میآید که جمهوری اسلامی ایران درصدد ترور این شخص باشد.
در حادثه قبلی که در پادگان سپاه در ملارد کرج اتفاق افتاد، رسانههای غربی رسما گفتند که این حمله کار سازمان جاسوسی اسراییل بوده و با کمک سازمانهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی ازجمله مجاهدین خلق صورت گرفته است. آیا این سازمانها و به طور مشخص مجاهدین خلق را در حدی میدانید که بتوانند در این عملیات دست داشته باشد و احیاناً کمکی به اسراییل کنند؟
اگر به مورد ملارد بپردازیم، میبینیم که این به طور قطع یکی از مراکزی بوده که به شدت تحت حفاظت امنیتی بوده است. به خاطر این که برنامهی موشکی یا حداقل بخشی از برنامهی موشکی سپاه در آنجا انجام میشده و ازجمله یکی از کشته شدگان، پدر برنامه موشکی سپاه قلمداد میشد. یعنی این که از نظر حفاظتی این منطقه به طور جدی تحت کنترل سپاه و اطلاعات سپاه بوده، حداقل اطلاعات سپاه، اگر حتی دیگران در این امر شرکت نداشتند.
بنابراین اگر بعد از گذشت دو دهه از سالهای ۱۳۶۰ و کشتن چند هزار مجاهد و طرفداران مجاهدین خلق در زندان و دربهدری رهبری مجاهدین، این سازمان هنوز قادر باشد که دردل سپاه این چنین رخنه کند، باید گفت که یا مجاهدین خلق توانستهاند از تمامی سرویسهای امنیتی کشورهای عمده و معروف جهان در این زمینه بهتر کار کنند و یا این که اطلاعات سپاه آنچنان ضعیف است که بعد از چند دهه قادر نشده این اشخاص را شناسایی کند. بنابراین به اعتقاد من کمی جای شک و تردید است در مورد این که سازمان مجاهدین خلق از چنین توانایی اطلاعاتی بالایی برخوردار باشد.
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس در مورد حادثه ترور امروز گفته: "اطلاعاتی که از سوی ایران به مجامع بینالمللی داده شده در اختیار دشمنان کشور قرار گرفته است". این در حقیقت متهم ساختن آژانس بینالمللی انرژی اتمیست و این که اطلاعاتی که ایران به آژانس داده و حتی اسم اشخاص در اختیار بهزعم ایشان "دشمنان" قرار گرفته. این اتهام را چه قدر منطقی میدانید؟
از میان دانشمندان هستهای و کسانی که در برنامه هستهای ایران دخیل هستند، تنها کسی که نامش در فهرست افراد تحت تحریم شورای امنیت قرار دارد، کسیست که امروز مسئولیت ریاست سازمان انرژی اتمی را برعهده دارد، آقای فریدون عباسی دوانی. این که آژانس بتواند به چنین کاری دست زند، از نظر حقوقی با وظایف ذاتی آژانس در تضاد کامل قرار دارد. در گذشت هم گفته می شد که آمریکاییها از طریق آژانس بینالمللی افرادی را به مناطق مختلف، ازجمله در گذشته عراق و امروز ایران، اعزام میکنند که اینها اطلاعات داخلی را به سرویسهای امنیتی و جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا میدهند و آمریکا به اسراییل.
این خیلی جای تردید دارد. در گذشته حداقل یک مورد وجود داشته که در عراق چنین امری صورت گرفته و یکی از بازرسان آژانس متهم شد که اطلاعات کشور عراق را به سازمان سیا داده. در مورد ایران باید دید که آیا وضعیتی نظیر عراق سابق تکرار شده یا نه. ولی جدا از این اتهامات، به اعتقاد من امروز آمریکا دارای چنان توان ماهوارهای هست که بتواند سایتهای ایران را به طور خیلی جدی شناسائی کند. آمریکا همچنین درباره دانشمندان هستهای ایران اطلاعات کافی دارد. بنابراین، من تصور نمیکند آمریکا نیاز قطعی به آژانس داشته باشد.
بهعنوان مثال اگر به سایتهای اینترنتی رسمی در ایران نگاه کنیم، مثلاً زمانی که بحث برنامه هستهای ایران میشود در مورد سایت فردو در نزدیکی قم، میبینیم عکسهایی را که سایتهای داخلی ایران از این سایت منتشر میکنند، عکسیست که آمریکاییها گرفتهاند یعنی عکس ماهوارهای آمریکاییهاست. در نتیجه آمریکا این توان را دارد. حال این که آیا به طور قطع از بازرسان آژانس در این زمینه استفاده میکند یا این که بازرسان آژانس برای سرویسهای امنیتی آمریکا کار میکنند، حداقل امریست که خود آژانس بینالمللی انرژی اتمی هرگز آن را نپذیرفته است.
آقای حسن یاری اگر این فرضیه ایران درست باشد که این ترورها برنامهریزی شده توسط اسراییل است و شما هم در صحبت اولتان گفتید که میتواند درست باشد، آیا به نظر شما اسراییل این کار را خودسرانه انجام میدهد یا با تأیید آمریکا و دیگر کشورهای غربی؟
این اعتقاد من بر مبنای مطالعهی وضعیت اسراییل در چند دهه گذشته است. اگر نگاه کنیم به آنچه اسراییل در گذشته انجام داده، هرگاه که این کشور به این نتیجه رسیده که ازجانب سازمان و یا کشوری، وجود اسراییل و ادامه حیات این کشور به خطر میافتد، به طور قطع رأساً و خودسرانه وارد عمل شده است.
در این مورد نه با آمریکاییها مذاکراتی داشته و رایزنی کرده و نه با کشورهای دیگر غربی. به خاطر این که اسراییلیها همواره براین امر تأکید داشتند که تنها کشوری که نگران ادامه حیات اسراییل هست، خود اسراییل است. در نتیجه اتکای اولیه و اساسی اسراییل به خود است و نه آمریکا. آمریکا و کشورهای غربی به طور قطع برای اسراییل مهم هستند، منتهی در بزنگاههای تاریخی اسراییل به هیچ کشور دیگری اعتماد ندارد، مگر به خود و به سرویسهای اطلاعاتی خودش.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: جواد طالعی