پنج سال پس از شکست داعش، ۳۰۰ هزار ایزدی همچنان آوارهاند
۱۴۰۰ آبان ۱۶, یکشنبهکمپ مام رشان در شمال غربی استان نینوا در منطقه خودمختار کردستان عراق قرار دارد. این کمپ از سال ۲۰۱۵ یک سال پس از حمله داعش به مناطق ایزدینشین، محل اقامت ایزدیهایی است که توانستهاند از دست داعش فرار کنند و حالا با گذشت شش سال دیگر حکم یک شهر کوچک را پیدا کرده که بیش از ۱۵۰۰ خانواده ایزدی در آن سکونت دارند.
یان یسن، روزنامهنگاری از شهر اسن آلمان در این کمپ مسئول پروژه آزمایشی "گرمخانه" است که از سوی نهاد کمک به پناهجویان کاریتاس وابسته به کلیسای پروتستان آلمان، برای کمک به بازگشت ایزدیها به خانه فعالیت میکند. یسن به طور مرتب به این منطقه سفر میکند.
یان یسن خبرنگار دویچه وله را به دیدار خانواده مظفر ماتو میبرد که شش سال است در این کمپ زندگی میکنند. مظفر ۳۰ سال دارد اما چهرهاش بسیار پیرتر نشان میدهد. زمانی که داعش به سنجار حمله کرد، او و خانوادهاش در آنجا بودند: «داعش آمد و همه ما را اسیر کرد. آنها میخواستند ما را مجبور کنند که دینمان را تغییر دهیم اما ما به طور معجزه آسایی توانستیم به سمت کوهها فرار کنیم.»
خانواده ماتو بسیار شانس داشتند، بر خلاف خیلی خانوادههای دیگر. بنا بر آمار موسسه کمکرسانی یزدا، حدود ۱۲ هزار نفر تنها در اولین هفته حمله داعش به سنجار ربوده یا کشته شدند.
به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
پس از آن نیز بسیاری دیگر در راه فرار و آوارگی جانشان را از دست دادند. افراد سالمند و ضعیف و تمامی کسانی که نمیخواستند به اسلام بگرایند کشته شدند. کودکان مورد شستشوی مغزی قرار گرفته و پسران جوان به عنوان سرباز برای داعش به خدمت گرفته شدند. دختران یا مورد بردگی جنسی قرار گرفتند و یا مجبور به ازدواج با افراد داعش شدند.
تا به امروز همچنان تعداد زیادی مفقود هستند و هنوز جنازههای زیادی از گورهای دستهجمعی بیرون آورده نشدهاند.
چرا ایزدیها به سنجار برنمیگردند؟
نیروهای داعش که خود را "حکومت اسلامی" مینامیدند در سال ۲۰۱۷ در عراق شکست خوردند. اما همچنان حدود ۳۰۰ هزار ایزدی در داخل این کشور آواره هستند. چرا بعد از نزدیک به پنج سال این افراد نمیتوانند به خانههایشان بازگردند؟
خبرنگار دویچهوله مینویسد پاسخ این پرسش را تنها زمانی میتوان فهمید که منطقه خودمختار کردستان را ترک و به طرف غرب به سمت سنجار برویم؛ شهری که در سال ۲۰۱۴ به تصرف داعش درآمد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
او مینویسد: «به محض اینکه خودروی شاسی بلند ما از منطقه مرزی که توسط بغداد کنترل میشود عبور میکند، مناظر و چشماندازها به سرعت تغییر میکنند. سیم خاردار، مسلسل و برجهای دیدهبانی. به ندرت درخت یا علفزار دیده میشود. یک سرزمین خشک و صحرایی به رنگ قهوهای که در آن قراضههای خودروهای بمباران شده و واژگون شده، خانههای خالی، تلههای آوار و زبالههای پلاستیکی دیده میشود. انگار اینجا سرزمین دیگری است.»
یک کارشناس علوم سیاسی و متخصص اقلیتهای قومی و مذهبی در خاورمیانه از اتریش به دویچهوله میگوید در بخشهای مختلف این منطقه مشکلات متفاوتی وجود دارد.
بزرگترین مشکل: مشکل امنیت
در منطقه سنجار وضعیت امنیتی بحرانی و پیچیده است: در این منطقه تعداد زیادی گروههای شبه نظامی از احزاب و دستههای متفاوت حضور دارند مانند YPG که شاخهای از پکک است. البته خود پکک از سوی اروپا و آمریکا به عنوان گروهی تروریستی شناخته میشود. یا گروههایی از حشدالشعبی که از سوی ایران حمایت میشوند و نیز پیشمرگههای کرد. در همهجا نیز نیروهای ارتش عراق دیده میشوند. همزمان ترکیه نیز به طور مرتب این منطقه را بمباران میکند.
مشکل امنیتی بزرگترین مانع بازگشت ایزدیها به سنجار است. توماس اشمیدینگر، کارشناس اتریشی میگوید: «این یک واقعیت است که در جنوب و در شهرها و روستاهای عرب نشین در مجاورت مناطق ایزدیها همچنان بسیاری از جنگجویان و نیروهای فعال داعش وجود دارند.»
برای بسیاری از بازماندگان نسلکشی داعش در سنجار این به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که دوباره به جایی برگردند که شکنجهگرانشان هنوز آنجا زندگی میکنند.
در شهر کوچکی به نام سینون در شمال سنجار برخی خانوادهها به خانههایشان بازگشتهاند. این منطقه به گفته اشمیدینگر تا حدی امن است.
به همین دلیل نهاد کمک به پناهجویان کاریتاس شهر اسن سال گذشته در اینجا پروژه آزمایشی "گرمخانه" را راه انداخت. یان یسن مدیر این پروژه میگوید مادامی که وضعیت سیاسی ناروشن است و امنیت برای این منطقه تضمینشده نیست، خانواده مظفر در کمپ مام رشان باقی میمانند.
مظفر، همسرش و فرزندانشان زندگی در یک فضای بسیار کوچک در کمپ را به بازگشت به خانه ترجیح میدهند چرا که میدانند اینجا در کردستان عراق در امنیت هستند.
پسر ۱۰ ساله آنها آژاد در لباس تیم فوتبال بارسلونا و با ساعت مچی هوشمند بر مچ دستش، در نگاه اول تفاوت زیادی با بسیاری از کودکان در آلمان ندارد. از او میپرسیم رویایش چیست؟ میگوید: «فقط میخواهم زنده بمانم.» این را میگوید و با خجالت لبخند میزند، گویی تقاضای خیلی بزرگی را درخواست کرده است.