همگرایی زنان در انتخابات: آری یا نه؟ بخش اول
۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعهناهید نصرت، فعال زنان و عضو "شبکهی همبستگی با مبارزات زنان"، ساکن آلمان، میهن جزنی، فعال زنان و عضو دیگر شبکهی همبستگی، ساکن فرانسه، و نسرین ستوده، از کنشگران کمپین یک میلیون امضا و یکی از اعضای همگرایی زنان در ایران شرکتگنندگان این میزگرد بودهاند.
دویچهوله: خانم نصرت، شما یکی از فعالان زنان در خارج از کشور و یکی از طرفداران اولیهی کمپین یک میلیون امضاء هستید. ولی این همگرایی که الان برای طرح مطالبات زنان در فضای انتخاباتی تشکیل شده و بعضی از اعضای کمپین هم عضو آن هستند، مورد انتقاد شما و برخی دیگر از دوستان در خارج از کشور واقع شده است. محور انتقادهای شما چیست؟
ناهید نصرت: به نظر من این بسیار خردمندانه بود که جنبش زنان دست به مبارزهی مدنی و فرهنگی زد و بدون هراس از برچسب رفرمیست، برای خواستهای حداقل خود، به روشنگری دست زد و به میدان آمد. من از حرکت زنان در جهت ایجاد کمپین یک میلیون امضا پشتیبانی کردم، چون کمپین تلاش میکند با بردن آگاهی به میان تودهی زنان و آگاه ساختن آنان نسبت به حقوق طبیعیشان، این را به قدرتی میان آنان تبدیل بکند. این از دید من، تلاشی پایهای برای تغییرات، حرکتی جوشیده از میان زنان و خیلی با ارزش بود. اما ائتلاف اخیر همگرایی زنان برای طرح مطالبات، به نظرم اساسا با حرکت گذشتهی زنان تفاوت دارد و از جنس مانورهای مردانه در عرصهی سیاست است. مانورهایی که توجهی به آگاهیرسانی تودهای که باید نیروی واقعی اعمال قدرت باشد، ندارد و روی سخناش با افرادیست که به قدرت تکیه میکنند. به همین دلیل هم در بیانیهی ائتلافی، فقط شمارهی قوانینی را که خواهان اصلاح آنند، آوردهاند و حتا به مضمون آنها هم اشارهای نکردهاند. به نظر من، دو اشکال اساسی بر این ائتلاف وارد است. اولا به نیروی زنان تکیه ندارد، بلکه به جای ایجاد اعتماد به نفس در زنان و توجهدادن آنان به نیروی همبستگی خود، زنان را به امید رئیس جمهور یا همان سوار نجاتبخش مینشاند. در حالی که مردم به تجربه دیدهاند که هیچ کاندیدایی تاکنون به وعدههای داده شده یا عمل نکرده یا نتوانسته عمل کند. گروههای ائتلافی به چه امیدی از وعدهی داده نشده انتظار عمل دارند؟ مگر خواستهای زنان در کمپین یک میلیون امضا روشن نبود؟ چرا به جای سه هزار دفترچهای که برای این مانور ائتلافی پخش شد، روی همان خواستها پافشاری نشد که کاندیدایی برای جلب نظر زنان آن را در برنامهی تبلیغاتی خودش بگنجاند؟ آیا از آن راه، خواستهای زنان بیشتر به میان مردم نمیرفت؟ چرا باید کمپین یک میلیون امضا، که خود پروژهی بزرگیست، یکباره کنار گذاشته شود و کارهای وسیع تدارکاتی برای پروژهای دیگر به میدان بیاید؟ آیا کمپین به هدف خود رسیده بود؟
خانم ستوده، آیا این طور که خانم نصرت میگویند، کمپین یک میلیون امضا کنار گذاشته شده است؟
نسرین ستوده: بههیچوجه. در جنبش همگرایی زنان، نمایندگانی از حرکتهای مختلف مشارکت کردند. طبیعی است که این نمایندگان، سخنگوی تمام این حرکت هم نبودند. یعنی اگر ما قائل به وجود افکار مختلف در کمپین باشیم، نمایندگانی از طیف خاصی از کمپین در این جنبش همگرایی شرکت کردند و کمپین همچنان به جمعآوری امضا و تحمل فشارهایی که روز به روز دارد بر این جنبش افزایش پیدا میکند، ادامه میدهد. بنابراین، من میخواهم اینجا بگویم که کمپین بههیچوجه تعطیل نشده است و همچنان به حیات خودش ادامه میدهد.
خانم نصرت، شما گفتید دو اشکال اساسی میگیرید. یکی این بود که قضیهی کمپین را مطرح کردید. لطفا به دومین اشکال اساسیتان هم اشاره بکنید تا دوستان به آن جواب بدهند.
ناهید نصرت: البته حرف من این است که اگر کمپین تمام نشده است، پس چرا در این فضای تبلیغاتی روی خواستهای روشن کمپین پافشاری نمیشود؟ چون واقعیت این است که کمپین تمام تلاشش این است که این آگاهی را در زنان تبدیل به سیلی بکند که سدی را بشکند. برای چه یکدفعه این کنار گذاشته شده است؟ منظور من این نیست که به کلی پایان کمپین اعلام شده است. نه! مسئله این است که چرا درست در این مرحله یک دفعه پروژهای جدید را جایش گذاشتهاند؟ ولی نکتهی دومی که به نظر من در این ائتلاف مطرح است، این است که به یک توهم در شرایط امروز ایران دامن میزند. اگر زنان در حکومتی که الان وجود دارد نمیتوانند حقیقت را بگویند، پس بهتر است سکوت کنند. در آلمان هم در زمان فاشیسم، افراد نمیتوانستند جنگطلبی حکومت را نقد کنند، ولی به جای آن از شرکت در جنگ خودداری میکردند. در رژیم اسلامی ایران، نظرات مخالف نظر حاکم حتا امکان تشکلیابی ندارد، آزادی احزاب و بیان وجود ندارد، سانسور حاکم و سیستم آموزشی یکجانبه است. در یک سیستم تکحزبی و ایدئولوژیک که افراد با نظر غیرحاکم حتا نمیتوانند آشنا بشوند و حتا کاندیداها هم از سانسور رد میشوند، حتا اگر هیچ تقلبی هم در انتخابات این سیستم انجام نشود، میتوان به شرکت مردم در چنین نمایشی اسم انتخابات را داد؟ به نظر من شرکت در چنین انتخاباتی استفاده از حق رای نیست، بلکه توهین به حقوق شهروندی افراد است. جنبش زنان خوب است که به فرزندان خودش بیاموزد که به چیزی که به حق انسانی آنها توهین میکند، گردن نگذارند و نتیجهی حداقلش این است که در چنین انتخاباتی به میدان نروند و به آن "نه!" بگویند. همان "نه"ای که جنبش زنان به زیبایی در سرود خودش گفته است.
خانم جزنی، شما مایلید در این زمینه پاسخی به نقد خانم نصرت بدهید؟
میهن جزنی: بله. خانم نصرت اشاره کردند که این جریان همگرایی به نیروی زنان تکیه ندارد. خیلی تعجب میکنم. چه طور این را میگویند؟ اصلا به خاطر این نیروی زنان در سکوتماندهی ترسخوردهی محروم است که اینها خودشان را به میان جامعه پرتاب کردهاند. دیگر اینکه مقایسهشان با آلمان، اصلا این قیاس به قول منطقیون سالبه به انتفاع موضوع است. یعنی موضوعش منتفی است. اصلا شرایط الان ما قابل مقایسه با آلمان هیتلری نیست. با آنکه حکومتمان فاشیستی است، شرایط اجتماعی طور دیگری است. من میخواهم بگویم چرا اشتباه میکنیم. دائم دوستان و همین خانم نصرت عزیز میگویند، ’’شرکت در انتخابات‘‘. تا آنجایی که من از اولین روز، تمام نشریات، اعلام مواضع و اعلامیهی همگرایی را مطالعه کردم، مطلقا این جملهی ’’شرکت در انتخابات‘‘ وجود ندارد. فقط گفتهاند، میخواهیم از فضای انتخابات برای بردن خواستهای خودمان به میان تودهها استفاده کنیم و خیلی هم جالب است که اینها کارهاشان را در کمیتههای تبلیغیـ ترویجی تقسیمبندی کردهاند و به سه جهت فرستادهاند، به مردم، به نمایندگان و همچنین به جامعهی مدنی. بنابراین، دوستان ما از این فضا به نظر من به حق استفاده کردهاند. چرا میگویم به حق؟ ما بخواهیم و نخواهیم، سی سال است این جمهوری اسلامی برقرار است. ما بخواهیم و نخواهیم عدهای پای صندوق رای میروند، حتا اگر تحریم روشنفکران باشد، ما پنج میلیون بسیجی داریم، کافیست هر خانوادهی بسیجی پنج نفر را پای صندوق بفرستد، میتوانند بیست و پنج میلیون نفر را در صفها جمع کنند. اگر منظورتان ژست جلوی خارجیهاست، میتوانند اینطوری صفها را پر کنند. و اما ما بعنوان روشنفکرانی که اپوزیسیون هستیم، وقتی تحلیل میکنیم و میگوییم این حکومت همه را داغان کرده، به حرف کسی گوش نمیدهد، ولایت فقیه و مجمع تشخیص مصلحت و شورای نگهبان است که تعیین کننده است، باید بگوییم برای شکستن این دور باطل چه باید کرد؟ معلوم است که باید بگوییم، ما هم به عنوان زنان از این فضا به ستوه آمدهایم و خواست ما این است.
خانم ستوده، خانم نصرت گفتند که چرا درست در این شرایط انتخاباتی، فعالیت کمپین متوقف شده و تمام نیرو روی بحث همگرایی متمرکز شده است. دراین مورد پاسخ شما چیست؟
نسرین ستوده: البته در این مورد صحبت کردیم که کمپین و جمعآوری امضا متوقف نشده است. منتها تا آنجایی که من متوجه سوال ایشان شدم، ایشان مطرح میکنند که چرا ما خواستههای مندرج در بیانیهی کمپین را جزو مطالبات نیاوردهایم و مثلا گفتهایم به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان بپیوندیم. این خواستهی اصلی جنبش همگرایی است که ایران به کنوانسیون بپیوندد. ما طی سالهای متمادی خواستهی پیوستن به کنوانسیون را داشتیم و در این مورد خیلی مشکلات در ایران داشتیم. تا این که در مجلس ششم فضایی ایجاد شد که پیوستن ایران به کنوانسیون به تصویب رسید، اما توسط شورای نگهبان رد شد. میدانید که شورای نگهبان حق وتو دارد. طبق قانون در صورت وتوی شورای نگهبان و اصرار مجلس بر مصوبهی خودش، آن مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت میرود، که این اتفاق شش سال پیش برای این کنوانسیون افتاد. این کنوانسیون حاوی بسیاری از خواستهای مندرج در بیانیهی کمپین است و الان طرح الحاق ایران به این کنوانسیون در مجمع تشخیص مصلحت است. از طرف دیگر باید توجه داشته باشیم که رئیس جمهور، به دلیل پست و مقامی که دارد، یکی از اعضای موثر مجمع است. من روی شخصی که الان کاندیدا باشد، صحبت نمیکنم. رئیس جمهور به تبعیت از پست خودش، یکی از اعضای موثر این مجمع است و به این دلیل ما فکر کردیم تمام آن مسیری را که در بیانیهی کمپین میخواهیم طی بکنیم، که البته به جای خودش معتبر است، میشود در پیوستن به کنوانسیون به دست آورد و الان فرصتی است که رئیس جمهور که در محدودهی اختیاراتش هم میگنجد، در این مورد موضعگیری کند. جنبش همگرایی اصلا موضعگیریای در خصوص شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نداشته است، ولی رئیس جمهور باید اعلام کند که آیا با پیوستن به این کنوانسیون موافق است یا نه و آیا تلاش خودش را میکند یا نه؟ این دو سوال مهم بود که جنبش همگرایی با کاندیداهای ریاست جمهوری مطرح کرد و شما دیدید که بعضی از کاندیداها به این پرسش پاسخ دادند. اما من مایلم که باز به یک موضوع اشارهای بشود. مقایسهی ایران با آلمان فاشیستی، که البته شرایط جنگی را تحمل میکرد، در شرایط کنونی ایران مقایسهی درستی نیست. ما اگر بخواهیم مقایسهای بکنیم، باید شرایط امروز را با شرایط جنگی بسنجیم، که تا دو سال اول جنگ همه متفقالقول بودند که ایران وارد یک دفاع از مرز و بومش بشود، همه هم شرکت داشتند و بعداز آن، عدهای که موافق نبودند، اصلا مشارکت نکردند. ولی این اصلا یک شرایط جنگی برای ما نیست. این یک شرایط مستمر است که ما باید برای استمرار حیات خودمان فکری بکنیم. این خیلی متفاوت است و ابزار خاص خودش را طلب میکند.
خانم جزنی، چیزی هست که شما بخواهید به توضیحات خانم ستوده اضافه کنید؟
میهن جزنی: برمیگردم به سوال اولشان که گفتند چرا همان شعارهای کمپین را نبردند میان تودهها. باید بگویم از آنجا که نه جامعه ایستاست و نه جنبشها، بنابراین شعارها و خواستها یک وقت در مرحلهای استراتژیک است، یک وقت تاکتیکی است، یک وقت واقعا فقط مرحلهای است. الان ما اینجا برای انتخابات، شعار مرحلهای داریم که اگر اینها رفع تبعیض و اصلاح قوانین را بیاورند، در خود این، بسیاری از آن خواستهای دیگر میگنجد. برای مثال، میتوانم بگویم، وقتی که آقای کروبی میآید، بیانیهای دربارهی حقوق زنان میدهد، همین که اشاره میکند و میگوید بله شورای نگهبان کنوانسیون را رد کرد و خودش هم انتقاداتی میکند، دست دوستان ما باز است تا بعداز انتخابات از ایشان پاسخ بخواهند. اگر دروغ گفته بودند، بعداز انتخابات با همین نوشتهی کتبی میتوانند بین مردم بروند. پس اینها قابل تعویض است. همین خودش به مردم جرات میدهد و وقتی جرات داد، پا به صحنه میگذارند.
نویسنده: میترا شجاعی
تحریریه: کیواندخت قهاری
برای خواندن بخش دوم این میزگرد لینک پایین صفحه را کلیک کنید!