آنچه ایرانیان در سال گذشته تجربه کردند، چنان ارزش تاریخی والایی دارد که بتوان عرصههای مختلف آن را، حداقل به عنوان توشهبرای راهی که در پیش است، بررسید. سیاستمداران آن را دستمایه کار خویش قرار میدهند تا ایران آینده را بر آن بنا کنند و تاریخنویسان به بررسی آن میپردازند تا روند تاریخ را در آن بازنمایانند. پژوهشگر عرصه فرهنگ و ادبیات اما میکوشد ژرفای این جنبش را در روان آدمها بازبیند و درون انسانها را در برابر رفتارهای اجتماعی آنان قرار دهد.
مجید نفیسی در همین راستا در آخرین اثر خویش "جرأت به اندیشیدن و انقلاب ژینا" کوشیده است تا زمینه رویدادهای اخیر را در سالهای پیشین، در فرهنگ و ادبیات ما بازجوید و پیشنهای برای آن، فراتر از چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، بیابد.
به نظر نفیسی، با جنبش مشروطه دوران پند و حکمت و اندرز نیز به پایان رسید و جرأت به اندیشیدن در ایرانیان جان گرفت و آنان در راهیابی به بلوغ فکری، آموختند که به جای تقلید از مراجع شرعی، به عقل خویش رجوع کنند و در برابر تاریکاندیشی قرون، به روشنگری عصر جدید، آنسان که کانت در نظر داشت، رویآورند.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
از نگاه نفیسی، جنبش انقلابی ژینا نشان داد که مردم به یک بلوغ فکری کانتی رسیدهاند و دیگر حاضر نیستند از ولی فقیه اطاعت کنند. در چنین شرایطیست که سکولاریسم و جدایی مطلق دین از دولت به خواست مردم تبدیل میشود. این نسل با پس زدن هرگونه اقتدار ایدئولوژی، شعار زیبای "زن زندگی آزادی" را به عنوان نیازی مبرم بر زبان جاری میکند تا نافی هر گونه استبداد باشد.
ایران با انقلاب مشروطه دارای قانون اساسی شد، اما به علت "حاکمیت دولت پلیسی پهلوی" و در پی آن "استبداد دینی در دورهی دیگر"، روان ملی جامعه نتوانست از "ملتی در خود" به "ملتی برای خود" تبدیل شود. در این سالها مردم هیچگاه فرصت آن نیافتند تا «آزادنه نمایندگان سیاسی خود را انتخاب کنند و بر سرنوشت خویش حاکم شوند.». حاکمیتها در ایران همیشه کوشیدهاند تا برای حکومت بر مردم، آنان را "از جرأت به اندیشیدن بازدارند".
در این راستا نباید تصور کرد که "جنبش ژینا" در خلأ اتفاق افتاده و زمینهای اجتماعی نداشته است. رویکرد جامعه در برابر شعار "زن زندگی آزادی" بر "حقوق بشر" استوار است و مردم آگاهانه زندگی و شادی را بر مرگ و شهادت ترجیح میدهند. به "بنبست رسیدن برنامههای ارتجاعی اسلام سیاسی و رژیم ولایت فقیه" موجب بیداری و تحول فکری نسلی از جوانان شد که در ایران به پا خاسته است. این نسل علیه مردسالاری حاکم، در برابر "فرهنگ شهادت و عزاداری"، ستایشگر شادی و زندگیست.
مجید نفیسی از تجربههای نسل خود میگوید و اینکه برای آزادی «میخواستیم جامعهای مبتنی بر برابری و شادی به وجود آوریم ولی خودمان در زندگی روزمره نسبت به زیباییها و شادیهای حیات، بیاعنتا بودیم و برعکس، خود را پیوسته برای لحظهی طلایی مرگ در راه آرمان آماده میکردیم. ما از برابری زن و مرد سخن میگفتیم، ولی چشمانمان تاب تحمل درخشش رخ زنان را نداشت. بهعلاوه، فرهنگ شهادتطلبی و مردسالاری نه تنها از سوی بنیادگرایان اسلامی و مبارزان چپ طرفدار مبارزه مسلحانه، بلکه همچنین از بطن خود فرهنگ مردم میجوشید که بازتاب و بازآفرینی آن در شعر و ادب کهن و نوین ایران دیده میشود...».
نفیسی همین تجربه را در هجده مقاله کتاب پی میگیرد. از فرهنگ "مرگپرستی پیش از انقلاب" مینویسد و بنیاد آن را در آثار شاعرانی چون عطار و مولوی و خیام و حافظ و سعدی پی میگیرد. از زنستیزی و "مجتهد و جنیست" میگوید و پیشینه آن را در توضیحالمسائلها و احکام اسلامی دنبال میکند تا به ایننکته در جنبشهای اخیر برسد که «مردم ما و در رأس آنها زنان و دختران دلاورمان گفتمان دینی را عوض کرده و به جای آن گفتمان حقوق بشر را نشاندهاند.». او در بازیابی سیمای زن مدرن در ادبیات فارسی به شعر نو رجوع میکند تا از شکفتن "چهره زن در شعر احمد شاملو" بنویسد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
در نگاه به جنبش پیش رو، برقراری جامعهای عرفی در پناه آزادیهای فردی و اجتماعی ما را مجبور میکند که به تجربههای تلخی بازگردیم که پشت سر گذاشتهایم. در همین تجربههاست که امروزه در کوبیدن بر طبل ناسیونالیسم، "آریاپرستی و عربستیزی و یهودستیزی" زمانه رضاشاه به یاد میآید. در آن زمان حتی کسی چون صادق هدایت نیز در درام تاریخی مازیار "سامیستیز" میشود. جنبش "زن زندگی آزادی" میکوشد این دوران را به تاریخ بسپارد.
در چنین روندیست که تجربه تلخ چهاردهه زندان و شکنجه و اعدام، جامعه را به "ضرورت لغو حکم اعدام" میرساند و "آزادی بیان" در کنار دیگر آزادیهای سیاسی و اجتماعی و از جمله "آزادی وجدان" ارزشمند میشود.
در پرتو چنین نگاهیست که «جنبش انقلابی ژینا نه در نفی جنبش انقلابی سال ۱۳۵۶ بلکه در تصحیح و تعمیق آن اتفاق افتاد و جوانان انقلابی ما در رسیدن به اندیشههای نوین خود بر شانههای نسل انقلابی مادران و پدران خود ایستادهاند.»
با خوانش مقالههای کتاب جدید مجید نفیسی که در ۱۸۰ صفحه از سوی نشر "کرم کتاب" منتشر شده، میتوان با نظر ژانت آفاری که آذین پشت جلد کتاب است، همصدا شد که: «مجموعهای با طراوات از مقالات... برای کسانی که از کلیشههای قدیمی خسته شدهاند و به دنبال پاسخهای جدید برای مشکلات عمیق جامعه ایران هستند. از جمله ایرانیان پراکنده در سراسر جهان."
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.