نوریزاد پس از هفتهها قدمزدن مقابل وزارت اطلاعات: نترسیدن حق ماست
۱۳۹۲ بهمن ۲۶, شنبه
محمد نوریزاد سی و چهار روز است که در سرمای زمستان به نشانه اعتراض جلوی درب شمالی وزارت اطلاعات در اتوبان همت، تمام طول روز قدم میزند. میگوید روزانه ۵۰ کیلومتر مقابل وزرات اطلاعات در برف و بوران قدم میزند و تا به تکتک خواستههایش نرسد، این قدمزدنهای اعتراضی را متوقف نخواهد کرد.
از مدتی پیش روی دو طرف پارچهای سفید، خواستههای خود را هم نوشته و هنگام قدم زدن جلوی درب وزارت اطلاعات آن را به تن میکند. در پایان هر روز قدمزدنهای اعتراضی مقابل وزارت اطلاعات، محمد نوریزاد یادداشتی در صفحه فیسبوک و سایت شخصی خود درباره آنچه در طول روز بر او رفته است منتشر میکند.
ماموران امنیتی در طول این مدت، اولینبار چهارشنبه ۲۳ بهمن محمد نوریزاد را برای ساعاتی بازداشت کردند تا او را از این قدمزدنهای اعتراضی مقابل وزارت اطلاعات منصرف کنند. روز شنبه ۲۶ بهمن وقتی محمد نوریزاد مجددا برای قدمزدن اعتراضی مقابل درب شمالی وزارت اطلاعات میرسد، ماموران امنیتی با حکم جلب منتظر او ایستادهاند. او را سوار خودروی زانتیا کرده و به زندان اوین میبرند.
گفتوگوی کامل با محمد نوریزاد را در فایل شنیداری زیر گوش کنید
او میگوید در زندان اوین، قاضی هر کار کرد تا او را از این قدم زدنها منصرف کند، او گفته که "من پایام را از اینجا بیرون بگذارم، مجددا میروم جلوی وزارت اطلاعات و شروع میکنم به قدم زدن. آقای نوریزاد میگوید: میگویند که شما کفن پوشیدهاید. گفتم: کفن نیست، یک پارچهی سفید است. خواستههای خودم را از دو سمت روی آن نوشتهام. وقتی آن را تن میکنم، مردمی که رفت و آمد میکنند، میتوانند متوجه شوند که من به چه دلیل آنجا هستم".
در پایان قاضی از محمد نوریزاد خواسته امروز برود و فردا (یکشنبه ۲۷ بهمن) به زندان اوین رفته و خود را معرفی کند.
گفتوگوی دویچه وله با محمد نوریزاد به محض بیرون آمدن او از زندان اوین ذر روز شنبه ۲۶ بهمن انجام شد. او میگوید: «فکر میکنم فردا احتمال بازداشت شدن من بسیار قوی است. علت این است که من مصرانه بر ادامهی کارم اصرار خواهم ورزید و شنیدم که بازپرس موظف شده در برابر این اصرار من، حکمی قضایی صادر کند.»
روی پارچهای که محمد نوریزاد هنگام قدمزدن مقابل وزارت اطلاعات به تن میکند، نوشته شده: «اینجا وزارت اطلاعات است. ۵ /۴ سال است اموال مرا بردهاند، نمیدهند. من و خانوادهام را ممنوعالخروج کردهاند. وقت ملاقات نمیدهند. اینجا وزارت اطلاعات است.»
نوریزاد: خواستههای من سمبولیک است
او درباره این خواستههای خود توضیخ میدهد: «من سه خواسته دارم. یکی اموالم را به من بازپس بدهند، دوم اینکه چرا خانوادهام را ممنوعالخروج کردهاند و دیگر اینکه من وقت ملاقات از وزیر میخواهم برای اینکه بدانم چرا مرا ممنوعالکار کردهاند؟ چرا من نباید بتوانم فعالیت اجتماعی داشته باشم؟ این صورت ظاهری حرکت من است، اما این حرکت من، باطنی هم دارد. اولین اصل اساسیای که بر آن پافشاری میکنم، نترسیدن است. برای اینکه ما مردمی هستیم که ترسیدهایم و من میخواهم اصرار کنم که نه، ما نمیترسیم و نباید بترسیم. اصلا نترسیدن حق ماست.»
محمد نوریزاد میگوید سه خواستهای که روی پارچه نوشته و آن را به تن میکند خواستههایی نمادین و سمبولیک است. او ادامه میدهد: «میخواهم به اطلاعاتیها نشان بدهم که شما بیموقع و ناخواسته وارد حوزه عمومی مردم شدهاید و آنها را ترساندهاید. من یکی از این مردم هستم که اینجا ایستادهام و میخواهم بگویم ما نمیترسیم و نترسیدن حق ماست. چرا تا اسم اطلاعات که میآید، همه باید بترسیم. ناجوانمردانه ما را ترساندهاید. به عنوان یکی از آحاد این مردم، به نمایندگی از طرف این مردم، میخواهم داد بزنم که ما نمیترسیم و نباید بترسیم.»
آنطور که محمد نوریزاد میگوید پس از ۳۴ روز قدمزدن مقابل درب شمالی وزارت اطلاعات در اتوبان همت، با همسایههای وزارت اطلاعات که در این محل زندگی میکنند، دوست شده است.
او ساکنان محلی که روزها در آن قدم زده را اینگونه توضیف میکند: «همسایهها روزهای اول با کنجکاوی ولی بعدا از سر محبت میآمدند با من صحبت میکردند، با آنها دوست شدم، خانمهای خوب، آقایان فهمیده میآمدند و میگفتند که اگر چیزی لازم دارید، ما در اختیارتان میگذاریم، منزل ما منزل خودتان است و... یک نفر از همسایهها نبود که مثلا اعتراض کند که شما دارید در حوزهی زندگی ما اخلال ایجاد میکنید. اما اطلاعاتیها برآشفته میشدند. مردمی که از بزرگراه رد میشدند، محبت خودشان را به من ابراز میکردند. دوستانی که نوشتههای من را میخواندند، از هرکجا برای دیدن من به این نقطه میآمدند.»
آقای نوریزاد ادامه میدهد در روزهای اولی که جلوی درب وزارت اطلاعات به نشانه اعتراض قدم میزده، ماموران وزارت اطلاعات اول سعی کردهاند از طریق ماموران نیروی انتظامی جلوی قدمزدنهای او را بگیرند. او میگوید: «مرا بارها به کلانتری بردند، این اواخر دیگر کلانتری مرا نمیپذیرفت.»
«تاثیر خون ستار بهشتی را در کلانتری دیدم»
او درباره روزهای ابتدایی قدمزدنهای اعتراضی و شکایت وزارت اطلاعات از آقای نورزیزاد در کلانتری میگوید: «از من شکایت کردند که برای وزارت اطلاعات ایجاد مزاحمت کردهام. مرا به کلانتری بردند. کلانتری هم پرونده درست کرد و فرستاد به دادگاه. قاضی تبرئه کرد. برای اینکه من گفتم، من مزاحمتی ندارم، در آنجا ایستادهام! فردای آن روز مجددا رفتم، باز هم بردند کلانتری، کلانتری باز هم پرونده را به دادگاه فرستاد، دادگاه باز هم تبرئه کرد. از این به بعد کلانتری دیگر نپذیرفت. یعنی رسما به وزارت اطلاعات گفت که این دیگر یک ماجرای داخلی خودتان است، پای دستگاه قضایی و نیروی انتظامی را وسط نکشید.»
محمد نوریزاد معتقد است برخوردی که با او در کلانتری پس از شکایت وزارت اطلاعات در روزهای ابتدایی قدمزدنهای اعتراضی صورت گرفته، "تاثیر خون ستار بهشتی" است.
او ادامه میدهد: «دست و بال اینها حسابی جمع شده، نمیخواهند دیگر حادثهی تلخ ستار بهشتی برایشان تکرار شود. یعنی من در لحظه لحظه و ساعتهایی که آنجا بودم، تاثیر خون ستار بهشتی و عزیزانی که بینشان داخل دستگاههای مختلف امنیتی آسیب دیدهاند و از پا درآمدهاند را میدیدم. آنها به شدت دست و بال خودشان را جمع کرده بودند و مطلقا مایل نبودند که چنین ماجرایی مجددا تکرار شود و آنها وارد پروسهی بیسرانجامی شوند.»
محمد نوریزاد تا کی به قدمزدنهای اعتراضی مقابل درب وزارت اطلاعات ادامه خواهد داد؟ او در پاسخ به این سوال میگوید: «اتفاقا این پرسشی بود که همین امروز قاضی از من پرسید. گفت تا کی میخواهم این کار را ادامه بدهم. گفتم: شما فرض کنید تا ۳۶۵ روز دیگر. من ادامه خواهم داد تا به تکتک خواستههای خودم برسم. یعنی اگر اموال من را تمام و کمال بدهند، هنوز دو خواستهی دیگر دارم. دو خواستهی من را به طور کامل بدهند، خواستهی سوم هست.»
در سالهای اخیر ماموران وزارت اطلاعات و ماموران امنیتی در چند مرحله با هجوم به منزل و محل کار محمد نوریزاد وسال کاری، شخصی و حتی آلبوم خانوادگی او را با خود بردند. همان زمان محمد نوریزاد در گفتوگو با دویچه وله به شرح ماجرا پرداخت.
گفتوگو با محمد نوریزاد در سالهای قبل را در این لینک بخوانید • نوریزاد: همه آنچه بر من رفته است را به صورت فیلم درآوردم