نقش رهبری آلمان متحد در اتحادیه اروپا
۱۳۹۴ مهر ۹, پنجشنبهبه عقیده ساشا دویجس از اتاق فکر Crisis Action در بروکسل، آلمان ۲۵ سال پس از وحدت هنوز هم "قدرتی است مردد بیآنکه خود بخواهد"؛ "آلمان قوی است بیش از هر چیز چون همسایگانش ضعیف هستند".
در سال ۲۰۱۳ مجله بریتانیایی The Economist نوشت که آلمان اکراه دارد از اینکه هژمونی داشته باشد، اما این کشور باید بیش از این نقش رهبری را بر عهده گیرد. در برابر اما اریک بونس، گزارشگر روزنامه آلمانی "تاتس"، مینویسد که "اروپا یعنی آلمان". بونس به نفوذ بسیار زیاد آلمان در نهادهای اروپایی چون کمیسیون، شورای وزیران و پارلمان اروپا اشاره میکند.
اما به نظر نوئل لنوار، وزیر فرانسوی در پارلمان اروپا، آلمان "ابرقدرت" نیست. لنوار به تازگی در مصاحبه با فرستنده تلویزیونی فرانسوی "فرانس۲۴" گفته است: «صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل، بیش از همه رؤسای دولتی که هم اکنون در اروپا هستند سیاستی اروپایی را دنبال میکند. او میکوشد با دیگر کشورها مصالحه کند و رعایت فرانسه را هم میکند.»
آلمان و فرانسه، زوجی جدانشدنی
آلمان و فرانسه به طور سنتی هسته اتحادیه اروپا و موتور تحولات و پیشرفت آن را تشکیل میدهند. الار بروک، نماینده آلمانی در پارلمان اروپا، معتقد است که در حال حاضر از بین این دو کشور آلمان نقش هدایتکننده را بازی میکند. المار بروک میگوید که آلمان این نقش را بر عهده گرفته، نه به خاطر آنکه هر طور شده آن را میخواهد، بلکه چون فرانسه به لحاظ اقتصادی ضعیفتر و نیز سرگرم اجرای اصلاحات داخلی است.
المار بروک که عضو کمیته سیاست خارجی پارلمان اروپاست میگوید: «به عقیده من آلمان به هیچ وجه مایل نیست به تنهایی نقش رهبری را ایفا کند و امیدوار است که فرانسه بار دیگر با قدرت تمام وارد عمل شود. به لحاظ روانشناختی سادهتر است وقتی دو کشور با هم این نقش را ایفا کنند؛ همانگونه که در گذشته چنین وضعیتی وجود داشت. فکر میکنم که اگر رشد اقتصادی فرانسه مثبت باشد شاهد آن خواهیم بود که آلمان و فرانسه با هم رهبری را عهده دار شوند.»
به عقیده بروک، مهم است که لهستان هم در ایفای نقش رهبری سهیم شود.
عضویت خودبهخودی شهروندان آلمان شرقی در اتحادیه اروپا
هنوز خاطره تردید اولیهای که برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا مثل فرانسه و بریتانیا در مورد وحدت آلمان داشتند، فراموش نشده است. این موضوع البته دیگر نقشی در روابط سیاسی این کشورها با آلمان بازی نمیکند.
در سال ۱۹۹۰ شهروندان جمهوری دمکراتیک آلمان یکشبه همراه با وحدت آلمان شرقی و غربی عضو اتحادیه اروپا شدند. کارلو ترویان که در آن زمان عضو کمیسیون اروپا بود آن دوره را به یاد میآورد و میگوید که نه نیازی به مذاکرات برای عضویت آنان بود و نه احتیاجی به فرآیند طولانی پس از مذاکرات.
ترویان که در سال ۱۹۹۰ در مذاکرات میان بن و برلین برای عقد قرارداد وحدت دو آلمان شرکت داشت میگوید که در ژوئن ۱۹۹۰ اتحادیه اروپا با پذیرش شهروندان جمهوری دمکراتیک المان در اتحادیه اروپا موافقت کرد.
همزمان در اجلاس دوبلین در سال ۱۹۹۰ طرحی در مورد واحد پول مشترک و اتحادیه سیاسی یگانه در دست تهیه بود. خلاصه آنکه "یورو" پاسخ آلمانیها به پذیرش وحدت آلمان شرقی و آلمان غربی بود.
«ما بزرگ هستیم اما نباید به دیگران درس بدهیم»
در بحران اخیر یورو، اوکراین، یونان و حال پناهجویان، این آلمان بوده که در بیشتر مواقع سمت و سوی جریانها و تصمیم گیریها را تعیین کرده است. به ویژه قدرت آلمان در عرصه اقتصادی و سیاست مالی باعث شده که کلیشه "آلمان بد" که به وقایع نیمه اول قرن بیستم بازمیگشت، زنده شود. نشانههای آن پلاکاردهایی در یونان و ایتالیا بودند که صدراعظم مرکل را در اونیفورم نیروهای "اس اس" (به معنای "گردان حفاظتی"، یکی از سازمانهای شبه نظامی تحت نظارت هیتلر و حزب نازی) یا با سبیل هیتلری به تصویر کشیده بودند. منتقدان میگویند که آلمان با سیاست ریاضتی خود در اروپا شکاف ایجاد کرد.
المار بروک که از سیاستمداران حزب دمکرات مسیحی پارلمان اروپاست میگوید: «ما باید مراقب باشیم که نخواهیم به طور دائم خود را به عنوان بزرگترین کشور به نمایش بگذاریم چون این باعث ایجاد حس عدم اعتماد در کشورهای کوچکتر میشود. همیشه باید یادمان باشد که لازم نیست به دیگران درس بدهیم.»
«آلمان باید با قدرت بیشتر عمل کند»
اما نماینده یکی از کشورهای کوچکتر به این موضوع چگونه نگاه میکند؟ گی وروفستات، نخست وزیر سابق بلژیک، به دویچه وله میگوید که آلمان میتواند در اروپا کمی جاهطلبانه تر و با انرژی بیشتر عمل کند.
وروفستات که هم اکنون رهبری فراکسیون لیبرالها در پارلمان اروپا را بر عهده دارد میگوید: «شاید پس از وحدت آلمان بود که این خصوصیت از دست رفت. آلمان رهبری را به دست گرفته و گفته بود که باید همپیوندی قاره اروپا را متحقق کنیم. این وظیفه تاریخی آلمان در اواخر پایان قرن بیستم بود. امیدوارم که آلمان به انجام این وظیفه ادامه بدهد. ما به شخصیتهایی آلمانی که بتوانند رهبری را به دست بگیرند نیاز داریم.»
المار بروک مشکل نقش آلمان در اروپا را در رابطه با عملکرد مشترک آلمان و فرانسه در عرصه سیاست خارجی میداند: «من معتقدم که ما احتیاج به راهکاری هماهنگ داریم. فرانسویها بیشتر به آفریقا و حوزه مدیترانه علاقه دارند. آنها بیشتر آمادهاند و نیز در موقعیتی هستند که رهبری نظامی را به دست بگیرند. ما باید گفتگو کنیم و راهکاری مشترک را در چارچوب اروپا برگزینیم.»
به عقیده نوئل لنوار که پرفسور علوم سیاسی است، آلمان و فرانسه در رابطه با بحران اوکراین و روسیه توانستهاند راهکاری مشترک داشته باشند. لنوار به تلویزیون فرانسه گفت: «مرکل و رئیس جمهور اولاند در این عرصه به خوبی با هم کار میکنند.»
جرات جهش
گی وروفستات، نخست وزیر سابق بلژیک، از اینکه آلمانی ها گامهایی بزرگتر برای تاثیرگذاری بر سیاست اروپا برنمیدارند انتقاد میکند. او میگوید: «تغییرات تنها به صورت گام به گام صورت میگیرند. اما تغییر گام به گام وقتی که با بحرانهایی چون یورو یا پناهجویان رو در رو هستیم خیلی کم است. همیشه یک قدم عقب میمانیم.»
وروفستات بر لزوم داشتن شهامت و ایجاد تغییرات بزرگتر تاکید میکند: «برخی اوقات آدم باید در زندگی جرات کند و یک جهش بزرگ انجام دهد. این چه در مورد زندگی خصوصی و چه در مورد سازمانهای بزرگی مثل اروپا صدق میکند.»