نامه دادخواهی زندانیان سیاسی دهه ۶۰ به احمد شهید
۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبهشماری از زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰ و شاهدان اعدامهای جمعی تابستان ۱۳۶۷ و جانبدربردگان از آن اعدامها نامهای سرگشاده به احمد شهید، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر برای ایران نوشتهاند و در آن از او خواستهاند که در تحقیقات خود موارد سرکوب و اعدامهای سیستماتیک در دهه ۶۰ را نیز بررسی و پیگیری کند.
نویسندگان نامه دستاندرکاران و سازماندهندگان برگزاری "چهارمین گردهمایی سراسری برای کشتار زندانیان سیاسی" هستند. قرار است این سمینار سه روزه از ۹ تا ۱۱ سپتامبر در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار شود. در این نامه از احمد شهید پیشنهاد شده، در سمینار سوئد شرکت کند و از نزدیک در جریان شهادت دهها نفر از جانبدربردگان و بازماندگان اعدامهای دهه ۱۳۶۰ و خانوادههای اعدامشدگان قرار گیرد.
به غیر از نویسندگان نامه گروهی از افراد و نهادهای فعال سیاسی مدنی در خارج از کشور نیز این نامه را امضا کردهاند.
جلیل احمد جبدرقی (جلیل احمدی)، برادر حبیب احمد جبدرقی، یکی از فعالان سیاسی کشته شده زیر شکنجه در زندان جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ است. او به عنوان یکی از نویسندگان نامه خطاب به احمد شهید به پرسشهای دویچه وله پاسخ گفته است.
بشنوید: گفتوگو با جلیل احمد جبدرقی
دویچهوله: آقای جبدرقی، اسم شما به عنوان یکی از امضا کنندگان نامه خطاب به آقای احمد شهید، گزارشگر ویژهی شورای حقوق بشر برای ایران، آمده است. میتوانیم از زبان شما، در بارهی انگیزهی نوشتن و امضای این نامه بشنویم؟
جلیل احمد جبدرقی: ما معتقدیم، و من شخصاً معتقدم، که هیچگونه بررسی حقوق بشری در ایران بدون در نظر گرفتن کشتار دههی ۱۳۶۰ رسمیت ندارد. چون همانطور که میدانید، اکثر بچههایی که تیرباران شدند یا به دار آویخته شدند و کلاً جانباختهها دادگاه نداشتند، مگر دادگاههای یک یا دو دقیقهای، و واقعاً حقشان پایمال شد. آنها از هیچ حقوقی، حتی ابتداییترین حقوق انسانی برخوردار نبودند. حال از شکنجهها بگذریم. برای همین ما معتقدیم بدون در نظر گرفتن این کشتارها، گزارش مأمور حقوق بشر رسمیت ندارد.
انگیزهی دیگر ما این است که الان ۳۰ سال از این مسئله گذشته، ولی این پرونده هنوز باز است و هیچوقت پیگیری نشده است. به خاطر همین عدم پیگیریها بود که جمهوری اسلامی گستاختر شد و فارغالبال به قتلعاماش ادامه داد. اتفاقاً همان سال ۱۳۶۷ که یک قتلعام صورت گرفت و چندین هزار زندانی بیدفاع را کشتند، دقیقاً زمانی بود که کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل نمایندهای برای ایران تعیین کرده بود. همزمان با تعیین این نماینده، این کشتار صورت گرفت.
ما مسئولایم. چون بچههایی که به آن شکل جانشان را فدا کردند، احساس مسئولیت کردند. انسان اگر حقیقت را بداند، از همان لحظهای که آن حقیقت را میداند، مسئول است. بر اساس همین احساس مسئولیت است که ما تلاش میکنیم این پرونده به جایی برسد.
آقای جبدرقی، برادر خود شما، آقای حبیب احمد جبدرقی، بهطور مشخص کی و در چه شرایطی اعدام شدند؟
برادر من در تبریز بود و در خرداد ماه ۱۳۶۰ دستگیر شد. در آن زمان تبریز مقداری شلوغ شده بود. برادر من در خیابان داشته راه میرفته، به او مشکوک میشوند، او را میگردند و از جیباش چند تا اعلامیه پیدا میکنند که در میان آنها گزارشی از زندان زنان تبریز هم بوده است. زنان تبریز به دلیل وضعیت ناجور زندان، شکنجه، تجاوز و… گزارشی بیرون داده بودند که حبیب میخواسته آن را در نشریهی "راه کارگر" چاپ کند.
او را همانجا دستگیر کردند و به زندان بردند. در آنجا او را خیلی شکنجه میکنند که این نامه چگونه به دست تو رسیده. اگر ایشان میخواست به خاطر خلاص شدن از شکنجهها اعتراف کند، باعث دستگیری خیلیها و شاید حتی اعدام خیلیها میشد. برای همین خیلی در زیر شکنجه مقاومت میکند.
به نقل از یکی از همبندهایاش در بند عمومی، وقتی حبیب را بعد از پایان دورهی انفرادی به بند عمومی میبرند، تمام بدناش عفونی شده بوده. آنقدر او را با شلاق و مشت و لگد و بهخصوص با شلاق زده بودند که زخمهایاش عفونی شده بود. ظاهراً او را دوباره با همان وضع میبرند و او زیر شکنجه میمیرد. چون حرفی نمیزده، از بس او را میزنند، روز ۲۳ مرداد زیر شکنجه میمیرد…
ایشان چند سالشان بود و شغلشان چه بود؟
برادر من ۲۱ سال داشت. دیپلماش را گرفته بود و در کنکور هم شرکت کرده بود. اما او را در دانشگاه راه ندادند و به کار سیمکشی خانهها مشغول بود. مسئولیت من و سه خواهرم هم بر عهدهی او بود. به دلیل اینکه ما جدا زندگی میکردیم و پدر و مادرم جدا بودند٬ مسئولیت ما را هم داشت و خرج زندگی ما را تأمین میکرد. کار میکرد، ولی خُب کار سیاسی هم میکرد و در این زمینه خیلی فعال بود.
شما موقع اعدام برادرتان چند ساله بودید؟
من ۱۶ سالام بود.
همانطور که شما هم اشاره کردید، قرار است آقای احمد شهید برای بررسی وضعیت فعلی حقوق بشر ایران، به ایران سفر کنند (البته اعلام شده که دولت ایران میخواهد جلوی ورود ایشان را بگیرد). اما شما به عنوان کسی که عزیزش را در دههی ۶۰ از دست داده، انتظار دارید که موضوع اعدامهای دههی ۶۰ مسکوت نماند.
به عنوان کسی که عزیزش را از دست داده، این انتظاری طبیعی است. این بخش عاطفی قضیه است. ولی به عنوان انسانی که احساس مسئولیت میکند، طبعاً نمیشود در این زمینه بیتفاوت بود. مخصوصاً که در اینباره خیلی اغماض شده و از جانب سازمانهای بینالمللی فعال در این زمینه، خیلی کمکاری شده است. به همین دلیل است که ما انتظار داریم که این پرونده به جایی برسد.
الان شرایط نسبت به آن زمانها مقداری عوض شده و انتظار ما خیلی بیشتر از اینهاست. چون بحث یک نفر، دو نفر نیست؛ هزاران نفر جانشان را از دست دادند. خودشان را فدا کردند به خاطر اینکه مردم ایران زندگیای بهتر، زندگیای که شایستهی انسان باشد، داشته باشند. در این رابطه ما مسئولایم. از آقای احمد شهید هم دعوت کردهایم که به گوتنبرگ سوئد بیاید که ما سند و شاهد در اختیارش بگذاریم. سعی ما همین است و با تمام توانمان تلاش میکنیم که این پرونده به جریان بیافتد. این پرونده تاریخی است.
شما از همکاران و برگزارکنندگان سمیناری در گوتنبرگ سوئد راجع به کشتار زندانیان سیاسی در دههی ۶۰ هستید. امسال نیز به روال چند سال گذشته، برنامههای مختلفی در سراسر جهان در این رابطه برگزار خواهد شد. فکر میکنید شما میتوانید برنامههای مختلف و افرادی مختلفی را که در این جهت حرکت میکنند، نمایندگی کنید؟
ما در حد خودمان تلاش میکنیم. چون مسلم است که آقای احمد شهید را به ایران راه نخواهند داد. اما ایشان بالاخره باید کارش را انجام بدهد. ما به نوعی ایشان را به همکاری دعوت کردهایم. ما حاضریم داوطلبانه با ایشان همکاری کنیم که با کمترین هزینه برای ایشان، مهمترین سندها را در اختیارشان بگذاریم. بچههایی که از آن موقع زنده ماندهاند، بچههایی که همان موقع شاهد عینی بودهاند و الان حضور دارند، حاضرند شهادت بدهند و با آقای احمد شهید گفتوگو کنند. بههرحال ما تلاشمان را میکنیم.
خوشبینانهترین حالتاش این است که آقای احمد شهید مستقل عمل میکند. ما هم این خوشبینانهترین حالت را میبینیم. اما قبلاً هم این اتفاق افتاده که دیدهبانان حقوق بشر و مأموران ویژهی بررسی حقوق بشر که به ایران رفتهاند یا آنهایی که به ایران راه نیافتهاند، نتوانستهاند پیگیری کنند؛ حال یا به دلایل سیاسی یا شاید به دلیل اعمال نفوذ آمریکا که معمولاً شرایط را بررسی میکند. ما از مسائل پشت پرده خبر نداریم.
منتها خوشبینانهترین حالتاش این است که آقای احمد شهید به موضوع توجه کند. حال چه در این گردهمآیی و چه در برنامههای مختلف دیگری که در بقیهی دنیا انجام میشود، ما باید تلاشمان را بکنیم که ایشان اینها را بشنوند و ببینند. ما تلاشمان را میکنیم و امیدمان این است که پیگیری بشود.
یعنی شما امیدوار هستید که آقای احمد شهید از زبان جانبهدربردگان از زندانها و اعدامها، به یک سری مدارک از دههی ۶۰ دست پیدا کنند؟
بله ما به این مسئله امیداوریم! چون این امکان در ایران برای ایشان وجود ندارد که بتواند زندانها را ببیند یا با کسی صحبتی بکند. اما اینجا برایشان راحتتر است. البته اگر بخواهند. چون ایشان به این مسئله نیاز دارند. اصلاً مضمون کار ایشان همین است. به همین خاطر، ایشان هم موظف است که توجه کند. بهخصوص که امروز شرایط ویژهای هم برقرار است. اما اگر توجه نکند، آن داستان دیگری است.
شرایط امروز با دههی ۱۳۷۰ و زمان کاری گزارشگران قبلی که یکی از آنها سفری هم به ایران داشت، فرق میکند. الان حساسیتها مقداری بیشتر شده و ارتباطات بینالمللی قویتر شده است. امروز موضوع مقداری فرق کرده و ما امیدمان بیشتر است. امید ما به این مسئله زیاد است.
کیواندخت قهاری
تحریریه: شیرین جزایری