ناكامى طرفداران محمود احمدىنژاد در هر دو انتخابات
۱۳۸۵ آذر ۲۸, سهشنبهساعاتى پس از بسته شدن درهاى حوزههاى انتخاباتى، محمود احمدىنژاد انتخابات مجلس خبرگان و شوراها را حماسهاى تاريخى خواند كه غرب مىتواند از آن بياموزد. البته در اين ميان، غرور و يقين به پيروزى، جاى خود را به خشم داد. و اين خشم بدينگونه بيان شد: اين «ساخته ذهن رسانههاى غربى»ست كه انتخابات آنگونه كه انتظار مىرفت پيش نرفته است.
لازم نيست كه مخالف احمدىنژاد باشيم تا دريابيم كه گرچه اين انتخابات تغييرى بنيادين را بوجود نمىآورد، اما مىتواند بهعنوان سنجهاى براى آرايش نيروهاى سياسى در ايران مورد استفاده قرار گيرد.
تعداد شركتكنندگان در اين انتخابات به نسبت انتخابات پيشين رشدى چشمگير داشت. و اين تنها مىتواند يك معنا داشته باشد: ايرانىها در حال فائق آمدن بر بىتفاوتى سياسىيى هستند كه پس از دورهى ۸ سالهى دولت خاتمى دچار آن شدند. اين دوران ۸ ساله بسيارى را سرخورده كرد، اميدهايى را بر باد داد و بسيارى از سياست كناره گرفتند. نتيجه اين بود كه قدرت در تمام عرصهها به دست محافظهكاران افتاد: در شوراها، در مجلس و در نهايت نيز در قوه مجريه.
اما اين براى احمدىنژاد كافى نيست. او مىخواهد كشور را به دوران اوايل انقلاب بازگرداند؛ به زمانى كه جزمگرايى مذهبى اعتبار بيشترى داشت تا «واقعگرايى سياسى». در اين زمينه، احمدىنژاد بر عقايد آيتاله مصباح يزدى تكيه مىكند؛ كسى كه باورى به دمكراسى و آزادى ندارد و اگر بتواند مىخواهد مجلس خبرگان را به «مسير درست» مورد نظر خود بكشاند. اما مصباح يزدى اينك به دشوارى مىتواند چنين كارى را انجام دهد. او از ميان ۸۶ عضو مجلس خبرگان، تنها به رده ششم دست يافته و فقط نيمى از آرا را به نسبت نفر اول به خود اختصاص داده است. در رده اول علىاكبر هاشمى رفسنجانى قرار دارد: كسى كه در انتخابات رياست جمهورى سال گذشته شكست خورد، اينك دوباره از قدرت بالايى برخوردار است.
البته نبايد روى مجلس خبرگان هم حساب زيادى باز كرد. اين نهاد مانند يك «پوليت بورو» بيشتر در پشت پرده و پسزمينه عمل مىكند. اما خبرگان «مقام رهبرى» را انتخاب مىكند و مىتواند در عين حال او را خلع كند. و آدم مىتواند تصور كند، چه اتفاق میافتاد اگر چنين نهادى بهجاى آنكه در دست محافظهكاران تاكنونى مىبود، سياست محافظهكارانهى افراطىترى را در پيش مىگرفت. تلاش احمدىنژاد و طرفداران او براى چنين امرى شكست خورده است.
دليل اين شكست مىتواند افزايش نارضايتى عمومى از سياستهاى احمدىنژاد باشد: او با تشديد تنش بر سر برنامه اتمى ايران، حملههايش عليه اسراييل و ترديدهايش در مورد نسلكشى يهوديان، كشور را به انزاويى بينالمللى كشاند و با وجود درآمد بالاى نفتى نتوانست از مشكلات اقتصادى بسيارى از ايرانىها بكاهد. به اين شكل، حتا برخى از كسانى كه در سال گذشته به وى راى داده بودند، از او روى برگرداندند.
نتيجه انتخابات شوراها نيز گرچه تغييرى در سياستهاى كلان نمىدهد، اما نشانگر آن است كه مردم نهتنها دريافتند كه تحريم و چشم پوشى از شركت در انتخابات سودى ندارد، بلكه گاهى بهتر است «بد» را انتخاب كنند تا جلوى انتخاب «بدتر» را بگيرند.
پتر فيليپ، مفسر صداى آلمان