میراث به جای مانده از محمود احمدینژاد در دانشگاهها
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبهسال ۱۳۸۷ هنگامی که محمود احمدینژاد قصد کرد در دانشگاه صنعتی شریف سخنرانی کند ۱۶۰۰ دانشجوی این دانشگاه در نامهی سرگشادهای هشدار دادند که منتظر پاسخگویی شفاف او هستند: «پاسخ به سه سال ناامنی و پلیسی کردن فضای جامعه، پاسخ به پادگانی کردن فضای دانشگاهها با زمزمه انقلاب فرهنگی دوم، پاسخ به اخراج، تعلیق و ستاره دار کردن صدها دانشجو به بهانه نداشتن صلاحیت عمومی تحصیل ...»
آغاز دولت نهم با تعویض رئیس دانشگاه تهران
با این پیششرط حضور احمدینژاد در دانشگاه شریف عملا منتفی شد. از آذرماه ۱۳۸۵ که سخنرانی احمدینژاد در دانشگاه امیرکبیر با اعتراض شدید دانشجویان و تشنج روبرو شد، حضور رئیس دولت در دانشگاهها در جمع افرادی بوده که دانشجویان دانشگاه شریف آنها را "شنوندگان همیشه حاضر و همیشه موافقی که با اتوبوس آورده میشوند" میخوانند.
در نخستین سال دولت نهم، عباسعلی عمیدزنجانی به عنوان فردی که هیچ گاه در دانشگاه تحصیل نکرده و مدرک خود را در رشته "فقه و اصول اسلامی" از حوزه علمیه دریافت کرده بود، به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد.
عمیدزنجانی، عضو جامعه روحانیت مبارز بود و مدتی نیز ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را بر عهده داشت. انتصاب او به دلیل سابقهاش در تصفیه استادان این دانشکده و نقشی که در سیاستگذاری و پیشبرد برنامههای موسوم به انقلاب فرهنگی در سالهای ابتدایی جمهوری اسلامی داشت، با اعتراض شدید جامعه دانشگاهیان ایران روبرو شد.
یورش به نشریات و تشکلهای دانشجویی
در سه سالی که ریاست دانشگاه تهران بر عهده عمیدزنجانی بود، موج گستردهای از بازنشستگی زودهنگام و اخراج استادان، و فشار بر فعالان و نهادهای دانشجویی به راه افتاد.
شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در گزارشی از وضعیت دانشگاهها در سال ۸۵ به "صدور حکم مجازات از سوی کمیته انضباطی برای ۳۰۰ فعال دانشجویی" و مواردی چون توقیف ۵۷ نشریه دانشجویی و تحت فشار قرار گرفتن یا انحلال ۳۵ نهاد و تشکل دانشجویان اشاره کرده است.
در بیانیهای که دفتر تحکیم وحدت اسفند ماه ۸۵ منتشر کرد "بازنشستگی اجباری اساتید و ایجاد مشکل برای کلیه اساتیدی که معتقد به استقلال و حفظ شأن علمی دانشگاه میباشند"، از دیگر رویدادهای آن سال معرفی شده است.
راهاندازی تشکلهای صنفی موازی در دانشگاهها نیز از برنامههایی است که منتقدان هدف آن را افزایش کنترل و تسلط دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی بر فعالیتهایی دانشجویی عنوان میکنند.
قربانیان تازهی سیاستهای کهنه
پاکسازی محیط دانشگاه از نیروهای دگراندیش و مخدوش کردن استقلال دانشگاهها که در دوران محمود احمدینژاد با شدت هرچه تمام از سر گرفته شد، در حقیقت برنامهای است متعلق به حکومت که در جهت اجرای دستورات صریح نخستین رهبر جمهوری اسلامی و رهبر کنونی، آیتالله علی خامنهای برای "اسلامی کردن" دانشگاه پی گرفته میشود. سابقهی این کار دستکم به سال ۱۳۵۹ بازمیگردد.
جناح اصلاحطلب حکومت که برخی از شخصیتهایش از ستونهای اصلی انقلاب فرهنگی سال ۵۹ و تصفیه دگراندیشان بودند، در دوران احمدینژاد در صف قربانیان قرار گرفتهاند. پس از جنبش اعتراضی سال ۸۸ که جوانان دانشجو و دانشگاهیان از محورهای اصلی آن محسوب میشوند، موج تازهای از پاکسازی در دانشگاهها کلید خورد.
انتصاب کامران دانشجو به عنوان وزیر علوم در دولت دهم فاز جدیدی از "انقلاب فرهنگی دوم" توصیف میشود. در سه ماه نخست وزارت کامران دانشجو حدود یک چهارم دانشگاههای ایران شاهد تغییر رئیس و جابهجاییهای معناداری در ترکیب هیاتهای علمی بودند.
علوم انسانی مروج "آزادی غیرواقعی"
آیتالله خامنهای ۹ شهریور ۸۸ تحصیل دو میلیون دانشجو در رشتههای علوم انسانی را نگرانکننده خواند، زیرا به زعم او "توانایى مراكز علمى و دانشگاهها در زمینه كار بومى و تحقیقات اسلامى در علوم انسانى و همچنین تعداد اساتید مبرز و معتقد به جهان بینى اسلامى رشتههاى علوم انسانى در حد این تعداد دانشجو نیست."
به گفته وی علوم انسانى "مبتنى بر فلسفههایى است كه مبانى آنها مادیگرى و بىاعتقادى به تعالیم الهى و اسلامى" است و آموزش آنها "منجر به ترویج شكاكیت و تردید در مبانى دینى و اعتقادى خواهد شد."
خامنهای علوم انسانی را مروج سکولاریزم و ارزشهای غربی میداند که با معیارهای حکومت اسلامی در تعارض است: «جمهورى اسلامى، آزادى غیرواقعى و مورد نظر غرب را مطلقا قبول ندارد و در این خصوص هیچ رودربایستى هم با غرب نخواهد داشت.»
بر این اساس معترضان سال ۸۸ نیز که به گفته خامنهای "صریحاً با نظام مقابله مىكنند" خواهان "آزادی غیرواقعی" غربی معرفی میشوند. پروژه اسلامی کردن دانشگاهها از اهدافی است که خامنهای از زمانی که رهبر جمهوری اسلامی شد، بارها بر ضرورت اجرایی کردن آن تاکید کرده است.
دانشگاه در برابر احمدینژاد و حامیانش
حامیان رهبر جمهوری اسلامی مخالفت اکثریت دانشگاهیان با احمدینژاد به عنوان نامزد مورد حمایت خامنهای در انتخابات سال ۸۸ را حاصل نفوذ علوم انسانی غربی در دانشگاهها تلقی میکنند.
محمد محمدیان، رئیس نهاد نمایندگی رهبر جمهوری اسلامی در نهاد دانشگاهها آذر ماه سال ۸۸ با اعتراف به این واقعیت گفت که "بر اساس آمارهای موجود هفتاد درصد دانشگاهیان به کسی رای دادهاند که اکنون در راس مدیریت کشور نیست."
به عبارت دیگر دستکم ۷۰ درصد دانشگاهیان نه تنها به گزینه مورد نظر خامنهای رای ندادهاند که رای خود را دقیقا در تعارض با نظر او به صندوق ریختهاند.
محمد تقی مصباح یزدی، یکی از نظریهپردازان اصلی حکومت میگوید: «بسیاری از کسانی که در فتنهها نقش کلیدی داشتند، از تربیتشدگان همین اساتید فاسد دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی بودند.» فتنه عنوانی است که حامیان حکومت برای جنبش اعتراضی به نتایج اعلام شده انتخابات سال ۸۸ به کار میبرند.
به این ترتیب دور جدیدی از پاکسازی استادان آغاز شد و کامران دانشجو در دیدار با روسای دانشگاه ها به آنها گفته بود: «شما حق ندارید کسی را در دانشگاهها جذب کنید که در مسیر التزام عملی به ولایت فقیه و قانون اساسی حرکت نمیکند.» وزیر علوم تاکید کرده بود: «شفاف و واضح میگویم افرادی مورد نیاز ما در دانشگاهها هستند که التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه داشته باشند.»
تربیت "برپاکنندگان جامعه عدل مهدوی"
ظاهرا معضل جمهوری اسلامی تناقض خواستهها با واقعیت کار دانشگاهی است. مسئولان انتظار دارند دانشجویان در کنار تحصیل علم درس اطاعت و وفاداری به حکومت را نیز بیاموزند.
کامران دانشجو با اشاره به جنبش اعتراضی سال ۸۸ میگوید، حضور دانشگاهیان در این حرکت به این دلیل است که «اساتید ما به وظیفه خود درست عمل نكردهاند و نهایتا یك جزوه علمی را به خوبی به دانشجویان انتقال دادهاند، در حالی كه باید در كنار علم، اخلاق و رفتار خوب را به آنها منتقل میكردند.»
به بیان دیگر هدف اصلی دور کردن دانشگاه از معیارهای آکادمیک و تبدیل کردنش به محیطی برای پرورش مدافعان حکومت است. نخستین رهبر جمهوری اسلامی، روحالله خمینی در پیام نوروزی سال ۵۹ بار دیگر بر ضرورت تصفیه گسترده در دانشگاهها تاکید میکند تا "دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی."
پاکسازی استادان در جریان انقلاب فرهنگی چنان گسترده بود که یک دهه بعد تشکل "جهاد دانشگاهی" اعتراف کرد دانشگاههای ایران با کمبود ۹ هزار استاد روبرو هستند.
پروژه انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاهها پیامدهای ناخوشایندی برای آموزش عالی در ایران به همراه داشت اما حکومت را به اهداف خود نزدیک نکرد. از سرگیری این پروژه پس از سه دهه نشان از ناکارآمدی آن دارد.
مهدی نوید ادهم، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش مرداد ماه سال ۸۹ اظهار داشته بود: «ادامه وضع موجود آموزش و پرورش به نفع نظام اسلامی نیست و باید آموزش و پرورش دیگری را رقم بزنیم». او در گفتوگو با خبرگزاری فارس نظام آموزشی مورد نظر خود را نظامی معرفی کرده که تربیتیافتگانش "در زمره منتظران امام زمان" و "برپاکنندگان جامعه عدل مهدوی" باشند.
احمدینژاد و ادعای مخالفت با سختگیری
اسلامی کردن آموزش عالی در اشکال ظاهری نیز مورد تاکید بسیاری از سران جمهوری اسلامی، به ویژه روحانیان سنتی است. تفکیک جنسیتی و سختگیری در مورد نحوه پوشش زنان و دختران بخشی از این سیاست است.
جنبههای شکلی اسلامی کردن دانشگاه حساسیتهایی بر میانگیزد که دامنهی آن به خانواده دانشجویان نیز کشیده میشود و نارضایتی را عمومی میکند. به نظر میرسد که احمدینژاد با آگاهی از این مسئله تلاش میکند خود را مخالف برخی اقدامهای سختگیرانه جلوه دهد.
رئیس دولت دهم تیرماه ۱۳۹۰ در نامهای به وزیران علوم و بهداشت از بازنشسگی "بی رویه" استادن انتقاد کرد و تشکیل کلاسهای تکجنسیتی را اقدامی "سطحی و غیرعالمانه" خواند.
به رغم این دور جدید پاکسازی استادان و دانشجویان با روی کار آمدن محمود احمدینژاد آغاز شد و او رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است که نخستین هدفش "گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه و تقویت انقلاب فرهنگی" تعریف شده است.
سایت خبری بازتاب بهمن ماه سال ۹۱ در گزارشی نوشت بلایی که دولت احمدینژاد بر سر دانشگاهها آورد "چیزی بدتر از فاجعه" بوده است
در این گزارش از جمله آمده است: «یکی از اولین برنامههای دولت نهم، دستکاری در ترکیب هیاتهای علمی دانشگاهها بود که با اخراج و بازنشسته کردن بسیاری از اساتید توانمند و استخدام تعداد زیادی از فارغ التحصیلان درجه دو وسه به جای آنان شکل گرفت.»
به دنبال آرای مخالفان حکومت
محمود احمدینژاد در روزهای پایانی سال گذشته خورشیدی در نامهای به وزیر علوم روسای دانشگاه تهران و تربیت مدرس را متهم به داشتن "رویکرد سیاستزده، غیرعلمی و یا احیانا امنیتی" کرد و خواهان برکناری آنان شد.
رسول جعفریان، رئیس کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که ۲۹ اسفند در وبلاگش منتشر شد، انگیزهی احمدینژاد از انتشار نامه به وزیر علوم را انتخاباتی خوانده و مینویسد: «تقریبا همه ما میدانیم داستان سیاستزدگی و امنیتی شدن دانشگاه یا جاهای دیگر، از جمله مسائلی بود که برای مقابله با جریانی پدید آمد که برابر احمدینژاد درآمد و خواستار کنار زدن او بود.»
جعفریان مینویسد، هدف احمدینژاد این است که گناه برخورد با دانشگاهیان را به گردن حکومت بیندازد و آرای قشرهایی را جذب کند که به گفتهی او "رو به بیاعتمادی به نظام" دارند. او از احمدینژاد میپرسد: «آیا کسی به اندازه دولت شما مردم را از تخصص و علم دور کرده و نگاه قریه سالاری را حاکم کرده است؟»
رئیس کتابخانه مجلس در بخش دیگری از یادداشت خود نوشت: کسی نیست بگوید اگر رویکرد غیرعلمی بوده، که بوده و هست و دانشگاهها مصداق بارز آن هستند، دقیقا وضعیتی است که طی هشت سال در دولت شما با کنار گذاشتن نخبگان دنبال شده است.