“میانجیگری ترکیه میتوانست برای ایران مفید باشد“ • مصاحبه
۱۳۸۷ اسفند ۲۲, پنجشنبهعلی باباجان، وزیر امور خارجه ترکیه، در دیدار این هفته خود با همتای آمریکاییاش، هیلاری کلینتون، اعلام کرد که کشورش نقش واسطه میان ایران و آمریکا را بررسی میکند. اما احمدینژاد، رئیسجمهوری اسلامی ایران، این پیشنهاد ترکیه را رد کرد.
دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه ایران در دولت مهندس مهدی بازرگان، معتقد است زمانی که دو کشور تصمیم گرفتهاند که به طور مستقیم با هم مذاکره کنند دیگر نیازی به میانجی نیست. اما در عین حال وی میگوید، اگر ایران این پیشنهاد را میپذیرفت از نظر موازین دیپلماتیک میتوانست به نفع ایران، ترکیه و آمریکا باشد.
دویچهوله: آقای یزدی، احمدینژاد پیشنهاد ترکیه برای میانجیگری بین ایران و آمریکا را رد کرده است. در ادبیات دیپلماتیک، آیا این کار میتواند بر روابط ایران و ترکیه تاثیر بگذارد؟
ابراهیم یزدی: من تصور نمیکنم در روابط ایران و ترکیه آثار استراتژیک و درازمدت داشته باشد. اما از نظر موازین دیپلماتیک اگر ایران میپذیرفت، به نفع ایران، به نفع ترکیه و به نفع همهی طرفین بود. البته وقتی دولت جدید آمریکا اعلام کرده که حاضر است بدون قید و شرط و بدون هیچ پیششرطی با ایران وارد مذاکرهی رسمی و علنی بشود و ایران هم این آمادگی را برای مذاکره با آمریکا اعلام کرده است، شاید احتیاج به میانجی نباشد. اما چه بهتر بود که دولت ایران میپذیرفت که یک دولت مسلمان همسایهی ما میانجی باشد و بتواند در اینجا نقشی ایفا کند.
به گفتهی نخست وزیر ترکیه، ایران در دوران جرج بوش از آنکارا درخواست کرده بود که به حل اختلاف بین ایران و آمریکا کمک بکند. فکر میکنید پس چرا الان که دولت هم در آمریکا تغییر کرده و شرایط بهتر شده، ایران این درخواست را پس گرفته است؟
این درخواست قاعدتا بایستی در دورهی دولت آقای خاتمی صورت گرفته باشد. البته من بعید میدانم، برای این که در دولت آقای خاتمی امکاناتی بود که مستقیما بین ایران و آمریکا مذاکرهای صورت بگیرد. در افغانستان این شرایط فراهم بود، در آن زمان هنگام حل مسئلهی افغانستان و ایجاد اجماع نظر میان گروه های افغانی ایران همکاری کرد. من بعید میدانم که چنین درخواستی را ایران از ترکیه در زمان دولت بوش کرده باشد. اما اگرهم شده باشد، من ایرادی نمیبینم. این که چرا الان آقای احمدینژاد چنین سخنی را گفته، قطعا باید از خودشان پرسید.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفته است که برای میانجیگری ترکیه مانعی نمیبیند، اما معتقد است که مسایل ایران و آمریکا فراتر از مباحث معمولی و سیاسی دو کشور است که بتواند با میانجیگری کشوری، ولو با حسن نیت، قابل حل و فصل باشد. این جمله را شما چه طور تعبیر میکنید؟ معنایش این است که مسایل ایران و آمریکا اصلا قابل حل و فصل نیست؟
تردیدی نیست که میان ایران و آمریکا اختلافاتی وجود دارد، اختلافاتی که ریشه در تاریخ پنجاه سالهی گذشته دارد و از زمان کودتای نظامی ۲۸ مرداد این اختلافات بوده است. این امر واقعیت دارد که گسترهی اختلافات میان ایران و آمریکا خیلی پیچیده و طولانیست. اما این بدین معنا نیست که چون چنین است نیازی به میانجی نیست، این حرف درست نیست. بهرغم همهی پیچیدگیها، ایران میتوانسته از حرکت جدید دولت آنکارا استفاده بکند و گامهایی بردارد. اگرچه وقتی هردو طرف برای مذاکرات مستقیم آمادگی دارند، شاید به میانجی نیازی نباشد.
آیتالله خامنهای در دیدارش با رییس جمهور ترکیه یکبار دیگر حرف های همیشگیاش را تکرار کرده و گفته آمریکا در همان مسیر قبلیست و ما هیچ تغییری در سیاست آمریکا نمیبینیم. از آنجایی که خیلیها معتقدند آیتالله خامنهای شخص اول تصمیمگیرنده در مورد رابطه با آمریکاست، این گفتهی وی میتواند به این معنا باشد که ایران فعلا قصد ندارد با آمریکا وارد مذاکره بشود؟
این انتظار که دولت هایی که باهم اختلاف دارند برای شروع مذاکرات برای یکدیگر شرط بگذارند و هرکدام بگوید طرف مقابل باید تغییر پیدا بکند، این واقع بینانه نیست. دولت آمریکا هم وقتی میگوید ایران باید در رفتارش تغییر ایجاد بکند، این حرف نادرست است. بلکه وقتی دو دولت باهم اختلاف دارند، هدف از نشستن و مذاکرهکردن برای این است که ببینند آیا میتوانند نقاط مشترکی پیدا کنند که در محور آن منافع مشترک، یا آن دیدگاه های مشترک باهم همکاری بکنند. وگرنه اختلافاتی وجود دارد که اگر ما بخواهیم راجع به آن اختلافات کلیدی صحبت کنیم یا به آنها نظر داشته باشیم، اصلا هیچ معنایی ندارد که باهم صحبت کنیم. اما در مناسبات دیپلماتیک میان کشورهای مختلف، معمولا ما سه منطقه را تشخیص میدهیم: منطقهی سبز، منطقهی سفید، منطقهی قرمز. منطقهی قرمز آن موضوعاتیست که میان دو کشور به کلی مختلف است و طرفین سعی میکنند اصلا به آنجا وارد نشوند. منطقهی سفید مسایلیست که اصلا مربوط به هیچ یک از این دو طرف نیست. هدف دیپلماسی، پیدا کردن منطقهی سبز است و تعریف منطقهی سبز یعنی که در این منطقه طرفین میتوانند منافع مشترک و اهداف مشترکی را باهم تعریف بکنند. بعنوان مثال، در سرنگونی دولت طالبان در افغانستان، دولت آمریکا و دولت ایران هردو به این جمعبندی رسیدند که میتوانند برنامه و هدف مشترکی را تعریف کنند و با همدیگر عمل هم کردند ، هیچ مشکلی هم نبود، هردو طرف هم بهرهمند شدند. الان هم به نظر من طرفین باید بنشینند و پیرامون آن منطقهی سبز تلاش بکنند ببینند آیا میتوانند منافع مشترک و اهداف مشترکی در سطح کلان خاورمیانه یا در مناسبات بین دو کشور وجود پیدا کنند.
فکر میکنید آیتالله خامنهای اصلا اعتقادی به پیداکردن این منطقهی سبز بین ایران و آمریکا دارد؟
به نظر من ایشان هم به این مطالب توجه دارند، این طور نیست که نداشته باشند. ممکن است که طرفین قبل از آن که واقعا این مذاکرات به یک نقطهی سرنوشت سازی برسد حرف هایی بزنند. در مناسبات دیپلماتیک میان دو کشور، این سابقه دارد. اگر به روابط چین و آمریکا در دولت نیکسون توجه بکنید، در عینحالی که اینها آماده شدند باهم به مذاکره بنشینند و دیپلماسی پینگ پنگ را راهانداختند، اما همزمان چین به آمریکا میگفت «ببرکاغذی» و آنها هم حرف های دیگری میزدند. این ها طبیعیست. برمبنای این گونه اظهارنظرها نمیتوان پیرامون امکان مذاکرات میان دو کشور قضاوت کرد.