«مهمترین نیاز جنبش نتیجه گیری است، نه مقابله به مثل»
۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبهتقی رحمانی، تحلیلگر و فعال سیاسی در گفتگو با دویچهوله، از لزوم مهار احساسات در میان مردم معترض میگوید و آنها را برای گرفتن نتیجه و دستاوری پایدار، به صبوری و تدبیر فرامیخواند. تدبیر مورد نظر او، تقویت نگاه جامعه محور است.
دویچهوله: خشم و هیجان مردم در تظاهرات روز عاشورا به نسبت تجمعهای پیشین برجستهتر بود. شما دلیل را در چه میبینید؟
.تقی رحمانی: عاشورا اساسا روز هیجان است. اما دلیل اصلی واکنشهای مردم این بود که در ۱۳ آبان یا ۱۶ آذر با آنها برخورد درستی نشده بود. دلیل محاصره شدن پلیس توسط مردم، تعداد زیاد تظاهرکنندگان بود که خود ماموران را نیز به تعجب انداخته بود. اینجا دیده میشد که مردم خشونتطلب نیستند. یعنی اگر ماموری را گرفتند، رهایش کردند که برود.
کشته شدن چند نفر در روز عاشورا به هیجان و خشم مردم دامن زد. اصولا وقتی پای خون به میان میاید، نباید منتظر رفتار عقلانی بود. در فضای خونریزی، نه حاکمیت برنده میشود و نه مردم!
اما بسیاری از تحلیلگران میگویند که خشونت به نفع حاکمان است زیرا برای سرکوب بیشتر از آن سود می برد...
بله بخشی از حاکمیت این را میخواهد، اما در دراز مدت این موضوع به نفع حاکمیت هم نیست. حاکمیت از نیروهای یکدست تشکیل نشده و ادامه خشونت به شکلهای مختلف اعم از دستگیری، سرکوب یا تیراندازی به سوی آنها موجب ریزش نیروهای خودش هم میشود. ادامه خشونتها از طرف حاکمیت میتواند نیروهای بیطرف در میان مردم یا در خود حاکمیت را متمایل به جنبش اعتراضی کند.
در حالیکه غالب تحلیلگران و ناظران سیاسی، مسالمت جویی و رفتار مدنی را نقطه قوت جنبش اعتراضی کنونی میدانند، واکنش توام عصبانیت مردم در روز عاشورا چقدر میتواند نگرانکننده باشد؟
ما در راه دمکراسی چارهای جز رفتار مدنی نداریم. نباید وارد بازی خشونت شویم که از طرف مقابل هدایت میشود. اگر بحث حقوقی بکنیم، این حاکمان و قدرتمندان هستند که با ممنوع کردن تظاهرات، حق مردم را پایمال میکنند. تظاهرات عاشورا را قدغن کردند در حالیکه عاشورا یک همایش عمومی علیه ظلم است.
روشنفکران و پیشروان جامعه باید به مردم توضیح دهند که خشونت ورزی به نفع ما نیست. باید صبوری و تیزهوشی داشت و مقابله به مثل نکرد. اگر جنبش به تقابل کشیده شود و خون به میان بیاید، دیگر بازی از شکل منطقی خود خارج میشود. این احتیاط به معنای محافظه کاری نیست، بلکه به معنای حفظ اصول است. فرق محافظه کاری و اصولی بودن را باید در جامعه ایران جا انداخت. جنبش اعتراضی باید رفتار اصولی توام با سماجت داشته باشد. مهمترین نیاز این جنبش، گرفتن نتیجه است. برای نتیجه گیری نباید به چاله مقابله به مثل افتاد.
شما از پرهیز از محافظه کاری و تکیه روی اصول گفتید. عدهای نیز مردم را به خویشتنداری دعوت میکنند. اگر قرار باشد برای حفظ اصول به مردم توصیهای کنید، چه میگویید؟
من ۱۴ سال در جمهوری اسلامی زندانی بودهو هنوز روی عقاید خودم هستم. من محافظه کار نبودم، بلکه از همین اصل سماجت در اصول پیروی کردم. من به مردم میگویم اگر خشونت میبینید، خشونت نکنید، اما روی خواست خود بایستید. من از نگاه جامعه محور صحبت میکنم. نگاه دیگری هست که دولت محور است و میخواهد به هر شکل حکومت را در دست بگیرد. توجه کنید که ما تجربه تاریخی در این زمینه زیاد داریم وتازه پس از گرفتن حاکمیت، بحثهای دامنهدار ما شروع میشوند. اگر جنبش با نگاه جامعه محور جلو برود، پیشرفتی کند اما پایدار خواهد داشت.
من میدانم که حفظ این اصول خیلی سخت است. من تحریکها و احساسات را دیدهام. خودم انقلاب و زندان و اعدامها را دیدهام. سخت است اما باید هیجانها و احساسات را کنترل کرد و روی خواستهها، سماجت اصولی کرد.
همه مردم که تجربه ۱۴ سال زندان و تاملات و ریاضتهای شما را ندارند. نه رسانهای در اختیارشان هست و نه فضای گفتگوی آزاد دارند. انسدادهای اجتماعی و فشارهای اقتصادی هم بسیار زیاد است. با چه پشتوانهای میتوان از مردم انتظار داشت که خونسرد بمانند و اصولی رفتار کنند؟
درست است. اما نویسندگان، روشنفکران، افراد مورد اعتماد و شناخته شده باید روی این موضوع کار کنند و برای انتقال این اصل از مناسبات پیرامون خود کمک بگیرند. عدهای تلاش میکنند مسیر اعتراضها به خشونت کشیده شود. افراد میانه و معقول را میخواهند از صحنه حذف کنند و افراد رادیکال را به میدان بفرستند. این خطرناک است.
تجربه من به من میگوید که باید در راه دمکراسی کتک خورد اما کتک نزد. باید روی حرف و عقیده خود ایستاد. من میدانم که این رفتارخیلی سخت است اما رویاروییهای خونین، برندهای ندارد. دستکم برنده تصادمهای خونین، ملت نیست. رویاروییهای خونین و خشن، شاید ماه عسلی شیرین مانند سال ۵۷ در پی داشته باشد، اما ما دیدیم که اوضاع پس از انقلاب چه شد. این جنبش مدنی سیاسی است، نباید دولت محور شود. افراد شناخته شده و سرد و گرم چشیده، روشنفکران و معتمدان مردم، باید با پرهیز از محافظه کاری، روی اصول تکیه کنند. ما بحث استراتژی داریم نه بحث حقوقی یا روشها.
یک تاکتیک جدید حاکمیت هم این است که به موازات دستگیریهای جدید، اتهامهای جدیدی را طرح کند. سازماندهی بخشی از تظاهرات روز عاشورای مردم را به مجاهدین خلق نسبت دادهاند و از بازداشت افراد کددار این سازمان گفتهاند.
این دروغها باید قابل باور باشند. سازمان مجاهدین خودش در عراق دچار مشکلات جدی است و مواضعاش هم روشن است. این چیزها را کسی باور نمیکند. یادتان باشد که کشته شدن ندا آقاسلطان را به چه افراد یا کشورهایی منتسب کردند، ولی کسی باور نکرد. این دروغها و ادبیات خشن آنها اثری ندارد. آنها اعتراض مردم را "فتنه" مینامند، اما این ادبیات جواب نداده است.
دروغها و اتهامهای زیادی عنوان میشوند اما کسی آنها را جدی نمیگیرد. راهبرد درست جنبش سبز نباید متغیری از رفتار طرف مقابل باشد. جمعیت روز عاشورا نشان داد که جنبش سبز واقعیت دارد و این واقعیت انکار شدنی نیست. این جنبش وظیفه دارد که این واقعیت را با مواضع اصولی برجستهتر کند.
شما فکر میکنید مرز نیروهای سرکوبگر در تشدید فشار بر مردم تا کجاست؟ ممکن است کار به اعلام وضعیت فوقالعاده بکشد؟
اعلام حکومت نظامی طبق قوانین موجود، به این سادگی نیست. جمهوری اسلامی برای مهار اعتراضها، حجم گستردهای از ماموران امنیتی و انتظامی را به خیابانها آورده ولی نمیتواند تانک به خیابان بیاورد.
من احساس میکنم که دست خود حکومت هم در بکار گرفتن همهی ابزار خشونت، چندان باز نیست. چهرههایی در داخل حاکمیت هستند که با این رفتارها مخالفند و نمیتوان آنها را به راحتی حذف کرد. محدودیتهای داخلی حاکمیت با تهدید حل نمیشوند، زیرا ریشههای ساختاری و قدرتی دارند. برای همین است که مثلا تهدید آقای هاشمی رفسنجانی، بازخورد ندارد و در عین حال ایشان باید جدیتر به میدان بیاید. جناح تندرو ماههاست که میخواهد موسوی و کروبی را بگیرد اما نمیتواند چون هزینههایش را میشناسد.
بهنظر من، دو طرف در مواجهه با همدیگر به بن بست رسیدهاند و حل این موضوع به درایت تاریخی نیاز دارد. اگر جنبش سبز درست رفتار کند، حاکمیت با ریزش نیرو مواجه خواهد شد. این خونها با توجه به روانشناسی مردم ما خیلی تعیین کننده هستند. مردم ما بجای جامعه شناسی، روانشناسی دارند و خون و مظلومیت را تحمل نمیکنند.
به زودی اربعین فرا میرسد و پس از آن دهه فجر. با حضور قاطع مردم در مناسبتهای مختلف، آیا ما درسال جاری شاهد وضع تعیین کنندهای خواهیم بود؟
هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. روشن است که جنبش سبز میخ خود را کوبیده و حتی در صورت کنترل همه چیز، شکافی که در میان حاکمیت افتاده، دیگر جوش نمیخورد و موضوع مشروعیت حاکمیت حل نمیشود. این جنبش از سطح روشنفکران، احزاب سیاسی یا نهادهای مدنی عبور کرده و وارد قشرهای مردم شده است. این قشرها دیگر به دستور کسی عمل نمیکنند و خواستههای خود را دارند. نقش احزاب و نهادها، تنها دادن جهت درستتر به این جنبش است.
رفتار جنبش سبز باید مدنی و سیاسی باشد، وگرنه نتیجه نمیگیرد. کشورما در منطقه، ماجراسازیهای زیادی داشته اما نتایج کمی گرفته است. دمکراسی حق مردم ماست. مردم ایران باید بهجای هیجانهای کوتاه مدت که با انقلاب شاهدش بودیم، لذت یک دستاورد واقعی و پایدار را بچشند. این مدیریت میخواهد. حرف من این است که جنبش سبز نباید به خشونت گرایش پیدا کند.
مهیندخت مصباح