مطبوعات ایران در منگنه دو نظام (۱)
۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعهاولین اقدام جمهوری اسلامی، اخراج ۲۱ عضو تحریریه کیهان بود که مورد تایید آیتالله خمینی قرار گرفت. چند ماه پس از تصفیه کیهان، آیندگان و حدود ۵۰ رسانه همگانی دیگر توقیف شدند.
چه عواملی میان روزنامهنگاران و رهبران انقلاب فاصله انداخت؟
همکارمان جواد طالعی، که خود در دوران انقلاب عضو تحریریه کیهان و هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران بوده است، کوشیده است در دو گزارش به هم پیوسته به این پرسش پاسخ دهد. در بخش نخست، زمینههائی بررسی میشود که به مقاومت روزنامهنگاران ایران در برابر سانسور حکومت سلطنتی انجامید و آنان را وادار به اعتصاب کرد.
در بخش دوم، دلایل تصفیه و توقیف رسانهها در نخستین سال حاکمیت جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد:
نوگرائی در مطبوعات ایران
تاسیس دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی در سالهای پایانی دهه ۴۰ خورشیدی، سرآغاز مدرنیزه و علمی شدن روزنامهنگاری در ایران بود. دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی را، دکتر مصطفی مصباح زاده مدیر موسسه کیهان بنیاد نهاده بود. به این دلیل، بیشتر دانشآموختگان رشته روزنامه نگاری این دانشکده، در نیمه نخست دهه پنجاه شمسی، به موسسه کیهان راه یافتند.
با ورود دانشآموختگان، میانگین سنی نویسندگان و خبرنگاران کیهان پائین آمد و کیفیت کار کیهان، هم در عرصه استانداردهای بینالمللی روزنامه نگاری، و هم در عرصه فنی نو شد.
ورود نسل جوان، شور و تحرکی را وارد جامعهمطبوعاتی ایران کرد که در سال ۱۳۵۶ خورشیدی به تغییری بنیادی در مدیریت سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات انجامید. در این سال، تحریریه کیهان، سه تن از جوانترین اعضای خود را، که همه از گروه سنی زیر ۳۰ سال بودند، نامزد عضویت در هیئت مدیره سندیکا کرد و هرسه آنها برگزیده شدند.
این نیروی جوان، برای نخستین بار، مساله ضرورت مبارزه صنفی با سانسور را در جلسات هیئت مدیره مطرح کرد. پیگیری یک خواست سیاسی، که تا آن زمان در سندیکا سابقه نداشت، با شرایط سیاسی و اجتماعی ایران همخوان بود.
دلارهای نفتی و رشد مطالبات
در سایه افزایش درآمدهای نفتی، مطالبات قشرهای میانی جامعه روز به روز تنوع بیشتری مییافت. همزمان با آن، جیمی کارتر نامزد حزب دموکرات آمریکا، پس از پیروزی در انتخابات سال ۱۹۷۶، حقوق بشر را محور سیاست خود قرار داد. او از کشورهای دوست آمریکا خواست که دست به رفرمهائی برای دموکراتیزه کردن جوامع خود بزنند. این دو عامل موازی، محمدرضا شاه پهلوی را ناچار ساخت که در تیرماه سال ۱۳۵۶ خورشیدی، امیرعباس هوایدا را، پس از ۱۴ سال نخستوزیری، کنار نهد و این سمت را به دکتر جمشید آموزگار بسپارد. آموزگار یک تکنوکرات بود و تصور میشد توانائی دست زدن به رفرمهای سیاسی و اجتماعی را داشته باشد.
در حالی که روزنامه نگاران همچنان مجبور به رعایت مقررات تدوین نشده سانسور بودند، جمشید آموزگار در مصاحبهها و سخنرانیهای خود همواره تاکید میکرد که روزنامهها آزادی کامل دارند و دولت هیچ سانسوری را بر آنها اعمال نمیکند. در واکنش به این ادعا، اسفندماه سال ۱۳۵۶ حدود ۱۹۰ تن از روزنامهنگاران نامه سرگشادهای را خطاب به نخست وزیر امضا کردند که در آن دولت به ادامه سانسور مطبوعات متهم میشد. (قلم و سیاست، جلد نخست، نوشته محمدعلی سفری)
دولت به جای رسیدگی به خواستهای روزنامهنگاران، دو عضو تحریریه اطلاعات و سه عضو تحریریه کیهان را، که در تهیه نامه و گردآوری امضای همکاران خود نقش اساسی داشتند، ممنوع القلم کرد. این گروه، تا زمان انتصاب جعفر شریف امامی به نخست وزیری (تابستان ۱۳۵۷) همچنان ممنوعالقلم بودند.
اعتصاب کوچک
ماجرای ۱۷ شهریور، در دوران نخست وزیری شریف امامی، سبب تغییر اساسی در سیاست وی شد. او، که تا پیش از آن کوشیده بود با اقداماتی نظیر تعطیل کازینوها و بازگرداندن تاریخ شمسی به تقویم ایران، رضایت گروههای مذهبی را جلب کند، مهرماه ۱۳۵۷ در تهران اعلام حکومتنظامی کرد.
روز سیزدهم مهرماه، چند نظامی برای کنترل روزنامهها وارد تحریریههای کیهان و آیندگان شدند. هیئتهای تحریریه، در اعتراض به این اقدام، بلافاصله اعلام اعتصاب کردند. این اعتصاب، پس از ۴ روز، به امضای سندی میان دولت و سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات منتهی شد، که به "منشور آزادی مطبوعات" معروف شده است. براساس این سند، دولت متعهد شد که از هرگونه دخالتی در کار مطبوعات بپرهیزد.
اعتصاب بزرگ
دولت شریفامامی پایدار نماند. روز پانزدهم آبانماه ۱۳۵۷ دولت نظامی با نخست وزیری تیمسار غلامرضا ازهاری جای دولت شریفامامی را گرفت. پس از اعلام خبر تشکیل دولت نظامی، تمام روزنامهنگاران ایران، به این دلیل که نمیخواستند سانسور نظامی را تحمل کنند، دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب با پشتیبانی کارکنان اداری و کارگران مطبوعات همراه شد. سندیکای نویسندگان و خبرنگاران، برای آن که جریان انتقال خبر کاملا قطع نشود، مسئولیت انتشار یک خبرنامه روزانه را به رضا مرزبان و فیروز گوران، دو عضو سرشناس خود سپرد. این دو، امروز با نگاهی کاملا متفاوت به آن اعتصاب مینگرند.
فیروز گوران، معتقد است که دست زدن به اعتصاب طولانی یک اشتباه بود. او استدلال میکند: «در آن شرایط پر التهاب، روزنامه نگاران، قلمها را بر زمین گذاشتند و افکار عمومی را کاملا به روحانیان سپردند. اندکی پس از آغاز اعتصاب، من احساس میکردم که این کار درست نیست».
اما رضا مرزبان معتقد است که روزنامهنگاران هیچ راهی جز توسل به اعتصاب نداشتند. او میگوید: « اعتصاب هم درست بود و هم اجتناب ناپذیر. اوضاع در آن زمان به گونهای بود که راهی جز اعتصاب در برابر روزنامهنگاران و سندیکا قرار نداشت».
توافق با بختیار و پایان اعتصاب
اعتصاب ۶۲ روزه، روز ۱۶ دیماه سال ۱۳۵۷، همزمان با اعلام رسمی نخستوزیری دکتر شاپور بختیار، پایان یافت. شب پیش از آن، اعضای هیئت مدیره سندیکای روزنامهنگاران، به دعوت شاپور بختیار، در خانه وی با او به گفتوگو نشستند. در این دیدار، بختیار متعهد شد که از هرگونه دخالت دولت در کار مطبوعات جلوگیری کند. او به صراحت گفت: «هر مقام لشگری و کشوری برخلاف خواست شما پا به حریم مطبوعات گذاشت، با مسئولیت من، او را بیرون بیاندازید».
پس از این دیدار، هیئتمدیره سندیکا، با توجه به این که تنها هدف اعتصاب را آزادی مطبوعات میدانست، در جلسه داخلی خود تصمیم به پایان اعتصاب گرفت. رسانهها، از فردای آن روز، در فضائی کاملا متفاوت با گذشته آغاز به کار کردند.
نخستین نشانههای اختلاف نظر میان روحانیان هواداران آیتالله خمینی و روزنامهنگاران، در میانه اعتصاب آشکار شد. این موضوع را، در بخش دوم این برنامه دنبال خواهیم کرد.