مصاحبه با نویسنده کتابی که در اتاق مهاجم مونیخ پیدا شد
۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبهبررسیها نشان میدهند که داوید علی س.، شهروند ۱۸ ساله آلمانی-ایرانی، با انگیزههای سیاسی به کشتار در مونیخ دست نزده است. بر اساس یافتههای تاکنونی پلیس، او در مورد قتلهای جنونآمیز مطالعه میکرده است.
در کنار مقالههایی در مورد قتلهای جنونآمیز، کتابی در اتاق داوید علی س. پیدا شده از پیتر لانگمن (Peter Langman)، روانشناس آمریکایی. در این کتاب که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، از جمله به قتلهایی پرداخته شده که عاملان آن دانشآموزان بودهاند.
از قرار معلوم نوجوان ۱۸ سالهای که در دسامبر ۲۰۱۳ در دبیرستانی در ایالت کلرادو آمریکا چند هممدرسهای خود را به ضرب گلوله زخمی کرد و سپس خود را کشت هم کتاب " Why Kids Kill: Inside the Minds of School Shooters" را خوانده بوده است.
روزنامه آلمانی "برلینر مورگِنپُست" با لانگمن، روانشناس آمریکایی و نویسندهی کتاب مزبور، گفتوگو کرده و نظر او را در مورد شباهتهای احتمالی قتلهای جنونآمیز و انگیزههای عاملان نوجوان جویا شده است.
الگوبرداری یا تلاش برای درمان؟
به اعتقاد پیتر لانگمن، عجیب نیست که این قاتلان پیش از عمل در اینترنت یا در کتابها در مورد موضوع تحقیق میکنند. او در عین حال نمیتواند قضاوت کند که مهاجم مونیخ در کتاب او به دنبال الگو میگشته یا میخواسته خود و روحیات خود را بشناسد تا به قاتل تبدیل نشود.
از نظر این روانشناس، رویهای که داوید علی س. در حمله مونیخ در پیش گرفته شباهتهایی به اقدام جِیلِن فرایبِرگ آمریکایی دارد. فرایبرگ ۱۵ ساله روز ۲۴ اکتبر ۲۰۱۴ (۲ آبان ۱۳۹۳) در دبیرستان "مریسویل-پیلچوک" در ناحیه شمالی شهر سیاتل در ایالت واشینگتن آمریکا ۵ هممدرسهای خود را به ضرب گلوله کشت.
به گفتهی پلیس آلمان، مهاجم مونیخ میخواسته افراد را در محل حمله جمع کند. گفته میشود که او با استفاده از یک حساب هکشدهی فیسبوکی افراد را به رستوران مکدونالد دعوت کرده و وعده داده که آنها را مهمان کند؛ فرایبرگ هم در پیامی از دوستان خود خواسته بود برای غذا خوردن دستهجمعی در غذاخوری مدرسه جمع شوند. او سپس حاضران را به گلوله بست.
به دلیل همزمانی حمله مونیخ با پنجمین سالروز قتل ۷۷ شهروند نروژی به دست آندرس برایویک، گمانهزنیهایی در مورد الگوبرداری احتمالی داوید علی س. از برایویک نیز مطرح شده است.
اختلالات روانی عموما در حاشیه میمانند
روانشناس آمریکایی و نویسندهی کتاب یاد شده، عاملان قتلهای جنونآمیز را افرادی دارای اختلالات روانی میداند. لانگمن به روزنامه آلمانی "برلینر مورگِنپُست" میگوید، این افراد نوجوانان معمولی نیستند که چون مورد آزار و اذیت سیستماتیک (موبینگ) قرار گرفتهاند، میخواهند انتقام بگیرند؛ بازیهای کامپیوتری هم سبب نشده قاتل شوند، قصد شهرت هم ندارند.
به اعتقاد او، در گزارشدهی در مورد قتلهای جنونآمیز، اختلالات روانی به طور کلی در کانون توجه قرار نمیگیرند.
به گفته روانشناس آمریکایی، پیش از قتل جنونآمیز میتوان نشانههایی را در عامل یا عاملان مشاهده کرد؛ آنها عموما آنچه میخواهند انجام دهند را در خیال خود مرور میکنند؛ آن را نقاشی میکنند یا از خود ویدیو ضبط میکنند. آنها در حالی که سلاح به دست دارند، از خود عکس میگیرند یا در جلد مهاجمان داستان خود فرو میروند.
نقش رسانهها در "قهرمانپروری"
روزنامه "برلینر مورگنپست" به نقل از روانشناس آمریکایی به "خطر" گزارشدهی نادرست در مورد قتلهای جنونآمیز نیز پرداخته است. بر این اساس، بهتر است رسانهها بیش از هر چیز به قربانیان و بازماندگان آنان و دردی که میکشند بپردازند و از انتشار تصویر بزرگ عاملان جنایت روی جلد مجلات و روزنامهها بپرهیزند. وگرنه نحوه گزارشدهیای که بیشتر روی جنایتکار متمرکز باشد تا قربانیان جنایت، ممکن است حس شهرتطلبی مجرمان بالقوه را تقویت کند.
این روانشناس مردی آمریکایی به نام کریس هارپر مِرسِر را مثال میزند که پس از وقوع یک قتل در وبلاگ خود درباره شهرت یافتن برقآسای قاتل به دست رسانهها نوشته بود؛ او سپس ۹ نفر را در یک کالج آمریکایی کشت.