مدال گوته بر سینهی یک مترجم ایرانی
۱۳۹۲ شهریور ۶, چهارشنبههیئت مدیرهی انستیتو گوته، در بیانیهی خود دلیل اهدای مدال گوته به محمود حسینیزاد را، از جمله معرفی نسل جوان نویسندگان آلمانیزبان به خوانندگان ایرانی عنوان کرده است.
این مترجم پرکار تا کنون، مجموعهی داستان "این سوی رودخانهی اُدر" و رمان "آلیس" را از یودیت هرمان، کتاب "مثلا برادرم" از اووه تیم و داستان عاشقانهی "اگنس" از پتر اشتام نویسندهی سویسی، به فارسی برگردانده است. کتاب "آسمان خیس"، مجموعهی داستانهای کوتاه از یودیت هرمان، اینگو شولتسه و سه نویسندهی دیگر نیز از جمله کارهای اوست.
حسینیزاد، پیشتر "تک پردهایها"، "بعل"، "صدای طبل در شب" و "در جنگل شهر" را از برتولت برشت ترجمه کرده بود. برگردان کتابهای "قاضی و جلاد"، "قول" و "سوءظن" از فریدریش دورنمات نیز به قلم اوست.
نگاه متفاوت نسل جوان نویسندگان آلمان
مدال گوته امروز (چهارشنبه ۲۸ اوت/۶ شهریور) در شهر وایمار به محمود حسینی راد اعطا میشود.
برنده مدال گوته در مورد علاقهی خود به ترجمهی آثار نویسندگان نسل جدید آلمانیزبان به دویچه وله میگوید: «نویسندگان نسل جدید از گذشته (آلمان) قطع شدهاند و اگر هم نگاهی به گذشته دارند، آن نگاه، نگاه متفاوتی است؛ نگاه پر از گناه و توجیهگر نیست. در ضمن نویسندگان نسل جدید آلمان همانطور که خودشان هم میگویند، تا حدودی تحت تاثیر نویسندگان جدید آمریکایی هستند و زبان بسیار سادهای را برای بیان ایدههایشان انتخاب کردهاند. این زبان هم برای من بسیار جذاب است. علاوه بر این، نویسندگان نسل جدید در پرداختن به داستانها از مرزهای آلمان فراتر میروند و شخصیتهایی از فرهنگهای مختلف را در آثار آنها میتوان یافت که این نکته هم برای من حائز اهمیت بود.»
مرگ، جنگ، عشق؛ دستمایهی کارهای نویسندگان
کتاب "این سوی رودخانهی اُدر"، از یودیت هرمان که نشر افق در سال ۱۳۸۶ منتشر کرده، مجموعهی پنج داستان کوتاه است که حسینیزاد از کتابهای "خانهی ییلاقی، بعدا" و "هیچ، جز ارواح" این نویسنده برگزیده است. رمانگونهی "آلیس" نیز، از پنج داستان کوتاه با یک شخصیت واحد تشکیل شده است و پنج برش از زندگی روزمرهی "آلیس" را در رویارویی با مرگ دوستان و آشنایانش بازگو میکند؛ میشا، دوست پسر پیشین آلیس، ریشاد و کنراد که در ایتالیا زندگی میکند، نیز عموی راوی و سرانجام همسر او، رایموند، از جملهی این درگذشتگان هستند.
"مثلا، برادرم"، رمانی از اووه تیم، هم از مرگ خبر میدهد. این نویسندهی هامبورگی، طرح رمانش را بر اساس یادداشتهای کوتاه به جامانده از برادر خود "کارل" نگاشته است؛ جوانی ۱۸ ساله که در جنگ جهانی دوم، داوطلبانه به عضویت گروه نازیهای اس.اس درآمد. کارل خاطرات خود را از چهاردهم فوریه تا ششم اوت سال ۱۹۴۳، یعنی شش هفته پیش از زخمی شدن و ده هفته قبل از مرگش در بیمارستان صحرایی، در این دفتر خاطرات یادداشت کرده است.
راوی داستان "مثلا، برادرم"، میکوشد پس از شصت سال، با خواندن این دستنوشتهها شخصیت برادر خود، روح زمانه و معنای زندگی را بشناسد و درک کند تا برای این پرسش که "چرا تاریخ آلمان، میبایست چنین تجربهی هولناکی را از سر بگذراند؟" پاسخی بیابد.
در رمان "اگنس" پتر اشتام، از مرگ و جنگ خبری نیست. او داستان عشق را بازگو میکند؛ عشقی شورانگیز میان راوی داستان و اگنس که پیش از نگارش داستان، "دار فانی را وداع میگوید."
راوی رمان "اگنس"، نویسندهای است که در حال پژوهش دربارهی واگنهای لوکس راهآهن آمریکا، بهطور تصادفی با اگنس در کتابخانهی عمومی شهر شیکاگو آشنا میشود. این نویسندهی کنجکاو، به تدریج احساس میکند که با "عشق بزرگ زندگیاش" روبرو شده است.
پتر اشتام که ۵۰ سال دارد، فعالیتهای ادبی خود را ابتدا با نوشتن نمایشنامههای رادیویی آغاز کرده و نخستین داستانش را در سال ۱۹۹۵ منتشر کرده است.
مترجم نویسنده
محمود حسینیزاد، تحصیلات خود را در رشتهی علوم سیاسی و جامعهشناسی، اوایل دههی ۱۹۷۰ در دانشگاه مونیخ آلمان به پایان رسانده است و در ایران، در کنار تدریس زبان آلمانی در دانشگاهها و موسسهی زبان آلمانی تهران، دو مجموعهی داستان با عنوانهای "سیاهی چسبناک شب" و "این برف کی اومده" منتشر کرده است.
این مترجم و نویسندهی ایرانی، به همراه پتروس مارکاریس، نویسندهی یونانی و نوین کیشوره، ناشر هندی، بهطور مشترک مدال گوته را از آن خود ساخته است.
مدال گوته از سال ۱۹۵۴ از سوی هیئت مدیرهی انستیتو گوته به شخصیتهایی که در پیشبرد روابط فرهنگی آلمان با دیگر کشورها نقش داشتهاند، اهدا میشود.