متن کامل «راهكارهای مهدی كروبی جهت خروج از بحران»
۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبهسحام نیوز: مهدی كروبی در نامهای به مردم ایران راهكارهای خروج از بحران فعلی را در پنج بند مطرح نمود. متن كامل این نامه بدین شرح است:
ملت آزاده وعزادارایران
آنچه در عاشورای حسینی بر این ملک و دیار رفت، مایه نگرانی و آزردگی هر انسان آزاده و مسلمانی بود؛ آنچه از خشونت عریان به چشم دیدیم و آن کشتار بیرحمانه چیزی نبود که بتوان از کنار آن به راحتی گذشت. خشونت برخی نیروهای حافظ امنیت و ارزان شدن جان آدمیزاد بدانجا رسیده است که در ظهر عاشورا در جمهوری اسلامی ایران با خودرو انتظامی، مردم زیر گرفته میشوند و از بلندی پرتاب میگردند و سینه آنها را هدف گلوله قرار میدهند؛ لابد به آن دلیل که از رای خود پرسیده و صدایی برای حقخواهی بودهاند. و با این حال زبانها را بسته میخواهند تا صدای دلخراش این جنایت به گوشها نرسد. گویی که خدا ناظر بر این رفتارها نبوده است و آنچه بر عزاداران حسینی رفته را ندیده است. و گیریم که همگان را با ارعاب و تهدید به سکوت وادارند اما با فیلمها و تصاویری که جان دادن شیعیان حسینی در روز عاشورا را به تصویر میکشد و تصویری که به نام جمهوری اسلامی برای آیندگان به یادگار خواهد ماند چه میتوان کرد؟ به راستی که بر این ماتم باید گریست.
حوادث بازداشتگاهها و ماجرای کهریزک و خشونت به زنان و دستگیریهای فلهای و دادگاههای فرمایشی و ارعاب تئوریزه شده کم بود که دست آقایان به خون مردم در روز عاشورای حسینی نیز آغشته شد. طنز ماجرا اما آنجاست که طلبکار هم میشوند. دست پیش میگیرند مبادا که پس بیافتند. شب عاشورا به حسینیه جماران یورش میبرند و با این حال از شکسته شدن حرمت امام و عاشورا نیز سخن میگویند. با چاقو و قمه به جان مردم در تهران و مشهد میافتند و بعد حکم محاربه برای دیگران صادر میکنند. مواجب بگیران را به جان مردم میاندازند و مردم را فریب خورده و مزدور اجنبی میخوانند. منتقدان خود را منافق مینامند و کسی را روانه زندان میکنند که پدرش شهید مظلوم آیتالله بهشتی، قربانی منافقین بوده است. او را بازداشت میکنند آن هم در دانشگاه و در سر کلاس درس. البته آقایان حرمتی نیز برای دانشجو و دانشگاه باقی نگداشتهاند و دانشگاه را پادگان کردهاند. دیدیم که چگونه در شانزدهم آذر ماه به دانشگاه قشون کشی کردند و دانشجویان را روانه زندان ساختند.
مردم ایران چه شیعه و چه سنی همواره احترامی خاص برای اهل بیت و مراسم مذهبی در ایران قائل بوده و هستند. آنچنانکه مسیحیان نیز در عاشورای حسینی نذر و نیاز خود را ادا میکنند و بی حرمتی به عاشورا در مملکت ما امری بی سابقه بوده است. البته شکستن حرمت عاشورا اگر از کسی سرزده باشد نیز محکوم است و پرواضح است که ارتکاب چنین اتهامی باید در دادگاه صالح رسیدگی ومطابق قوانین کشور مرتکبین مجازات گردند اما آقایان به عینه حرمت عاشورا را شکستهاند و با این حال مردمی چنین نجیب را به شکستن حرمت عاشورا متهم میکنند؛ انگار ندیدهاند که شهیدان ما در عاشورای امسال لباس سیاه بر تن داشتند. گناهی را با گناه دیگر میشویند و یک دروغ را با دروغ دیگر تکمیل میکنند. گویا برای هدفی مقدس میتوان دروغ را بر دروغ انباشت. آقایان از اندیشه ماکیاولی تنها همان جمله را خوب آموختهاند که هدف وسیله را توجیه میکند. دروغ میگویند اما تا به کی؟
همه اینها را انجام میدهند و جالب است که آنقدر احساس ترس و تنهایی میکنند که علما و چهرهها را در تنگنا قرار میدهند تا بیایند و با مظالم شان همراه شوند. امامان جمعه را بسیج میکنند تا در حرکتی هماهنگ به میدان بیایند و منتقد معترض را محارب بخوانند و راه را برای یک سناریوی از پیش طراحی شده دیگر بگشایند.معنای همه چیز وارونه شده بود که محارب نیز بر آن افزوده شد. نمیدانستیم که طلب کردن رای خود و اعتراض به دزدی سیاسی نیز از نگاه آقایان مساوی با محاربه و مصداق مفسد فی الارض است. تقسیم مردم به شهروند درجه یک و دو و خس و خاشاک کم بود که مردم را بزغاله و گوساله نیز نامیدند. مرحبا به این جسارت و بی پروایی!
خدایا تو شاهد باش که برای چهار روز حکومت چه آبرویی از اسلام و انقلاب بردند و چه ارزان موجبات تنفر مردم از روحانیت را فراهم کردند. خدایا تو شاهد باش که چگونه یک جدال سیاسی را به یک جنگ مذهبی تبدیل کردند تا بتوانند به نام دین، حق خواهی سیاسی مردم را سرکوب کنند. کار ما بدانجا رسیده است که یک گروه سیاسی به نام جامعه مدرسین اطلاعیه میدهد و یک مرجع عالیقدر، آیت الله العظمی یوسف صانعی را از مرجعیت سلب میکند. جامعه مدرسین فعلی گویا تصور میکند از همان جایگاهی رفیعی برخوردار است که جامعه مدرسین پیش از انقلاب و در ابتدای انقلاب برخوردار بود. برخی از اعضای تازه به دوران رسیده جامعه مدرسین در غیاب اساتید گرانقدر بر این خیال خاماند که یک مرجع را با یک اطلاعیه میتوان از مرجعیت به در کرد. در حکومت اسلامی به مسجد و منزل و مدرسه عالم مجاهد آیت الله علی محمد دستغیب به خاطر اظهار نظری حمله ور میشوند و مردم را با توسل به زور از مسجد بیرون و خانه خدا را پلمپ میکنند. به نام مذهب، حکومت میکنند و با این حال چنین آبرو از مذهب میبرند.
در این آشفته بازار اگر چهرهای همچون جناب آقای میرحسین موسوی نیز نجیبانه پیشنهادهایی را برای عبور از بحران پیشنهاد میکند پاسخ او هتاکی و توهینهایی است که از هر سو سرازیر میشود. گویی برخی از دست اندرکاران امور نه تنها تمایلی به آرامش ندارند که نان خود را در تنور بحران و آشوب و سرکوب میبینند و راه توفیق خود در قدرت را صرفا با وجود چنین شرایطی گشوده مییابند و بحران را با بحرانی دیگر پیوند میزنند. حال آنکه خروج از بحران در گرو اجرای کلیه اصول قانون اساسی است؛ امری که شرط اساسی آن استقلال قوه قضائیه و اجتناب از سیاست در امر قضاوت است؛ همچنان که امام بزرگوار نیز فرمودند «قوه قضائیه قوهای است مستقل و هیچ مقامی حق دخالت در آن را ندارد» و «قضات نیز نباید گوش به هیچ کس بدهند». ما کجا و توصیه حضرت امام کجا!
آری، عدهای بر این گماناند که با بستن تمام روزنههای اصلاح و دربند کردن تمام اصلاح طلبان، چراغ اطلاح طلبی خاموش خواهد شد و پرچم مبارزه با دروغ و فریب بر زمین خواهد افتاد. من اما شهادت میدهم که ارعابها و تهدیدهای روزافزون، نه تنها مرا در پیمودن مسیری که در پیش گرفتهام سست تر نکرده که راسختر کرده است و به واسطه ایمانی که به راه خویش دارم خود و فرزندانم را آماده هر گونه مصیبتی نیز ساختهام. به نظر اینجانب خروج از بحران دامنگیر فعلی توجه به موارد ذیل خواهد بود:
۱- اعتراف و توبه ظالمان و بخشش مردم: آنانی که مسبب مظالم عاشورای حسینی و حوادث پس از انتخابات بودهاند باید توبه کنند نه آنهایی که برای احقاق رای خود شهید دادهاند. آنهایی باید توبه کنند که چوب حراج بر ثروت ملی کشور زدهاند و از کیسه مردم حاتم بخشی کردهاند و مردم را در فقر و تنگدستی رها کردهاند. آنهایی باید توبه کنند که افراد بیصلاحیت را تایید صلاحیت کردند و افراد واجد صلاحیت را رد و مردم را از حق انتخاب کردن محروم ساختن و برای تغییر رای مردم جواز صادر کردند و اعتراض مردم را با گلوله سرکوب نمودند. آنهایی باید توبه کنند که دانشجویان را از تحصیل محروم کردند و بیدانشان را بر صدر نشاندند. توبه ظالمان اولین راه بازگشت آرامش به کشور و تسکین دلهای داغدیده است. مردم ایران اهل زیاده خواهی نیستند. توبه کنندگان را که به گناه خود اعتراف کنند خواهند بخشید اگرچه ظلم آنها را فراموش نخواهند کرد. نه کسی به دنبال انتقام است و نه انتقام گیری درمانی بر ظلمهای رفته بر مردم خواهد بود.
۲- انحرافی که از انقلاب ایران صورت گرفته باید اصلاح شود. انقلاب را بی شک صاحبان قدرت منحرف کردهاند و نمیتوان بار این انحراف را بر دوش مردم گذاشت. اصلاح این انحراف نیز تنها در گرو اجرای قانون اساسی و کنوانسیونهای بین المللی است که ما آنها را امضا کرده و به اجرای آنها متعهدیم. آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن فضای نقد و نقادی ، آزادی زندانیان سیاسی و حاکمیت حقوق ملت حرکت در مسیر اصلاحی است. نمیتوان افراد را به صورت فلهای بازداشت و محاکمه کرد و بدون وکیل و هیات منصفه و به صورت غیرعلنی و در فضایی امنیتی و بدون رعایت اصول آیین دادرسی هر اتهامی را بر آنها بار کرد و با این حال دم از انقلاب و جمهوریت و اسلامیت نیز زد. انقلاب ما به انحراف رفته است و این انحراف تنها با به رسمیت شناختن آزادیهای مصرح در قانون اساسی اصلاح خواهد شد.
۳- پرهیز از خشونت: احیای آزادیها و مبارزه با استبداد را تنها با ابزار اصلاحات میتوان پیش برد. ما معتقد به اصل ولایت فقیه و جمهوری اسلامی متکی بر آرای ۹۸ درصدی هستیم نه جمهوری اسلامیای که ارزشی برای رای مردم قائل نیست. بر این اساس ما معتقد به اصلاحات و مبارزه غیرخشونتآمیز برای بازگرداندن قطار انقلاب به ریلی هستیم که از آن خارج شده است. برای پیش برد مبارزهای مسالمت آمیز نباید به دامان خشونت افتاد. اگرچه من اطمینان دارم که برخی از دست اندرکاران امور از افزایش خشونت استقبال میکنند چه آنکه آنها تنها در فضایی آکنده از خشونت است که میتوانند راه را برای سرکوب بگشایند. از اینرو پرهیز از خشونت اصلی اساسی در حق خواهی اصلاح طلبانه ما بوده است و خواهد بود.
۴- ریشه یابی و علت یابی حوادث اخیر: دستگاههای امنیتی بهتر است که به جای پروژههای نخنماشده و اعترافگیریهای بیحاصل به دنبال ریشه یابی اتفاقات باشند. به فرض که مردم معترض رفتاری تندتر از انتظار نیز در روز عاشورا از خود نشان داده باشند باید به سراغ علتها رفت نه نتیجه. کلام خداست که «فریاد توام با تندی را دوست ندارد مگر آنکه فریاد مظلوم باشد». اگر خشونتی از سوی برخی از مردم سرزده است باید دید که چه برخوردی با آن جمعیت میلیونی در بیست و پنجم خرداد که تنها شعارشان سکوت بود صورت گرفت که آنها چنین تغییر مشی دادهاند؟ آیا اگر خشونتی از سوی برخی معترضین صورت گرفته باشد نتیجه خشونت برهنه و ظلمی نیست که بر آنها روا شده است؟ دستگاههای امنیتی به جای آنکه در توجیه حوادث و سناریوی ذهنی خود بر دایره بازداشتها بیافزایند بهتر آن است که ریشه این مظالم و خشونتها را شناسایی کنند؛ که از دیدگاه اینجانب ریشه این اتفاقات و مظالم و عصبانیت مردم نیز به انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ بر میگردد؛ انتخاباتی که نقطه آغازی در نادیده گرفتن رای و حق مردم بود.
۵- من مهدی کروبی آمادگی خود را برای مناظره با هر نمایندهای از سوی حکومت اعلام میکنم تا مشخص شود که این انقلاب را چه کسانی به انحراف بردند و مسئول مظالم رفته بر مردم چه افراد و گروههایی هستند. ما را منافق و فتنه جوی و وابسته به دولتهای غاصب وسلطه جو خواندهاند. شیوه ما البته این نیست که مخالف خود را منافق و ضدانقلاب و برگشته از اسلام بخوانیم. اما تنها یک مناظره واقعی که مردم نظاره گر مستقیم آن باشند روشن خواهد ساخت چه کسی با حق است و چه کسی بر حق؛ چه کسانی از منافع ملی، عزت و سربلندی مردم بزرگ ایران و آرمانهای امام فاصله گرفته و چه کسانی هنوز بر آن آرمانها پایبند هستند. در این میان داوران اصلی مردم خواهند بود و چه داوری بهتر از مردم.
مهدی کروبی
۲۱ دی ماه ۱۳۸۸