ماجرای پناهندگی خبرنگاران ورزشی ایران<br>گفتوگو با فریدون شیبانی
۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعهفریدون شیبانی، روزنامهنگار ورزشی، از پیامد این دو رویداد میگوید.
دویچه وله: آقای شیبانی در این روزها خبرهای ورزشی با بُعد سیاسی یکی پس از دیگر در رأس اخبار روز ایران قرار گرفتهاند. خبر پناهجویی دو خبرنگار ورزشی ایران مهدی رستمپور از صدا و سیمای جمهوری اسلامی که برای پوشش مسابقات کشتی جهانی در دانمارک به این کشور سفر کرده بود با تیم ملی کشتی ایران در این کشور تقاضای پناهندگی داده است، پس از آن که شش هفتهی پیش محمد شادابی خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) نیز در چارچوب مسابقات جام جهانی والیبال نوجوانان که ایران مقام نایب قهرمانی را به خود اختصاص داد، در ایتالیا پناهنده شد. به نظر شما تقاضای پناهندگی خبرنگاران ورزشی ارشد ایران عجیب به نظر نمیآید یا به عبارت دیگر این چه پیامدی میتواند باشد برای اتفاقات دیگر؟
فریدون شیبانی: اگر ما بخواهیم کلمهی اتفاق را روی این قضیه بگذاریم، این اتفاق از ۲۲ خرداد امسال شروع شد. یعنی نه تنها اشاعهی خبرهای ویژه و اتفاقات خاص را که الان شاهدش هستید، یعنی پناهندگی و کشیده شدنش به خبرنگاران ورزشی، از ۲۲ خرداد شروع شد. من امروز خواندم که خبرنگاران بدون مرز تعداد تین تعداد را خیلی زیاد نوشته است، ولی البته غیرورزشی و کل خبرنگاران شاید. این نشان میدهد که آن فشاری که الان جمهوری اسلامی به مطبوعات و نویسندگان و روزنامهنگاران وارد میکند و آن نارضایتی شدیدی که بوجود آمده است، آثارش را میشود در این قضایا دید. یعنی ما از یکطرف مثلاً میخوانیم در مشهد دو یا سه خبرنگار و فیلمبردار را با باتوم الکتریکی و شوکآور چنان میزنند که اینها راهی بیمارستان میشوند و انعکاس خبر آن هم از دست دولت خارج میشود و انتشار پیدا میکند. در چنین شرایطی خیلی هم عجیب نیست که ما ببینیم روزنامهنگارها هم در اولین فرصت بخواهند خارج شوند و به نوعی فریادی را که آنجا خفه شده، در خارج از کشور ایران بکشند. ما اگر بخواهیم این را با زمان قبل از انقلاب مقایسه کنیم، واقعاً میبینیم که خیلی بهتآور و عجیب است. ما یکروز میخوانیم که حتا دختر یکی از بالاترین مقامهای دولتی اعلام میکند که فرار کرده است، و از طرف دیگر ما که خبرنگار ورزشی هستیم میبینیم که خبرنگارهایی که ما احساس میکردیم که اینها کاملاً مطیع رژیم و به اصطلاح امروزیها طرفدار رژیم بودند، اینها هم ناراضیاند و در اولین فرصت فرار میکنند.
به نظر شما تا چه مقدار این مسئله قابل توجیه است که این دو خبرنگار ورزشی ایرانی که در کشورهای ایتالیا و دانمارک تقاضای پناهندگی دادهاند، در داخل ایران به عبارتی سمت راست و درستی را داشتهاند و در رسانههای مطرح مشغول بهکار بودهاند؟
ما اگر این را باز از همین بُعد فریاد و اعتراض مردم یا در واقع ادامهی اعتراض و فریاد مردم بخواهیم ببینیم، بله! هنوز هیچ چیزی نشده ما میبینیم که در عالم ورزش، در میان خود ورزشکارها و در حواشی این اتفاقها میافتد. همان طور هم که شما گفتید جالب است وقتی یک مقام ورزشی درمیرود. چون کسانی را که به مسافرت خارجی و بینالمللی میآورند، آدمهای عادی نیستند و آنجا معمولاً خیلی انحصاری است. ولی از میان همانها هم تعداد کسانی که درمیروند دارد روزبهروز بیشتر میشود. هر رشتهای که جایی میرود، حتا مثلاً قایقرانی ما میبینیم تعداد کسانی که دررفتند دوتا بوده، اما مطمئن باشید خیلیهای دیگر حسرت میخورند که چرا کار این دو نفر را نکردند و منتظر سفر بعدی میشوند. این مسئله الان رژیم را کاملا به وحشت فروبرده است. چون هرکدام از این فرارها یک معنی دارد، شعاری است علیه آن فشار و اختناق و خودکامگی که در جامعه امروز ایران وجود دارد. بنابراین من حتا انتظار این را دارم که سفر خبرنگارها را ممنوع کنند یا این که دیگر افراد خیلی ویژهای بفرستند و اگر در همان افراد ویژه باز این اتفاق افتاد، آنوقت دیگر بدانید که این خبرها ابعاد خیلی خیلی وسیعتر از آنی دارد که بتواند کنترل بشود.
به عقیدهی شما آیا این احتمال هم وجود دارد که ژورنالیستهای ورزشی شماره یک ایران مانند عادل فردوسیپور و یا حتا خود جواد خیابانی که سالیان سال در تلویزیون ورزشی ایران مطرح بود، این دوتا هم یکروزی بیایند تقاضای پناهندگی بدهند در کشورهای خارج؟
البته مسئلهای را من خدمتتان بگویم که خبرنگار و روزنامهنگار از نظر کیفیت کار بالا و پایین هستندز ولی آن کسی که نمود میکند خب به طبع در صدا و سیما نمود بیشتری دارد، بخصوص در تلویزیون. در مطبوعات واقعاً من الان چهرههای بسیار باارزش جوانی را میبینم که آنها هم خیلی در کارشان موفقاند. اما یک جواب به شما بدهم. حالا شما دو نام آوردید، ولی قبلش فرض میکنیم که راجع به آقای مهدی رستمپور شما از من پرسیدید. من گفتم، بعید به نظر میآید و همان طور که اول صحبتم گفتم الان دورهای شده است که اتفاقات بعید دارد میافتد و شاید این مقدمهی این باشد که یک اتفاق بزرگتر بخواهد بیفتد. من هیچ چیزی را غیرممکن نمیدانم. برای این که برداشت من این بود که تمام روزنامهنگاران از یکطرف به شدت تحت سطله قرار گرفتهاند و از جهت دیگر به آنها میرسند که اینها ترجیح میدهند در سلطه بمانند. ولی ما میبینیم که آقای رستمپور که من همیشه نجابتی در صورت ایشان میدیدم و صداقتی هم در کارشان بدون این که تا بحال با ایشان روبهرو شده باشم، درمیروند یا پناهندهی کشوری میشوند و به قول خودشان هم تا آخرین لحظه کار اداریشان را هم انجام میدهند و درمیروند، این نشاندهندهی این است که در میان روزنامهنگاران الان حالت خاصی هست که فقط و فقط با فشار خاموش مانده است. مثل این که فنری را با تمام قوا فشار داده باشند و فشرده کرده باشند. من هیچ چیزی را بعید نمیدانم.
گفتوگو با فریدون شیبانی را از طریق لینک پایین صفحه بشنوید.
مصاحبهگر: فرید اشرفیان
تحریریه: بابک بهمنش